ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
قدیم ترا زمانی که مدرسه می رفتیم دیگه از امتحانای خرداد دغدغه ی دلتنگی واسه دوستامون ی دلهره ی جداگانه سوای دلهره امتحانات بود.ندیدن اینهمه دوست اونم برای سه ماه خیلی سنگین بود.اونروزا مثل امروز واتس آپ و تلگرام و اینستاگرام نبود ک . . . نهایت چیزی ک می تونستی داشته باشی شماره تلفن خونه دوستت بود که امثال من انقد کمرو و خجالتی بودن ک رو نداشتن ب خونه دوست شون زنگ بزنن ک نکنه والدینش گوشی رو بردارن و . . .(ی لحظه تصور کنید مهدی رسولی و خجالتی بودن!)
از همه بدترم پنجم ابتدایی بود که سال بعدش معلوم نبود با چندتا از دوستات بتونی سال بعد همکلاس و هم مدرسه باشی . . . این چیزایی که الان ما می گیم برای این نسل مث ی شوخی یا تعریف کردن تاریخ هست . . .
اینا همه ش بهانه بود . . .با تلفن و پیام و نت و تانگو و غیره ذلک حالم خوب نمی شه . . . دلم برای دیدن دوستام تو همین مدت کم تنگ شده . . . انشاالله ک بزودی زود همه تون رو خوب و خوش و خرم با یه اکران از یه فیلم درست و حسابی بزودی می بینم
با احترام به همه کانون فیلمی ها
ممدمهتی رسولی(زید عزه)
همین اواخر بعد از امتحانات . . .
عکس از : Automatic Timer :)
بسیار عکس خوبیس است.
لوکیشن رو هم می نوشتی خیلی بهتر می شد
شکور
یادش به خیر روز اخر امتحانا بود
ما هم دلتنگ همگی دوستان شدیم...
مرسی اقای رسولی
مرسی مهتی
ولی من زنگ می زدم خونه دوستام، با اینکه خجالتی هم بودم
اینجا کجاس؟
پست قشنگیه.
مهدی هر وقت خاستی بری یه زنگ بزن منم پاشم بیام
به شکور:
خودمم دقیق یادم نیس کوجاس . . . بچه ها کجا بود اینجا؟؟؟!!!
به خانم شهسواریان:
اصن صدای والدین دوستانم رعشه به تن من مینداخت!مث ژله
به محمد گلخندان:
اکران پایان دلقک منظورم بود ک بزودی انجام می پذیرد به حول و قوه الهی
مهدی اینجا پشت سلفه،کنار بوفه تک :)
ممنون ازت مهدی
نامردا تا ما رفتیم عکس گرفتین ؟؟ ما هم بودیم اون روز!!!
چقد اب طالبی و اب هندونه خوردیم این پشت
عالی