ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
پنج شنبه ساعت 8:10 از اتاق مطالعه اومدم اتاق (امتحانم ساعت نه بود) ده دقیقه ای استراحت کردم و بعد یادم افتاد پوسترهای جشنواره کونتین تارانتینو رو نزدم و چون تا شنبه بر نمیگردم خوابگاه عذاب وجدان میگیرم پوسترا رو نزنم (چون اکران یکی شون شنبه بود) اول فکر کردم پیامک بدم به خانم برخورداری بعد دیدم چی بگم اگه الآن خواب باشه؟ پوسترارو کی بهش بدم؟
گفتم میرم ده دقیقه ای میزنم میام.
رفتم شروع کردم به پوستر زدن و بلوک ها رو هم زدم .دقیقا داشتم آخرین پوستر رو میزدم که صدای دو تا از همکلاسی هام که آمده شده بودن و داشتن میرفتن دانشگاه رو شنیدم که میگفتن : تو مگه امتحان نداری؟!!!
من: مگه ساعت چنده؟
_یه ربع به نه!
خوووب ... هنوز وقت هست
راستی شما از فصل دو جزوه نوشتید؟