شرایط مساعد نبود والا این پست باید خیلی زودتر از این ها درج می شد .
پروسه فیلم برداری یک پایان خوب به سرانجام رسید .
پروژه ای که جز با یه همکاری تیمی میسر نمی شد .
جا داره در وهله اول و مقدم بر همه از سرکار خانم جهانی پور و تیمشون (خانم مرادپور و آروین رضایی ) بابت محبت های خالصانه و بی منتی که نسبت به من داشتند تشکر کنم .
از مصطفی عطارپور بابت حضورش و وزنه ای که به پروژه داد ، بابک رضایی که از حضورش بهره ها بردیم ، مهدی رسولی و تصویری که ایجاد کرد ، امیر حیدری که با حضورش به پروژه شور و حال دیگه ای داد .
ممنونم از
بازیگر های کار : سرکار خانم محمد نژاد ، سعید چراغعلی و ابتین غلامپور
از خانم ها صالح آبادی ، طلاکوب و ضمیری بابت خاطره هایی که برای ما خلق کردند
از خانم برخورداری بابت دقتشون و حضور مستدامشون در این کار
خانم ها نجاتی ، پیروزبخت و سعادتی بابت منشی گری صحنه
خانم مهکامه طریحی گرمور کار که با اخلاق حرفه ایشون همه رو جذب خودشون کردند .
سید وحید نمازی ، مجتبی طغیانی ، وحید شجاعی ، محمد رضا دوستی ، علی پدرام پور ، سرکار خانم فلاح ، خانم الهه محمد نژاد ، اقای مجید (..؟)
تشکر ویژه از عباس شکوری بابت قبول زحمتی که کرد ( در شرایط سختش )
فعالین چهار روز آخر فیلم برداری :
خانم ها :
جهانی پور (4 روز)
مرادپور (4 روز)
محمد نژاد (4 روز)
طریحی (4 روز)
برخورداری (3 روز)
صالح ابادی (3 روز)
نجاتی (2 روز)
طلاکوب (2 روز)
سعادتی (1 روز)
ضمیری (1 روز)
آقایان :
زردکوهی (4 روز)
عطارپور (4 روز)
بابک رضایی (4 روز)
آروین رضایی (4 روز)
رسولی (4 روز)
چراغعلی (4 روز)
غلامپور (4 روز)
حیدری ( 3 روز)
طغیانی (2 روز )
شکوری ( 1 روز)
کسی از قلم افتاد بگه ...
مخلص
اعلام فعالین جالبیه
نوعی اعلام فعالین روزانه است ولی با این تفاوت که به جای اینکه فعالین هر روز با هم نوشته بشه، روز های هر فعال، با هم نوشته شده
این هم راهکار جالبیه و البته منطبق بر مفهوم واقعی گزارش فعالیت روزانه با این ضعف که ازونجایی که حق رای داران، به صورت هفتگی تعیین میشن، این گزارش فعالین رو قاطی میکنه و حق رای رو درست نمیشه براشون تعریف کرد
همچنان با گزارش عرفی معمولی موافق ترم تا این نوع گزارش.
البت از این پروژه که گذشت. ایشالا دفعه بعد.
شکور
برگشت بعد از مدت ها به جمع کانونیا بشدت برام خوشایند بود؛ دیدار اعضای قدیمی و بخصوص حضور در جمع فوق العاده گروه "یک پایان خوب" که شور و حال دوران فعالیت خودم رو زنده کردن.
تشکر از آقای مهدی رسولی که من رو برای حضور در این پروژه معرفی کردن.
علاوه بر خسته نباشید ویژه به جناب کارگردان آقای زردکوهی، تشکر بابت اعتمادشون به من در تجربه ی اولین بازی.
خسته نباشید به همه ی بچه ها که تک تکشون زحمت کشیدن و اینجاست که باید گفت هممون دیدیم که چه خالصانه، بچه ها انرژی گذاشتن
امیدوارم باز هم فرصت حضور و فعالیت در «کانـــــــــــــون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی» برام فراهم بشه
حداقل باس اکران های فجر رو هم می اومدید.
شکورم
خسته نباشید و موفق باشید
مشتاقانه منتظر اکران این فیلمم
خسته نباشید به تمام تیم تولید و عماد عزیز
ایشالا که فیلم خوبی میشه
به خانم محمد نژاد : بی شک بودن شما تو پروژه و اشنایی باهاتون از نقاط عطف کار بود . ممنون ک قبول زحمت کردید و با صبر و آرامش همیشگیتون پشتوانه ی پیشبرد کار بودید
همیشه موفق باشید
یه خانم مینایی : سپاس از شما
به مصطفی عه جان : ممنون بابت حضورت انشالا کارهای مشترک آتی در کنار هم و باهم و ب امید اماده شدن نسخه نهایی پروژه این دزدان احمق
خسته نباشید عماد جان..ایشالا که فیلمه توپه توپ شه..یه خسته نباشیه دیگه هم برای عوامل تولید
زان رنگ چه بیرنگم زان طره چو آونگم
زان شمع چو پروانه یا رب چه پریشانم
زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
. . .
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
صد دانه یاقوت ، دسته به دسته
با نظم و ترتیب ، یک جا نشسته...
بابا دوستان بی خیال!!!
به زبان نثر سخن بگویید، ما را چه به فهمِ این همه نظم!!!
جهان
بسیار بسیار خسته نباشید جناب زردکوهی. پروژه سنگینی بود ولی واقعا خوش گذشت در کنار شما و دوستان دیگه کار کردن. ایشالا که نتیجه ش خوب باشه
به آقای شکوری: اگر می تونستم خیلی دوست داشتم که باشم اما متاسفانه ساعت کاریم اجازه نمیداد! اما قول می دم از این به بعد دورادور هم که شده از طریق وبلاگ کانون و اتفاقاشو دنبال کنم
آورین. فقط توجه داشته باشید که دنبال کردن وبلاگی بدون نظر دادن به درد نمیخوره ها...
شکورم
ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم
کاندر طلب راتب هر روزه بمانی
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از مهتر و کهتر بستانی
نییک بسیار بگفتم درین باب سخن
و اندکی بیش نگفتم هنوز از بسیار ...
به خانم جهان : بشدت سپاس گزارتونم.خواهری بود که در حق من کردید . یادم نمی ره با اون سیل حوادث چطور پشت من بودید ...
سلامت باشید و حضورتون در پروسه ی فیلم سازی مستدام
به آشوب : فدای تو شرمنده بابت اون شب کتک خودت ملس بود
ایشالا سر فیلمت جبران کنم
خسته نباشید به شما و عوامل
سپاس فراوان
عمادم
روشنی طلعت تو ماه ندارد
پیش تو گل رونق گیاه ندارد . . .
ما در ظلمتایم
بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت
ما تنهاییم
چرا که هرگز کسی ما را به جانب خود نخواند
عماد
دادا کتک خورن سر فیلمه تو افتخار بود برا من...
آشوب
نفرمایید ! چشم مایی
عماد
سلام.وعرض خسته نباشد به عماد گل امیدوارم درتمام عرصه های زندگی ازجمله علاقت فیلم موفق باشی.
تا شدم حلقه به گوش در می خانه عشق
هردم آید غمی از نو به مبارک بادم
به میثم جان : فدای تو لطف داری بمن آقا :)
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
گوید که ساز یهشت با حور خوش است
من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
به در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را؟
برای این همه ناباور خیال پرست
.
.
.
خدارو شکر میکنم که این فیلم واقعا یک پایان خوب و البته یک شروع خوب برای خیلی ها بود. عماد جان خوشحالم که سعادت همکاری با شما رو داشتم و امیدوارم بتونم تو برنامه های بعدیت کم و کاستی های این سری رو جبران کنم
به آروین رضایی گل : مرسی آروین عزیز ک بودی و ممنونم از خانم جهانی پور ک تو رو بمن معرفی کردند . هرچی از زحماتی ک واست ایجاد کردم بگم کمه . ممنون ک بودی و با رفتارات نشون دادی که می شه تو شرایط حاد به بودنت دل خوش کرد
ماجراها تموم می شن و خاطره ها به جا می مونن
خاطرات تلخ هم با چاشنی زمان تبدیل به یادگارهای شیرین می شن . . .
امیدوارم بزودی زود بازهم فرصت خاطره سازی برای این گروه خوب فراهم بشه . . .
می رن آدما آ آ آ آ آ . . . از اونا فقـــــــط خاطره هاشوووون بجا می مونه؟
کجاست اون کوچه . . . چی شد اون خونه . . . آدماش کجان . . .
خدا می دونه . . .
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار م
آرزوی موفقیت برای مهدی رسولی هرجایی که هست و در هر تیمی ک مشغول به کاره . بامید تجربه های متفاوت تر و بهتر . خسته نباشید به مهدی و همه عوامل
شب شعر شده حسابی
آدم با"هــــــــــا"
چه کارها که نمی کند ...
با"هــــــــــا"
دست هایش را گرم می کند ...
با "هـــــــــا" می شود آدم هــــــــــا
باآدم هــــــــــامی شود
راه رفت ...
عاشـــــــــقــــــــــ شد
زندگی کرد ...
بسیار زیبا ...
شرح حال ما :
حالا تو دست بی صدا ...
دشنه ی ما شعر و غزل ...
ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش . . .