ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
خانم شهسواریان، مسئول لوکیشن بودن. پستی گذاشتن و گفتن که واقعاً متاسفن از اشیایی که دوستان در کانون گذاشتن. به شکلی از دیدن اون اشیاء خشمگین شده بودن که حتی از گفتن اسمشون در وبلاگ هم ابا داشتن.
به محض دیدن پست نگران شدم و بهشون زنگ زدم:
من (با اضطراب): سلام! مگه بچه ها چی تو لوکیشن گذاشته بودن که اینهمه شاکی شدید؟
خانم شهسواریان(با حالتی تاسف بار): واقعاً که تاسف باره!! کلی ته سیگار! اونم توی لوکیشن! واقعاًکه!
من (با آرامش): چیکارشون کردید؟
خانم شهسواریان (با آرامش تاسف گونه): همه شون رو ریختم دور!
من (با لبخند): احتمالاً اونا آکساسوآر فیلم «یک پایان خوب» بودن.
(عکس: پشت صحنه ی دلقک - لوکیشن فیلمبرداری - پشت ساختمان ریاست - مهرماه 93)
شکور
وای عالی بود!
عکاس من بودم.:))
عالی بود
واس خانواده تعریف کردم مُردیم از خنده !!
بعد تازه داشتم می بردم بندازم سطل آشغال که یکی دو نفر توی راهرو معاونت فرهنگی خیره به دستم بودن و چپ چپ هم نگاه می کردن که این چیزا واس چی توی کانونه ، بعد من بیشتر حرص می خوردم !!
البته درست تر بود با ایشون هماهنگ می شد اما خشونت بیان ایشون از عده ای (به اصطلاح هنردوست ) کاملا مشخص بود
پیامای ما دو تام خنده دار بود اولش ولی بعد که فهمیدم اکساسوار فیلم ما بوده داشت گریه ام می گرفت
منم بریسا رو دلداری دادم که در جمع آوری مجدد کمکش می کنم :)) !
آقا من خودم می کشم براتون میارم!
کسی رو دعوا نکنــــــید!
با وضعی که خانم شهسواریان گفتند من تصوری بسیار قبیح تر داشتم.
عکس خوبی هم هست ..
عجب ماشین زمانی است این دسته بندی "درباره اعضا" ی کانون.
خیلی هم خوب :)