ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
مقاله ی اول برداشته شده از سایت [نقد فارسی] است که به بهانه ی زادروز پولانسکی انتشار یافته بود و مقاله ی دوم برداشت شخصی و موجزیست از فیلم ماه تلخ اثر دیدنیه این کارگردان
سینماگر پرحاشیه، تولدت مبارک
«رومن پولانسکی»، کارگردان سرشناس برنده اسکار و نخل طلای کن که طی سالهای اخیر به علت حاشیه سازیهایش از
حضور در برخی جشنوارهها و کشورها بازمانده است، 81 ساله شد.
«رومن پولانسکی» روز هجدهم اوت 1933 در پاریس از پدر و مادری لهستانی متولد شد، دوران کودکیاش در بحبوحه جنگ جهانی دوم گذشت و در هشت سالگی آلمانها والدیناش را به بازداشتگاههای مرگ فرستادند.
در دوران حکومت کمونیستی لهستان، «پولانسکی» وارد مدرسه فیلم «لوژ» شد و در طول سالهای تحصیل، چند فیلم کوتاه ساخت و به واسطه آنها به شهرت رسید که مهمترین آنها «دو مرد و یک گنجه» (1958) و «وقتی فرشتهها سقوط میکنند» (1959) بود که برای آنها موفق به کسب چند جایزه بینالمللی شد و شهرتی برای خود کسب کرد.
در دهه 50، «پولانسکی» وارد عرصه بازیگری شد و در فیلم «یک نسل» (1954) به کارگردانی «آندره وایدا» بازی کرد. وی اولین فیلم بلند خود را در سال 1962 با نام «چاقو در آب» ساخت. این فیلم اولین اثر مهم سینمای لهستان بعد از جنگجهانی دوم بود که موضوع غیرمرتبط با جنگ داشت.
فیلمنامه این اثر کمدی و روانشناسانه را «یرزی اسکولیموفسکی» و «پولانسکی» نوشتند که مورد تحسین منتقدین فیلم قرار گرفت. این فیلم جایزه فیپرشی جشنواره ونیز را گرفت و نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی شد.
دومین فیلم «پولانسکی» با نام «تنفر» در انگلستان ساخته شد. این فیلم ترسناک که تاثیرگرفته از سبک آثار «آلفرد هیچکاک» و «لوئیس بونوئل» بود، اولین فیلم انگلیسیزبان «پولانسکی» محسوب میشد که موفق به کسب جایزه فیپرشی و جایزه خرس نقرهای جشنواره برلین شد.
در سال 1966، «پولانسکی» سومین فیلماش را با نام «بنبست» روانه سینما کرد. مضمون اصلی این فیلم الهامگرفته از رمان «در انتظار گودو» نوشته «ساموئل بکت» و «جشن تولد» نوشته «هارولد پینتر» بود. این فیلم جایزه خرس طلای جشنواره برلین را برای «پولانسکی» بههمراه آورد.
در سال 1967، وی فیلم «قاتلین بیباک خونآشام» را ساخت که اولین فیلم رنگی او محسوب میشد. پس از آن، «پولانسکی» به آمریکا رفت و با ساخت فیلم پرفروش و موفق «بچه رزماری»، نام خود را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت. این فیلم یکی از درخشانترین آثار کارنامه سینمایی «پولانسکی» است که نامزد اسکار بهترین فیلمنامه شد و در جوایز فیلم «دوناتلو» ایتالیا جایزه بهترین کارگردانی را برای «پولانسکی» به ارمغان آورد.
در تابستان 1969، همسر این کارگردان سرشناس در خانهاش بهطرز وحشیانهای کشته شد و تاثیر روانی این حادثه تلخ بهخوبی در فیلم «تراژدی مکبث» (1971) قابل درک بود؛ فیلمی که بازسازی خشن و خونین از اثر معروف شکسپیر بود.
«پولانسکی» پس از آن به ایتالیا رفت و در سال 1972 فیلم « چه؟» را با همکاری «مارچلو ماستریانی» بازیگر فیلم معروف «هفت و نیم» ساخت که شکستی در کارنامه سینمایی او محسوب میشود.
یک سال بعد، او به هالیوود بازگشت و یکی از بهترین فیلمهایش یعنی «محله چینیها» را ساخت. این فیلم که نامزد 11 جایزه اسکار شد، جایزه بهترین بازیگری را برای «جک نیکلسون» و «فای دوناوای» بههمراه آورد و اسکار بهترین فیلمنامه را نیز کسب کرد.
از نگاه برخی منتقدین، «محله چینیها» بزرگترین دستاورد سینمایی «رومن پولانسکی» است. این فیلم در جوایز «بافتا» آکادمی فیلم انگلیس در سال 1975 جایزه بهترین کارگردانی را گرفت و در جوایز «گلدن گلوب» آمریکا نیز همین جایزه را کسب کرد.
«پولانسکی» برای ساخت فیلم بعدیاش به اروپا و فرانسه رفت و در سال 1976 فیلم «مستاجر» را ساخت و خودش نیز در آن به ایفای نقش پرداخت. «مستاجر» را در کنار «تنفر» و «بچه رزماری» میتوان سومین قسمت از سهگانهی پولانسکی درباره فروپاشیهای عصبی و روانی دانست.
فیلم بعدی «پولانسکی» نیز در فرانسه ساخته شد: «تس» محصول 1979. این کارگردان سرشناس فیلماش را به همسرش تقدیم کرد که پرهزینهترین فیلم تاریخ سینمای فرانسه تا آن سال بهشمار میرفت.
این فیلم که مورد استقبال تماشاگران و منتقدین قرار گرفت، «پولانسکی» را برای دومینبار نامزد جایزه اسکار بهترین کارگردانی کرد و جایزه «سزار» بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از آکادمی فیلم فرانسه برای او بههمراه آورد. «تس» همچنین موفق به کسب سه جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری، بهترین طراحی لباس و بهترین کارگردان هنری شد.
فیلم بعدی «پولانسکی» یعنی «دزدان دریایی» (1989) هفت سال بعد از فیلم «تس» ساخته شد که کاری ضعیف و ناموفق بود. «دیوانهوار» با بازی «هریسون فورد»، «ماه تلخ» (1992)، «مرگ و دوشیزه» (1994) و «دروازه نهم» (1999) دیگر فیلمهای پولانسکی در دهه 90 بودند.
در سال 2002 بود که پولانسکی شاهکار سینماییاش را به جهانیان معرفی کرد؛ «پیانیست»، فیلمی درباره جنایت نازیها در جنگجهانی دوم که همیشه او را آزار میداد. این فیلم آمیزهای از خاطرات پولانسکی و رمان «مرگ یک شهر» نوشتهی «ولادیسلاو اشپیلمن» بود که آکادمی اسکار را مجبور کرد، سرانجام جایزه بهترین کارگردانی سال 2002 را به او بدهد، هرچند خود او در مراسم حاضر نبود و «هریسون فورد» آن را دریافت کرد.
«پیانیست» جایزه نخل طلای کن را گرفت و در جوایز «سزار» فرانسه، جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را نیز کسب کرد. شاهکار پولانسکی همچنین جایزه بهترین فیلم «بافتا» انگلیس، جایزه بهترین فیلم خارجی جوایز «دوناتلو» ایتالیا و جایزه بهترین فیلم خارجی «گویا» اسپانیا را نیز به افتخارات سازنده آن افزود.
در تابستان 2004، «پولانسکی» فیلمی با نام «اولیور توییست» را براساس رمان معروف «چارلز دیکنز» ساخت.
وی سپتامبر سال 2010 پس از ورود به خاک سوئیس برای حضور در جشنواره فیلم زوریخ به اتهام پرونده سوءاستفاده جنسی در سال 1977 به زندان انداخته شد و پس از گذشت حدود یک سال از زندان آزاد شد. وی در طول دوره زندان برای آخرین ساختهاش «روحنگار» موفق به کسب خرس نقرهای جشنواره برلین برای بهترین کارگردانی شد.
این کارگردان سرشناس سینمای جهان در سال 2013 با فیلم «ونوس در پوست خز» در جشنواره کن امسال در بخش رقابتی نامزد نخل طلای کن بود.
جدیدترین فیلم پولانسکی «یک افسر و یک جاسوس» نام دارد که اولین فیلم پس از ساخت فیلم «چاقو در آب» محصول 1966 در خاک لهستان خواهد بود اما وی به دلیل این که هنوز در خاک آمریکا تحت تعقیب است، خواستار ضمانتهایی از دولت لهستان برای عدم استرداد به دولت ایالات متحده شده است.
شیوه فیلمسازی پولانسکی منبع الهام بسیاری از مطرحترین سینماگران جهان چون برادران «کوئن»، «وس اندرسون»، «دارن آرنوفسکی» و «دیوید فینچر» بوده است.
-----------------------------------------------------------
برداشت شخصی : ماه تلخ :
در میان فیلم های پولانسکی ماه تلخ فیلم کمتر به چشم آمده ایست . دلایل آن را شاید بتوان در اغراق بیانی ُ داستانی کمتر لمس شدنی و باور پذیر و دنیای مرسم پرهرج و مرج که مخالفانش به ای فیلم نسبت می دهند دانست . اما این طور به نظر می رسد که پولانسکی نه صرفا قصد [بازتابندگی] دنیای غرب و شرایط حاکم بر آن را داشته بلکه با بیانی نمادین و جهان بینی سازمان یافته اش از دنیای غرب ُ و با تسری دادن [یکی] از مهم ترین المان های اروپای صنعتی قرن ۱۹ به زندگی روزمره بشر به اصطلاح متمدن امروزی [حرص و طمع برای تصاحب هرچه بیشتر] سعی در به تصویر کشیدن اضمحلال بشریت غرب را دارد . برای ریشه یابی این امر هم صرفا اماج حملات خود را به مقصد خاصی پیش نمی برد . دامنه ی این تاثیر از صنایع مستهجن فیلمسازی گرفته تا نوع موسیقی و مهم تر از همه (تمایل) و (عادت) این بشر برای این نوع زندگی . . .
چنانچه شخصیت اصلی داستان (نویسنده) بعد از مسکلاتی که گریبان گیرش شده و به ناچار بر روس صندلی چرخدار می نشیند نه تنها از گذشته ی خود به بیان کلیشه ای (پشیمانی) را احساس نمی کند بلکه از تحریک پسر جوان لذت می برد . یادمان باشد ما صرفا داستان را از روایت مردی می شنویم که (نویسنده) هم هست و اهل فن در این زمینه به خوبی می دانند که از مهم ترین سازه های نوشتن (مشاهده) و (تخیل) است !
چه بسا که داستان صرفا از زاویه ی دید نویسنده بوده باشد ؟؟؟ (ارجاع به راشامون اثر اکیراکوروساوا)
به قول لارنس : هرگز به راوی اعتماد نکن بلکه به روایت اعتماد کن !
جدای همه ی این موارد مردی هندی پیوسته در داستان در حال غوطه خوردن در فضای داستان است و گاه و بیگاه ردپای حضور او حس می شود . هرچند که پولانسکی با طراحی این شخصیت سعی در فاصله گرفتن از فرهنگ غرب (دلایلش ذکر شد ) و نزدیکی به فرهنگ شرق را دارد اما شاید پرداخت این قسمت از داستان که وجه مهمی هم دارد (نفی یک امر برای دستیابی به امری دیگر و یا حتی صرف علاقه اش به این فرهنگ تا احساس نزدیکی ) آن چنان که باید در نیامده است !
از غرایزت استفاده کن : ولو به قیمت اضمحلالت !
این شیطان پرستا چه بلایی سر اون بنده خدا اوردن به خاطر فیلم بچه رزماری ....
اره بنده خدا
عماد
از خودش و سینمای مریضش بدم میاد.
پولانسکی استاد کارگردانیه و تنها کارگردانی هست که حرف دلشو بدون واهمه تو فیلم هاش میزنه ( بقیه کارگردانا با ترس حرفشونو میزنن )