آذر شهدخت پرویز و دیگران یک افتضاح به تمام معنا

 

 پوستر را دوباره ببینید. قسمت پایین : 

نامزد شش سیمرغ، برنده بهترین فیلم نامه، برنده بهترین فیلم. 


می گویی درست است که به ناحق جایزه می دهند. ولی حتما فیلم بدی نیست که بهترین فیلم شده و بهترین فیلم نامه را برده. 

به امید رفع خستگی می روی سینما که یک فیلم متوسط را ببینی. 


هنوز 10 دقیقه از شروع فیلم نگذشته که از منولوگ های راوی می فهمی که فیلم یک آشغال است. به عبدی می گویی بلند شو برویم. ولی بچه ها می گویند کاری که نداریم بشینیم تا آخر فیلم را ببینیم. 


به وسط فیلم که می رسد دیگر داری فیلم را تحمل می کنی. از ثانیه به ثانیه فیلم حالت بهم می خورد. 


فیلم که تمام می شود احساس راحتی می کنی. ولی هنوز هم باورت نمی شود. درست است که جشنواره ضعیف بود، درست است به ناحق جایزه می دهند ولی دیگر این را نمی توانی باور کنی که به یکی از بدترین فیلم هایی که دیده ای جایزه بهترین فیلم نامه را بدهند. 


یاد فیلم برف می افتی. یک فیلم نامه عالی، کلاس فیلم نامه نویسی، همه چیزش سر جا ، شروع گره پایان، حتی برای تو که زیاد از فیلم نامه نویسی سر در نمی آوری. حتی فیلم طبقه حساس که خیلی از کارهای قاسم خانی دور بود 100 برابر از این فیلم بهتر بود. 


احساس می کنی کلا دارد سینما ایران می رود به سمت شکستن خطوط قرمزهای اجتماعی. هر فیلمی می آید نقص و کوتاهی خودش را با این دلیل که یک خط قرمز را شکسته پر می کند. می گویی فیلم فیلم نامه نداشت می گوید حرفی زده که کسی جرئت زدنش را ندارد. می گویی بازی ندارد می گوید حرفی زده که کسی جزئت زدنش را ندارد. 


این فیلم نه فیلم نامه داشت نه بازی داشت ( حتی نمی توانستند طبیعی گریه کنند ) . یک راوی با منولوگ های پر غلط و بی ربط و مسخره. کارگردانی افتضاح، شروع فاجعه، پایان هندی وار کلیشه ای، موسیقی قشنگ ولی بی ربط به فیلم . تنها نکته ای که نسبتا خوب بود فیلم برداری کار بود. 


فکر کنید یک فیلم ساختن که پیام اخلاقیش این بود که گیاه خواری بد است و افرادی که گیاه خوارند یک مشکل شخصیتی دارند. 


از فیلم هایی که توی جشنواره امسال دیدم این از همه بدتر بود به فاصله خیلی زیاد. واقعا فیلم هایی مثل متروپل و کلاشینکف و 50 قدم آخر با اینکه مزحرف بودند ولی از این فیلم یه سر گردن که هیچ یک بدن بالاتر بودند.  


دیالوگ برتر: 

دارم یه فیلم مستند می بینم از میونا که توش جیغ میزنند. دارم تمیرن می کنم بتونم مثل اونا جیغ بزنم. 

- هه هه زشته بابا خوب نیست هه هه 

نظرات 14 + ارسال نظر
سعید پشت مشهدی جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 01:03

درود بر سعید ایزدی که این پست رو گذاشت منم این فیلم رو تازه دیدم و میخواستم تو یک پست بکوبمش که دیدم اینقدر میخوام فحش بدم به این فیلم فوق العاده افتضاح و ضعیف که نمیشه تو وبلاگ گذاشت فقط یک جمله میگم:
با تمام قدرت تف میکنم به این فیلم!

شکور جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 01:06

تو سالی که جدایی و یه حبه قند و اینجا بدون من تو جشنواره ی فجر داشتن ملت رو نابود می کردن، جرم شد بهترین فیلم!
فجر هیج اعتباری نداره.
لعنت بر کسایی که سطح هنری فجر رو به قهقرا کشوندن.
شکور

عماد زردکوهی جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 01:57

می خواستم بنویسم یه چیزی که نوشتی ...
تنعا چیزی که برای من جذابیت داشت صدای خنده های بلند بغل دستیم بود

علی عبدی جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 02:26

از تقریباً 170 دقیقه فیلم، 20 دقیقه‌اش شامل سلام علیک افراد مختلف با همدیگه و 10 دقیقه‌اش هم شامل خداحافظی افراد مختلف از همدیگه بود. یعنی حدود یک‌چهارم فیلم.
احساسی که به من دست داد این بود که فیلمنامه از روی مراودات اجتماعی فیلمنامه‌نویس با افراد مختلف و اطلاعات عمومی وی در طول یک روز برداشت شده، چرا که تقریباً 10 دقیقه از فیلم هم به توضیح درباره هنر مجسمه‌سازی و انواع مجسمه‌ها اختصاص داره.
اما عجیب‌ترین و غیرقابل باور ترین نکته برای من تو این فیلم،‌ دو، سه ارجاعی بود که به فیلم‌های مطرح تاریخ سینما (مثل اودیسه کوبریک و روانی هیچکاک) شده بود. مثلاً یک لحظه سکانس معروف زیرزمین روانی رو نشون می‌ده و بعد کات می‌خوره به داخل فیلم در حالی که یه عده دارن می‌رن ویلا که کباب بخورن!! جدا از اینکه بازیگر، فیلم اودیسه رو با عنوان "یک مستند درباره گوریل‌ها" خطاب می‌کنه!! مشخص نیست هدف کارگردان از این ارجاعات چی بوده.

ببخشید 170 دقیقه اشتباه، 110 دقیقه درسته
عبدی

عماد زردکوهی جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 10:49

به عباس : یه چنتا نکته :
علاقه ی ملت خودش یه ورژن جداگانست که تحت عنوان (بهترین فیلم از دیدگاه تماشاچیان ) بررسی می شه و فکر می کنم انتخاب بهترین فیلم یه امر تخصصی (باید) باشه که البته قبولم دارم نیست ! تو جاهای دیگه ی دنیا هم همینه مثل اسکار امسال و فیلم به شدت سطحیه (باشگاه هواداران دالاس ) که به مدد بازی خوب مکوناهی و لتو دیده می شه . همون قدر که جرم شایسته ی بهترین فیلم نبود یه حبه قند هم اصلا در این حدی که می گی نبود.
نمی دونم فیلم رو دیدی یا نه اما اگه منظورت از این ملت هر تماشاگری با هر سطح فرهنگ و دانشی باشه باور کن اون عکس العملی که من تو سینما دیدم تو کمتر فیلمی دیده بودم که تماشاگرانش از تیکه پرونی های لوس و بی مزه و بعضا ... اینجور به وجد بیان .

اسدی جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 11:09

به عماد جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 15:06

به نظر من یه حبه قند در اون حدی که گفتم بود.
من یه حبه قند رو یکی از مفاخر تاریخ سینمای ایران می دونم. اگه اون مشکل فیلمنامه ای رو هم نداشت، خیلی راحت می گفتم نمیدونم اون سال جدایی بهتر بود یا یه حبه قند
شکور

شهسواریان جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 18:00

خوبه که مخاطبین رو آگاه کردین که وقتشونو پای این فیلما هدر ندن بیخودی ...

عماد زردکوهی جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 21:14

به عباس : یعنی قشنگ مشخصه حقوقی هستی به زیباترین شکل ممکن بحث رو منحرف کردی به سمتی که بخشی از گفته های من بود :))))

حاجی حالت خوبه؟
نظری که گذاشتم یعنی تنها با اون تیکه از نظرت مشکل داشتم. بقیه اش رو مشکلی باهاش نداشتم!
تو هم مثل یه بازپرس داری برخورد می کنی ها!
شکور

حق طلب جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 23:05

من که به این فیلم نمره خوب می دم.فخیم زاده خیلی خوب و دلنشین.خیلی وقت بود که یه فیلم که با هم ارامش و طبیعت و خرده طنزو موسیقی و حال و هوای ادبیات داشته باشه رو تو سینما ندیده بودم.مگه همه فیلم ها باید عالی باشند.اصلا افتضاح را قبول ندارم.فقط من حالم گرفته شد که از داستان اول پرید یه داستان دیگه.احساس بد گول خوردن و عصبانیت

علیرضا ملک محمدی جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 23:41

خوندم

امیر حیدری شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 00:23

-

این چیست؟ علامتی به معنای خواندم؟
طلاکوب

مریم حیدری شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 18:03

طلاکوب دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت 12:31

جدای بحث خود فیلم، چقدر پوسترها و بنرهاش زشته..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد