ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شاید زمانی که برادران لومیر به آرزوی دیرینه خودشوت من باب ثبت تصاویر (متحرک) دست پیدا کردند ، قدمت عکاسی چنان ن سایه ای به حضور سینما می انداخت که انگار سینما از ازل عارضه ای بود برخاسته از بطن عکاسی . وقتی هم که به عنوان هنر هفتم خودش رو معرفی می کرد،
وقتی هم که به عنوان هنر هفتم خودش رو معرفی می کرد، با هجوم وحشتناک سایر عرصه های هنر روبرو شد که حتی حاضر نبوند اون رو جزئی از خانوادشون قبول کنن . بعد تاخت و تازهایی که حتی تا به امروز هم کم و بیش ذات سینما ازش مصون نبوده و نیست ،سینما پس از هر بار آزمون و خطا به هستی خودش بیشتر واقف می شد . ذات تصویر به خودی خود نخستین حربه ی سینما گران بود برای توجیه این هنر نوپا در قبال نیش و کنایه ی سایر عرصه ها . سینماگران هرچند قبول داشتند که سینما آمیزه ای از شش هنر دیگست اما وجه هفتم سینما یعنی تصویر وجه متمایز کننده و استقلال بخش اونه و و صد البته نقطه ی قوت اون . هرچند ورود بسیاری از آدم های خوش ذوق و خلاق به ویژه از ادبیات منجر به پربارشدن این قسم از هنر شد اما سینما به هیچ وجه مدیون نقش ادبیات در دیده شدن خودش نبوده بلکه بنا به قول بازن سینما وام دار (اسطوره ی سینمای تام)است . از صرافت سیتماگران نواندیش من باب کوششهاشون در بیان فرماتیک در قبل محتوا ( به ویژه تمهیدات ویژه ی سینمای اکسپرسیونیسم ) هم بگذریم می رسیم به سینماگرای روس که وجه دومی به ساختار سینما اضافه کردند ( بهتره گفت کشف کردند ) : سینما آمیزه ایست از تصویر و مونتاژ !
هنرمندان روسی به ویژه سرآمدانی مثل آیزنشتاین مفهوم مونتاژ (توصیفی) رو به سینما اضافه کردند و سعی کردند همون راهی رو که ادبیات در پارادوکس و تلمیح و تمثیل بهش دست یافته بود رو این بار با زبان مخصوص خود سینما بیان کنند . دو اصطلاح (زمانی کردن مکان) و ( مکانی کردن زمان) برامده از همین دستگاه مونتاژه
زمان زیادی لازم نبود تا کسی مثل بازن بیاد و همه ی دستگاه مونتاژ رو زیر سوال ببره و سینمای اکسپرسونیستی لانگ رو (پلاستیک تصویری ! ) بخونه که سردمدارای پروس انگار با دفتر نقاشی اشتباه گرفتنش و یا مونتاژ رو وسیله ی تحریف واقعیت بدونه تا (ملموس پذیری ) اون . بجاش واقعیت رو حدکمال هر فیلمی بدونه و به شکلی ضمنی یک نوع فرم جدیدی رو پیشنهاد کنه : عمق میدان + برداشت بلند !
بازن به جایی می رسه که حتی به (هنر بودن ) سینما هم با دیده تردید نگاه می کنه و اون رو (بازتولید مکانیکیه واقعیت )می دونه . هرچند دیدگاه بازن یه مقدار متحجرانه به نظر میومد و فیلم های پیشنهادیش و فیمسازان مورد علاقش هم همیشه یه این شیوه فیلم نساختند ( وایلدر،ولز ..) اما شاید از دل همین نظریات بود که بی محابا ترین جنبش سینمایی و موتور پردازنده ی سینما - واقعیت (ژان لوک گدار) بیرون آمد
البته این نظرات بازن به مثابه ی همتایان خودش در نقد یا بسیاری از فرم گرایان نواور فقط در حد نظریه ای شخصی و تاثیر گذار باقی موند چرا که سینما نه دنیای سیاسیت بود که درش خبری از مانیفست باشه و نه ادبیات که پیرو سبک خاصی باشه و جدای از همه ی این ها این مطلب نه تحقیقی من باب سینما بود و نه بازبینی تاریخ سینما !
سینما مجوعه ای رنگارنگ از آرا و نظریات و تجربیات گوناگونه . تجربیاتی که نه می میرند و نه رشد می کنند ! تجدید می شوند و تغییر شکل می دهند . شاید لئونه و وسترنش متعلق به دوره ای خاص از تاریخ بوده باشه که دیگر گذشته ! اما این تاریخه که می گذره انقضا داره . سبک ژانر و اثر همیشه هستند فقط به شکلی متفاوت ظهور پیدا می کنند . چه طرفدار آیزنشتاین و مونتاژش باشیم و چه اصالت را به بازن بدیم و واقعیت اجتماعی ، چه دل آزرده از سینمای سیاست زده ی دهه 60 باشیم و چه هم سو با عصیان گری دهه 70
اگر حتی برای اسکورسیزی و هیچکاک و کوبریک نبضمان به تپش در بیاد و برای برای جنایتکار قهرمان راننده تاکسی ازجا بلند شیم یا از گدار و سیاست اجتماعیش ، بلاتار و پوچ گرایی و فورد راستی متعصب هم نفرت داشته باشیم ...
همه جزئی از سینما اند و سیتما وابسته به همه ( به استثتای گرافیک تغییر شکل یافته به فیلم و شخص شخیص جمیز کاکرون )
به قول اندرو ساریس : هر فیلم که ساخته می شود جزئی از سینماست و نشات گرفته از تاریخ سینما ...
سینما ریسمانی که همه به آن آویخته ایم و فقط در ریسمان بودنش همگی مطمعنیم
(ویرایش تصویر، مسئول وبلاگ، 5/18، 19:05)
خوبی نظریه فیلم همینه هیچکس نمیتونه اون یکی رو به غلط بودن نظرش متهم کنه چون ماده خام سینما از نظر هر کس فرق میکنه یکی میگه نما پس مونتاژ میشه کارکرد و هدفش یکیم با عکس شروع میکنه و به واقع گرایی میرسه ... وهیچکودمه اینا غلط نیست و حتی به نظر من سلیقه شخصی افراده...
درسته
به قول بازن ما در اثر هنری به دنبال حقیقت نیستیم به دنبال اعتباریم
زردکوهی
-------------
چه کسی بی اجازه این نظر رو پاک کرده؟
طلاکوب
آفرین
چه کسی بی اجازه این نظر رو پاک کرده؟
طلاکوب
کدوم نظر خانم طلاکوب ؟
زردکوهی
اوووه چقد مبهم شده
به هر حال یه سری اطلاعات ازش به دست آوردم
دمت گرمه بابا
نه به این پست غلیظ نه اون پست خانه ی پدریت.
دمت گرم
شکور
قربونت :) خیلی یاد خانه ی پدری انداختم گفتم شاید واسه کسایی که فیلم رو دیده باشن خالی از لطف نباشه :)
زردکوهی
جالب بود...
ممنون
زردکوهی
ممنون از این مطلب مفید...به این دوستمون زودتر از اینا باید یوزر و پاسپورت می دادید
خیلی مخلصیم مهدی عزیز
زردکوهی
به کامنت تایید شده نباید پاسخ بدید
مسوول وبلاگ توضیحات بیشتر رو ارایه میدن
جهان
خانه ی پدری رو که دیده ام ولی خوب پستت نه به نظرم هنریه نه مربوط به کانون.
نسبتی هم با اون فیلم نداره قناری
شکور
سوالی که همیشه برای من مطرح بوده اینه که آخرش آیا به سینما باید به عنوان یک رسانه برای بسط تفکرات سینماگر (از دریچه هنر) نگاه کرد و یا صرفاً یک ابزار سرگرمی و گذران وقت؟ میدونم احتمالاً میگید این دو تا با هم منافاتی ندارن و هیچ بهتری وجود نداره و...
ولی بالاخره یک دیدگاه باید به دیدگاه دیگه اولویت داشته باشه. آیا رسالت سینما، سرگرم کردنه یا رسانه بودن؟؟ آیا هالیوود یا بالیوودن که دارن جنبه اصلی سینما رو به نمایش میذارن یا فیلمسازای اروپایی و بدنه آمریکایی؟؟
به علی عبدی : شاید این از پیچیدگی سینماست که در بند همه ی این هاست و نه مطلق هریک . اولویت هم فقط غول یک چشمی هست که مدعو این ضیافته .
اما اگر نظر شخصیم رو بگم من اون چیزی رو بدنه ی اصلی سینما می دونم که تا حد ممکن با تصویر با مخاطبش صحبت کنه تا دیالوگ و ...