ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
احساس می کنم که نظارت نهاد تصمیم گیری بر فعالیت های کانون به شدت کمرنگ شده. به عنوان یکی از اعضای این نهاد که در جزئیات اتفاقات و فعالیت های گذشته و حال حاضر کانون هستم، لازم می بینم که نظرم رو نسبت به اوضاع کنونی در قالب نقد و تقدیر و پیشنهاد عرض کنم. توجه داشته باشید که این مسائل مربوط میشن به مدیران کانون و با اغماض اعضایی که در موقعیتی قرار می گرن که حتی نگاه بهشون، به شکل مدیر یک جریان یا پروژه یا یک عملکرد محسوب میشه.
امیدوارم سایر اعضا با پیگیری ها، سوال ها، نقد ها و تشکراتشون نشون بدن که حواسشون به اتفاقات کانون هست و«کانون در قرار دادن نهاد تصمیم گیری به عنوان قلب مدیریت کانون اشتباه نکرده.»
-------------------------------------------------
نقد ها:
- محسن قدکساز / مدیر اجرایی پروژه ی ژوژمان پائیزی یا جشنواره ی عکس پائیزی:
نقد همیشگی من به قدکساز عدم پیگیری و «به نقطه نرساندن پروژه»اش هست. محسن به عنوان مدیر این پروژه، کانون رو برای آینده متعهد کرد ولی در قبال این تعهد هیچ عملکرد روشنی انجام نداد. تا به امروز من به شخصه شاید دو بار مستقیماً با خودش صحبت کردم و دو بار هم در جلسات عمومی نهاد تصمیم گیری عرض کردم که این نمیشه که کانون مخاطبین خودش رو سر کار بذاره. در وبلاگ هم به چندبار به این مسئله اشاره کرده ام ولی هیچ ری اکشن مثبتی نمی بینم.
از نگاه من عملکرد محسن طوریه مثل اینکه وانمود میکنه که اصلاً این کار توسط او شروع نشده! مثل اینکه تعهدی نداده! مثل اینکه اتفاقی نیفتاده!
در صحبت هایی که من با قدکساز داشتم هر بار با بهانه ای بحث رو به ابهام کشونده. بزرگترین بهانه ی محسن، سپردن کار به خانم طلاکوب هست که هر بار به این موضوع اشاره کرده من هم بهش عرض کردم که «اولاً این حرکت در هیچ نهاد رسمی کانون رخ نداده که مسئولت قضیه از دوش تو برداشته بشه و ثانیاً به هر حال این تعهدیه که تو بر کانون بار کردی. به فرض هم که خانم طلاکوب اجرای قضیه رو پذیرفته، چرا کانون از روند کار مطلع نشده.»
به هر حال نقد بنده به محسن قدکساز همچنان باقیه. هر لحظه که محسن خودش رو به فراموشی می زنه، گناه سوء مدیریتش سنگین تر میشه. به نظر من این سبک کار شبیه به نهادی در حقوق جزا به نام «جرم مستمر» هست که میگه اگه مجرم در جلوگیری از آثار جرمش کاری نکنه مثل این می مونه که هر لحظه در حال ارتکاب مجدد جرمشه و هر لحظه گناهش در حال سنگین تر شدنه.
در این رابطه نقد هایی نسبت به دبیر و مسئول اساسنامه هست که در جاش عرض خواهم کرد
-------------------------------------------------
- خانم مینایی / مدیر اجرایی تولید فیلم 50 گام آخر(دقیقش رو یادم نیست)
خانم مینایی در فعالیت هاشون طوری عمل می کنن که به نظر میاد اصلاً عضو کانون نیستند. وقتی ایشون طرح ساخت فیلمشون رو پیش کانون آوردند بهشون عرض شد که باید عضویت شما در کانون دیده بشه! که من از تولید فیلمشون به بعد به شخصه این رو نمیبینم که نمی بینم. (صرفاً حضور در شبکه و استقبال از قربانی) در زمان تولید فیلمشون هم بهشون اعتراض کردم که چرا از شما چیزی دیده نمیشه که منجر شد به یکی دوتا پست در وبلاگ و دیگر هیچ!
حمایت از تولید ایشون به علت طرحِ – از نگاه بنده – بسیار خوبشون بود و همچنین حضور اعضای نسبتاً مجرب کانون در تیم اجرائیشون که به نظر شخص بنده ایشون نتونستن طرح خوبشون رو به تصویر بکشونن و تیمشون هم نتونستن در این امر توفیقی حاصل کنن. همچنین ایشون در کلیت عملکردشون طوری عمل کردن که کانون به مرز «پشیمانی از حمایت» برسه چون در ایام اخیر خودم چند بار از دوستان شنیدم که می گفتند: «خانم مینایی از خارج از کانون اومدن، بدون اینکه کمکی به کانون بکنن، با یه طرح خوب حمایت کانون رو جلب کردن، کار رو به نتیجه ی خوبی نرسوندن، و طوری رفتن انگار که اصلاً نیومده بودن.»
هیچ گزارش فعالیت و تلاشی که ایشون برای بهتر کردن نتیجه ی کارشون در حال انجام هستن، به نظر نهاد تصمیم گیری نمی رسه در نتیجه من در این لحظه به کارگردانان خارج از کانون مجبورم این نکته رو عرض کنم که اگه در کسب حمایت کانون برای تولیدات آینده شون دچار سخت گیری هایی بیش از سابق بشن، یکی از علت هاش، عملکرد ضعیف خانم مینایی در مطلع ساختن نهاد تصمیم گیری نسبت به فعالیت هاشون هست.
از نگاه من، تولیدی که ایشون از طرح فیلمنامه شون داشتن، خوب نشده، ولی چیزی که من رو به شخصه از حمایت از ایشون به مرز پشیمانی رسونده اینه که ایشون علی رغم قول های شفاهیشون نسبت به اینکه «در کانون فعالیت خواهند کرد» هیچ فعالیت و کمک خاصی به کانون نکردن و اگرم کرده باشن، هیچ نمود رسمی در کانون نداشته.
-------------------------------------------------
- خانم نجاتی / مدیریت مالی
1- اولین نقدی که بهشون دارم اینه که به تماس ها دیر یا سخت جواب می دهند. به شخصه نسبت به این قضیه بسیار بسیار کلافه شده ام. اگر کسی از اعضای نهاد تصمیم گیری، کارها رو پیگیری نمی کنه، حرجی بر گردن ایشون نیست، ولی اینکه ایشون به پیگیری های من هم سخت ری اکشن نشون میدن، من رو به اعتقاد به این نظر سوق میده که ایشون «با نظارت بر عملکردشون مشکل دارن»!
اگه این رفتارشون صرفاً با شخص بنده باشه، نقد بنده نسبت به ایشون، پر رنگ تر خواهد شد زیرا من به شدت مدافع ایده ی «جدایی کار از رفاقت هستم»
2- در انجام مسئولیت روتینشون که جبران هزینه های اعضا هست، بسیار کند، سخت و کلافه کننده عمل می کنن طوری که کسی که هزینه کرده،برای هزینه های بعدی ای که میخواد برای کانون انجام بده، به تردید می افته.من این رفتار ایشون رو در مقابل خودم کاملاً تجربه کرده ام –حتی اگه خودشون نپذیرن- و از طرفی اگه این رفتار صرفاً با عباس شکوری هست، همونطور که در مورد قبل گفتم، نقدم به ایشون سنگین تر خواهد بود.
مدیران مالی باید برای انجام مسئولیتشون قاعده داشتن باشن ولی اگه قواعد رعایت شد، سریعاً باید به وظیفه شون عمل کنن وگرنه عملکرد منفی و کند در مسائل مالی جایی هست که خیلی راحت و عمیق می تونه اعضا رو دچار دلسردی کنه.
3- سهل انگاری، عملکرد کند و بسیار ضعیف در پیگیری مقدمات «فتورمان ابری ها»!
عملکرد ایشون در این زمینه به حدی کند شده که حتی گهگاه من یادم میره که خودم این قضیه رو باهاشون مطرح کردم و ایشون پذیرفتند که در حیطه ی وظایفشون هست و باید قضیه رو «به نقطه برسونن». من قبل از 16 مرداد با ایشون در این رابطه صحبت کرده بودم ولی با گذشت حداقل یک ماه، به نظر بنده، کندی عملکرد ایشون به ویژه عدم مدیریتشون برای سرعت بخشیدن به تلاش امیر حیدری - به عنوان نقطه ی ابتدایی حرکت اجرایی کردن این پروژه - فرصت تابستون رو از ما گرفت.این ترک فعل من رو یاد مصداق بسیار پررنگ و قدیمی این سبک برخورد یعنی «داستان میلاد سلیمی و کلاس فیلمنامه نویسیش» می اندازه که علی رغم دفاعیتات توپشکن، به نقطه نرسیدن اون داستان رو همچنان از تنبلی میلاد می دونم.
چنانچه خانم نجاتی به وظایفشون عمل کرده اند ولی منی که اینقد در جریان همه چیز هستم، ازش مطلع نشدم، نقد دیگری مطرح خواهد شد و اون هم، عدم اطلاع رسانی فعالیت هاشون به نظر نهاد تصمیم گیری هست.
به نظر می رسه که دوستان فراموش کرده اند که باید در مورد فعالیت هاشون به نهاد تصمیم گیری «گزارش فعالیت» بدهند.
مدت هاست که گزارش فعالیت مدیران در کانون (به استثنای فعالیت های مستمر جزئی مانند استمرار در حفظ نظم لوکیشن) به صورت یک عرف قطعی درآمده به شکلی که حتی در وبلاگ نیز موضوع «گزارش فعالیت» وجود دارد یا در پست های مکرر و جلسات مختلف هم بهش اشاره شده.(به طور مثال به صورتجلسه ی 4اسفند 92 نگاه کنید)
4- عملکرد اشتباه و عدم اشراف نسبت به وظایف اساسنامه ایشون نسبت به خرید های اخیر. این نقد وقتی پررنگ و چالش برانگیز میشه که مصادیقش بیش از مصداق اخیر باشه هرچند از نگاه بنده مصداق اخیر اونقد برای کانون گرون تمام شد که خود این تک مصداق هم نقد رو پررنگ میکنه.
-------------------------------------------------
- خانم اسدی / مدیر اجرایی تولید مستند سلف:
عدم گزارش فعالیت های اخیرشون در راستای تحقق این پروژه به نهاد تصمیم گیری
-------------------------------------------------
- آقای عبدی / مسئول کامپیوتر:
عملکرد بسیار ضعیف به گونه ای که به نظر میاد در ترم تابستان اصلاً همچین مدیری در کانون وجود نداره!
چنانچه عبدی داره فعالیت می کنه ولی من اطلاعی ازش ندارم، نقد دیگری مطرح میشه اونهم عدم گزارش فعالیت به نهاد تصمیم گیری در مرجع رسمی کانون هست. به هر حال الان در مورد عبدی به نقطه ای رسیدم که یا به علت تنبلی واقعیش یا به علت عدم گزارشش، منه شکوری حس می کنم که اصلاً کاری برای سیستم کانون نمیکنه.
-------------------------------------------------
- خانم حیدری / مسئول آرشیو:
تمای نقد هایی که به عبدی داشتم به خانم حیدری هم دارم.
(نقد به خانم حیدری در ساعت 4بامداد 24 مرداد اضافه شد)
-------------------------------------------------
- عطار / مدیر اجرایی خرید هارد و اسپیکر:
به نظر من در زمینه ی تامین بودجه ی خرید هارد از معاونت فرهنگی، عطار فرصتی که بهش گفته بودم رو از دست داد و به همین علت نه تنها احتمال این پرداخت پائین اومده، بلکه اگر هم پرداختی در کار باشه، تا سه هفته دچار وقفه شده... در زمینه ی اسپیکر هم من تلاش مطلوبی از عطار ندیدم که البته ممکنه هر دوی این مسائل به علت درگیریش سر فیلمبرداری باشه.
-------------------------------------------------
- عباس شکوری / مسئول تدوین مجدد 50 قدم آخر:
حواسم به وظیفه ی منطقی خودم مبنی بر اطلاع دادن به مسئول لوکیشن نبود که با خودشون صحبت کردم و ازشون معذرتخواهی کردم.
-------------------------------------------------
- ایزدی / مسئول اساسنامه:
عدم اطلاع رسانی مانع و جامع در مقابل سوال عطار برای پروژه ی تهیه ی اسپیکر
همچنین به نظرم این ایزدیه که به عنوان مسئول اساسنامه باید روی تخلف محسن قدکساز در اجرای پروژه اش صحه بذاره نه عباس شکوری. (منظورم وظیفه ی ایزدی در مقابل اختیار شکوریه)
-------------------------------------------------
- خانم ترابی / دبیر:
1- عدم پیگیری های لازم برای الزام افراد پیش گفته به انجام وظایفشان (کتاب صوتی، ژوژمان، مستند سلف، هارد و اسپیکر، مدیران سمت ها)
2- عدم تذکرات لازم برای گزارش فعالیت مدیران به نهاد تصمیم گیری به شکلی که حتی کانون داره به جایی میرسه که مدیران به این فکر برسن که اصلاً نظارتی در کار نیست و چنانچه پروژه رو به دست گرفتن، دیگه همه چیز فقط به اونها بستگی پیدا می کنه و کسی نیست که اونها رو نسبت به اشتباهاتشون، سرزنش کنه
3- دادن اطلاعات اشتباه به مدیر مالی نسبت به خرید های اخیر که البته با خودشون صحبت کردم.
4- عدم سرعت در به نقطه رساندن مسئله ی اولین داوری به گونه ای که به شخصه مجبور شدم ایشون رو نسبت به وظیفه شون مطلع کنم. در اختلاف بین اعضا، مسلماً دبیر وظیفه ی اصلی رو داره حتی اگه کسی کار رو شروع کرده باشه. حتی اگه ایشون –به غلط- خودشون رو متولی این کار نمی دونستن، حداقل کاری که باید می کردن پیگیری نسبت به فعالیت در این زمینه بود که من به شکل کم رنگ و نامطلوبی دیدم
5- عدم نوشتن متن های اینچنینی در وبلاگ
در آخر باید بگم چنانچه خانم ترابی دارن این کارها رو انجام میدن، نقد دیگری مطرح میشه اون هم دیده نشدن فعالیت هاشونه!
نهاد تصمیم گیری، همه کاره ی کانونه و باید از فعالیت ها مطلع باشه تا نسبت به مدیرانش قضاوت صحیحی داشته باشه.
گزارش به نهاد تصمیم گیری یه وظیفه اس نه یه اختیار.
-------------------------------------------------
در مورد نقد به مدیران باید عرض کنم که بنده به این مسئله علم دارم که دوستان مدیر در به عهده گرفتن این مسئولیت ها الزام نداشته اند و حتی عده ایشون با اصرار سایرین پست هاشون رو برعهده گرفتن ولی هم این دلیل نمیشه که قواعد رعایت نشه و هم اینکه بنده هم برای حفظ ساختار و قدرت کانون هست که میام نقد هام رو مطرح می کنم چون به این مسئله اعتقاد دارم که عده ی زیادی از مشکلات ناشی از فراموشی و عدم اطلاع هست و اینگونه نقد ها می تونه مدیران رو نسبت به اینکه باز هم دچار مشکلات سابقشون بشن دچار وسواس مثبت بکنه.
-------------------------------------------------
-------------------------------------------------
تشکرات:
- خانم طلاکوب / مدیریت وبلاگ:
عملکرد بسیار مطلوب و کم نقص ایشون در این سمت هم، قطعاً به محبوبیتشون در کانون خواهد افزود. اشراف بسیار خوب نسبت به وظایف اساسنامه ایشون به ویژه گزارش فعالین، من رو هم متحیر کرده. رعایت اصل «الزام به مشورت» و پذیرش مطلوب انتقادها توسط ایشون تا به امروز فوق العاده بوده.
-------------------------------------------------
- پشت مشهدی / مدیر اجرایی پروژه تولید دوراهی:
پیگیری های مشهد برای به نتیجه رسیدن داوری بسیار بسیار مطلوب بود. علت همین میزان سرعتی هم که در این قضیه می بینید، قسمت اعظمش به پیگیری های مشهد بر میگرده.
-------------------------------------------------
- گلخندان / مدیر اجرایی پروژه ی تولید کلیپ:
خودم هم باورم نمیشه میخوام از گلخندان تعریف کنم ولی به هر حال اطلاع رسانی های وبلاگی گلی در مورد تولید کلیپش که نوعی عملکرد اساسنامه ای و منطقی محسوب میشه، جای تقدیر داره
-------------------------------------------------
- خانم نجاتی / مدیر مالی:
از صفات ایشون که همچنان ادامه داره و هنوز برای اجرای مسئولیتشون مفیده، دقتشون در پرداخت ها هست که باید ازش تعریف کرد به شرطی که به افراط نرسه که در قسمت نقد ها بهش اشاره کردم. اگه خانم نجاتی بتونن در این زمینه به تعادل برسن، مدیر مالی معرکه ای خواهند بود.
همچنین از اینکه خانم نجاتی هر وقت از هر کمکی که از دستشون بر میاد به هر پروژه ای که وجود داره دریغ نمی کنن نباید ساده گذشت. خانم نجاتی دارن به یکی از آچارفرانسه های داخلی کانون تبدیل میشن (ما یه سری آچارفرانسه برای سیاست خارجی هم داریم)
-------------------------------------------------
- عطار پور/ مدیر اجرایی تولید فیلم کوتاه این دزدان احمق و مسئول زیرسمت دانلود:
برنامه ریزی و عملکرد بی نقص عطار در زمینه ی مدیریت مرحله ی پیش تولید و تولید فیلمش، اونقد گل درشت بود که این بار چندمه که میخوام در وبلاگ بهش اشاره کنم. امیدوارم که در مراحل پس از تولید هم این دقت ادامه داشته باشه و نتیجه ی فیلم هم خوب از آب دربیاد.
در مورد دانلود هم که همه می بینیم عطار با یه ایده ی جالب شروع به جمع آوری متریال اصلی هنری کانون کرد، ایده اش رو به اتمام رسوند، و در این مسیر هم کاملاً اصول اطلاع رسانی و گزارش عملکرد به نهاد تصمیم گیری در مرجع رسمی کانون رو رعایت کرد.
-------------------------------------------------
- عباس شکوری:
معتقدم که اگه کاملاً حس کنی که به شکل منطقی حق باهاته، نباس از مخالف بترسی، ولی برای اینکه دوستان مخالف حتی به شکل غیرمنطقی شروع به نق زدن نکنن، از خودم تعریف نمی کنم.
به همین جدیت و قلدری که دیدید!
-------------------------------------------------
- خانم ترابی / دبیر کانون:
- حضور کامل و کافی در مسئولیت هایی که مستقیماً به ایشون مربوط میشه به طور مثال داستان تولید کلیپ امور فرهنگی و جلسات با مدیران به ویژه دکتر میراحمدی بسیار قابل تقدیره
- صبر و آرامش و خونسردی در مقابل رفتار های عجیب و غریب بعضی از اعضا هم کاری نیست که از دست هرکسی بربیاد و باید از وجود این صفات در خانم ترابی تقدیر کرد. البته امیدوارم کهاین صفات زیبا هنگامی که لازمه دبیرعملکرد جدی داشته باشن، معکوس عمل نکنن.
-------------------------------------------------
-------------------------------------------------
پیشنهادات:
به خانم طلاکوب / مسئول ارتباطات اینترنتی کانون:
1- برگ مربوط به تخصص اعضای کانون در وبلاگ احیا بشه
2- به ایده ی جدیدی در مورد اعضای کانون و داشتن یوزر در وبلاگ رسیدم. به نظر من هر کس که عضویتش در کانون توسط ورود به نهاد تصمیم گیری محقق میشه، یه یوزر در وبلاگ ولی در نقش صرف نویسنده به دست بیاره. این یوزر فقط امکان نوشتار داره نه مثلاً دیدن نظرات سایرین. اینطوری تمامی اعضای کانون از اول تاسیس کانون تا همیشه یه اسمی در وبلاگ خواهند داشت. نوعی احترام به قدیمی های کانون هم هست.
3- تماس با علی محیط برای تبدیل وبلاگ کانون به سایت. من با محیط صحبت کردم و علی محیط گفت که می تونه طوری برامون سایت درست کنه که رقم میزان مراجعه به وبلاگمون هم حفظ بشه
4- روش هایی برای تشویق اعضا به کامنت گذاشتن در وبلاگ که منجر به اطلاع رسانی بیشتر و در عمل منجر به حفظ بیشتر دموکراسی کانون میشه مورد استفاده قرار بگیره. به نظر من خود شما اونقد دارای پرستیژ هستید که صرف پست گذاشتنون در تشویق اعضا می تونه تا اندازه ای مفید باشه که همچین چیزی ازتون نمی بینم.
-------------------------------------------------
به خانم جهانی / مسئول لوکیشن:
به این موضوع که «در اساسنامه ی کانون، مدیریت کتابخانه و حفظ اموال کانون از وظایف مسئول لوکیشن در نتیجه غیرمستقم برای دربازکن ها نیز تلقی شده، توجه کنید»
از طرفی با توجه به عدم امکان برنامه ریزی دقیق برای حضور دربازکن ها در لوکیشن کانون، پیشنهاد میکنم که راهکاری اندیشیده بشه. البته خودم یه پیشنهاد دارم: در تابستان به جای اینکه بگید فلانی و فلانی در روزهای فلان و فلان مسئول هستند بیاید دربازن کن هاتون رو بر اساس شناخت خودتون اولویت بندی کنید تا این افراد بدونن که اگه در کانون حضور داشتند، بدون اینکه کسی بهشون اطلاع بدن، اولویت بالاتر مسئول حفظ لوکیشن میشه و اگه رفت اولویت پائین تر؛ مثل یه دسته ی نظامی که اگه سرتیپ که فرمانده هست کشته بشه، درجه ی پائین تر یعنی سرهنگ اول فرمانده میشه و اگه اون هم کشته بشه سرهنگ دوم و همینطور تا برسه به ارشد سرباز ها.
-------------------------------------------------
به مسئول اساسنامه / سعید ایزدی:
اساسنامه پاکنویس بشه و دوباره وارد یک برگ جدید با تاریخ اصلاح بشه.
-------------------------------------------------
به خانم ترابی / دبیر:
پیشنهاد دارم تلاش بشه تا گربه و ماهی برای اکران مهرماه قطعی بشه به شکلی که اگه کسی مدیر اجرائیش نمیشه، خودتون این رو برای صلاح کانون دست بگیرید. با سنگ اندازی ها و چوب لای چرخ گذاشتن های دکتر جهانگیری بعید نیست که در معارفه جلوی پخش کلیپ کانون و کلاً جلوی عضوگیری ما گرفته بشه بنابراین اکران اول ما دارای اهمیت زیادی خواهد شد. از طرفی در ایامی که داستان عجیب افطار گرمه، به نظر میرسه که قطعی کردن این پروژه راحت تره. در این رابطه به دکترین «پنجره های شکسته» هم توجه داشته باشید بد نیست.
همچنین پیشنهاد میکنم برای اینکه نسبت به تمامی پروژه های درحال اجرای کانون مطلع باقی بمونید تا بتونید روند جریان کار رو از مدیران پروژه ها پیگیری کنید، یا یک دفترچه بردارید و شروع و پایان پروژه ها رو در اون یادداشت کنید یا مثل من که هر از چندگاهی یه پست در مورد برنامه های در حال اجرا می نویسم عمل کنید.
-------------------------------------------------
به تمامی اعضای کانون:
- در ارتقای سطح منطقتون بیفزایئد. در طول این 9 سالی که در کانون فعالیت می کنم، ارتقای سطح منطق اعضا رو چندان محسوس نمی بینم. علتش هم مشخصه، هر سال عده ای از اعضایی که منطقشون رو در کانون ارتقا داده اند از کانون میرن و عده ای که صفر کیلومتر هستند وارد کانون میشن. ولی به نظرم تلاش دوستان برای ارتقای این صفت در خودشون زیاد نیست.
- در انتها باس بگم کاش دوستان گذاشتن نظر در وبلاگ رو مهمتر از این حرفا می دونستن.
-------------------------------------------------
نکته: هر وقت حس کردید که لحن شکوری یه طورایی از بالا به پائین هست و پیش خودتون گفتید که «شکوری چیکاره اس که داره اینطوری صحبت میکنه» هم به این توجه داشته باشید که اگرم من مسئولیتی نداشته باشم حداقل یکی از اعضای نهاد تصمیم گیری هستم که اختیار پیگیری داره و همچنین به این هم فکر کنید که گاهاً اتخاذ این سبک نوشتار ناخودآگاه به علت تاسیس کانون و حضور مستمر من در این 9سال ایجاد میشه پس اگه کسی قراره بهش بربخوره این نکته رو در نظر بگیره که من قدیمی ترین عضو کانونم. شاید اینطوری حس منفی کمتری از صحبت های من بهش دست بده یا حداقل به من به شکل یه پیرمرد که دیگه حواسش به بیانش نیست نگاه کنه.
شکور
خوندم
متأسفانه مشغله بسیار شدید (حضور در محل کار از 8 صبح تا گاهاً 7 عصر در روزهای کاری و حتی در بعضی موارد پنجشنبه) مانع از حضور من در کانون و رسیدگی به سیستم شد. اگر از چنین مشغلهای مطلع بودم قطعاً برای تابستون مسئولیتم رو تمدید نمیکردم ولی مطلع نبودم. با اینکه به هیچ وجه تنبلیای در کار نبوده (چون من به این مسئولیتم علاقهمندم و چیزی نیست که بابتش تنبلی به خرج بدم) ولی به هر حال عذرخواهی بنده رو پذیرا باشید چرا که کاملاً حق با شماست.
گویا فعلاً دانشگاه تعطیل شده ولی اواخر مرداد چند روزی باز میشه دوباره. من به محض باز شدن دانشگاه و طبیعتاً کانون، یک روز رو به طور کامل برای رسیدگی به سیستم قرار میدم. این رو میتونید به عنوان یک قول از من به یاد داشته باشید.
دمت گرم که همچین ری اکشنی نشون دادی
به نظر خودم یکی از معدود آدمای نرمال کانونی حاجی
شکور
زیاد بود هرچن من درجریان نیستم اما خوندم ایشالا که مثمر ثمر واقع شه . منم ایشالا یوزرم و مسءول محترم وبلاگ بدن بتون اضاف می شم
به عباس:
حاجی در مورد هارد و اسپیکر پیگیری کردم,بعد از خرید هم فاکتور ها رو به مسئول مالی دادم و هم پیش فاکتور هایی رو که صحبتش رو کرده بودیم رو به خانم برزگی و نبی زاده. که گفتن طول میکشه و از اون طرف هم صحبت با میر احمدی میسر نشد,یادمه که قرار بود(اگه اشتباه نکنم تو همون جلسه واسه افطاری)راجبش صحبت کنم که گفتی فعلا باهاش صحبت نکن(متاسفانه دلیلشو یادم نیست) و بعدش رفت یونان, منم متاسفانه درگیر پیش تولید و تولید فیلم شدم که تا همین دیروز کاراش ادامه داشت.البته قبول دارم که باید در کنارش هرطور که بود این موضوع رو پیگیری می کردم ,اسپیکر رو هم دیروز خانم برزگری گفت مدلشو بگین که نبی زاده خودش بره بخره.که بهش گفتم اسم مدل یادم نیست تا تو این مدت یه راهکار واسش پیدا کنیم.
در مورد مدیریت و برنامه ریزی فیلم نظر لطفته من فقط از کارایی که تو موقع پیش تولید فیلمات انجام میدی الگو برداری کردم راهنمای های شفاهی که بهم دادی. و همچنین زحمات بسیار زیاد خانم جهانی پور تو پیش تولید و تولید که اگر ایشون نبودن مطمئنم کار نمیتونست مثل الان رو نظم و برنامه پیش رفته باشه.
# و راهنمایی های#
عطار
-----------------
یادت رفته. علت اینکه اون روز بهت گفتم با دکتر صحبت نکن این بود که خودم صحبت کرده بودم و دکتر گفته بود که بگین چی میخوان تا براتون بخرن. من هم بهشون گفته بودم که اجازه بدید خودمون بخریم چون تاخیر میفته. ایشون گفتن که نمی افته. من گفتم میفته پس اگه اینطوره اجازه بدید که تا یه هفته دیگه اگه نخریدن خودمون بخریم که ایشون هم پذیرفتن.
بهت گفتم که وایسا یه هفته دیگه برو به دکتر بگو که پس ما بریم بخریم چون برامون نخریدن
ولی یه هفته گذشت، دکتر هم اومد، ولی تو یادت رفته بود مث اینکه
شکور
-------------------------------------------------------------------------------------
به عباس:
درسته. متاسفانه به دلیل کارای پیش تولید فیلم فراموش کردم با میر احمدی صحبت کنم.هر چند پیش تولید فیلم هم دلیل نمی شد که یادم بره.اشتباه از من بوده.
یادمه اون مدتی که میر احمدی یونان بود واسه یه کاری که به میر احمدی هم مربوط میشد(یادم نیست مربوط به هارد بود یا نه) رفتم پیش برزگری که تازه اونجا فهمیدم ایران نیست,به نظرت می تونیم از این موضوع استفاده کنیم و به میر احمدی بگیم که یه هفته گذشت ما اومدیم واسه هارد ولی شما نبودین؟
عطار
-------------
قطعاً میشه ولی به هر حال ریسک بالا رفته
شکور
------------
متوجه منظور آقای عطار پور برای # و راهنمایی های# نشدم.
طلاکوب
قسمت نقد به خانم حیدری و همچنین عکس پست در ساعت 4بامداد 24 مرداد اضافه شد.
شکور
حاجی 24 مرداد؟!!!!
امیر حیدری
-----------
راس میگی
اصلاً دیوانه شدم
هرچی 24 مرداد نوشتم، منظورم 17 مرداد بود
شکور
پست خوندنی ای بود و با اینکه طولانیه تا آخر خوندم
یه پیشنهاد: میگن اول نکات مثبت رو بگید و بعد به منفی ها برسید :)
اتفاقا به نظرم اول باس منفی نوشت که اگه کسی ناراحت شد بعدش که مثبت ها رو خوند روحیه بگیره
شکور
خوندم
می خواستم یه پست در مورد علیرضا بنویسم که چقدر بزرگ شده و چه کامنت هایی میذاره که متوجه شدم این علیرضای دیگری است. حاج ملک خب کامل بنویس اسمت رو.
امیر حیدری
---------------------------
خوبه که بچه نشدم ;)
---------------------------
حتماً این پاسخ از آقای ملک محمدیه.
طلاکوب
این پست ها کانون رو پویا میکنه.
دروود بر تو پیرمرد.
دقیقا همین دیشب داشتم فکر میکردم که بیش از این منتظر ماندن برای نتیجه گرفتن فایده ای نداره و قصد داشتم گزارشش رو بنویسم.
من هم دچار شک شدم از پروژه فتو رمان ابری ها وقتی خبری نشد از جلسه و می خواستم بپرسم.
مگه قرار نشد که توی مهر نمایشگاه بزنیم که ورودی های جدید هم باشن؟
!
هان؟
این قرار رو با خودت طی کردی یا با خانم طلاکوب یا با یکی دیگه به صورت شفاهی؟
معلومه چی میگی؟
شکور
-------------------------
ما با هم صحبت کردیم
قدکساز
-------------------------
قناری! این که مشکلی رو حل نمیکنه! به نقد بعدی می رسیم: عدم اطلاع رسانی رسمی حاجی.
اگرم با من صحبت کرده باشی، من فراموش کرده ام! به هر حال من که از چیزی که بهم گفتی در وبلاگ چیزی ننوشته ام(اصلاً یادم نیست، نه اینکه بگم داری دروغ میگی). تو هم که چیزی ننوشتی. کانون باید از کجا بفهمه که تو بعد از گذشتن نزدیک به 10ماه به فکر هستی؟
یا در وبلاگ یا در جلسه باید بگی که داری چیکار میکنی.
شکور
این پست حدقل برای من یه بار دیگه اثبات کرد که کل بوروکراسی کانون رو دوش شکوری سواره. و هنوز نمیدونم این خوبه یا بد.
لازمه ی دموکراسی، بروکراسیه. یعنی بدون بروکراسی، دموکراسی قابل تحقق نیست. کسی که روی بروکراسی تاکید می کنه، یه ویژه بروکراسی قانونی، دنبال باقی موندن دموکراسیه.
شکور
- در مورد ژوزمان پاییزی ینده "خودم" رو نسبت بهش مسئول میدونم و فکر می کنم به خاطر مشغله درسیم تو اون زمان براش کوتاهی کردم. من باید اعلام می کردم آقای قدکساز پروژه رو به من سپردن و پیگیرش می شدم. امیدوارم بتونم جبران کنم -اگه هنوز تصمیم آقای قدکساز به سپردن پروژه به من باشه- اگر هم نه؛ سعی میکنم تا جایی که می تونم کمکشون کنم.
- ممنونم از تعریفتون. امیدوارم همینطور بوده باشم.
- در مورد برگه تخصص اعضا: چون بچه ها به صورت مداوم در حال ورود و خروج از کانون هستن، فکر می کنم باید دنبال معیار مناسبی برای ثبت اسمشون داشته باشیم. مثلاً علاوه بر داشتن توانایی خاص، عضو نهاد تصمیم گیری باشن تا اسمشون اضافه شه؛ بعد مثل قانونی که برای نویسندگی تو وبلاگ وجود داره - که با خروج از نهاد، امکان نویسندگیشون سلب نمیشه- همچنان اسمشون بمونه. یا شاید بهتر باشه مرتب به روز بشه و اعضای قدیمی تر حذف بشن. نظر شما چیه؟ فکر می کنم جای بحث داره.
- با ایده داشتن یوزر بسیار موافقم و به نظرم کار قشنگیه. البته خودشون هم باید بخوان و درخواستی که برای نویسندگی میفرستم رو تایید کنن.
یه موضوعی که چند وقته تو ذهنمه اینه که چرا همه ی اعضای نویسنده باید به مدیریت دسترسی داشته باشن و چرا فقط یوزر نویسندگی ندارن...
- در مورد سایت شدن وبلاگ در حال حاضر نظر خاصی ندارم.
- در مورد روش هایی برای تشویق اعضا باید یه فکر اساسی کنم... . ایده های مفید پذیرفته می شود.
این شما نبودید که باید اعلام می کردید که قدکساز پروژه رو به شما سپرده بلکه این قدکسازه که باید اعلام میکرد که پروژه رو به شما سپرده و شما هم تایید می کردید.
کانون قدکساز رو به عنوان مسئول پروژه میشناخته نه شما رو.
تا قدکساز بدقولی شما نسبت به تعهدات دوطرفه تون رو نیاد اثبات کنه، همچنان من با بی خیالی هایی که تو این ده ماه ازش دیدم بر این اعتقاد می مونم که مثل اینکه خیلی خودش رو مقید به قول و قرارهایی که با کانون میزاره نمی دونه.
این یه نکته برای ایجاد «شناخته»
اگه قدکساز و تمامی دوستانی که بهشون نقد وجود داره، اینقد نسبت به این مسائل بیخیال هستن، این رفتارشون در نگاه عده ای به صورت «شناخت» تثبیت خواهد شد.
شکور
چه کسی بی اجازه این نظر رو پاک کرده؟
طلاکوب