کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانکس 5

یک روزهایی می شود که آدم دلش تنگ می شود...می نشیند یک گوشه و به آن همه خاطره فکر می کند...به پوست زبر سرد و سفید کانکس پنج با آن همه گرمای بلوطی تویش و آن همه آویز های معصومانه و یادگار های سال های دوستی آدمهایی که نیستند دیگر...دلم از آن جمع ها می خواهد...از آن جمع ها که شکوری کیفش کوک است...با فینی تکه پرانی می کنند... زینل نعره می زند...گونه های محمد نژاد سرخ می شود...محیط با کامپیوتر مشغول است...مردیها میمیک می گوید و من در می آورم...صفایی به فکر فیلم جدیدش است...بشیری یک گوشه نشسته... و سلیمیان هر از گاهی کسی را به مرز نابودی می کشاند ...
از نفس های هم گرم می شویم...

توی کتری برقی کهنه کانون آب جوش می آوریم....

زندگی می کنیم...

یک روزهایی می شود که آدم دلش تنگ می شود...



نظرات 6 + ارسال نظر
جهان جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 01:44

هعی
کنکور چطور بود؟؟

شکور جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 12:32

اوف...

شکور جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 12:39

راستی مگه تو احساس هم داری درخت؟

مرادپور یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 01:08

اخ اخ اخ! عجب گفتىن...! :(

اسدی یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 20:26

اینجوری که شما گفتین منم دلم تنگ شد... آه....
قلم خیلی خوبی دارید خوشم اومد...

nafi3 saleh یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 22:39

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد