ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
با سیستم شدن کانون، برای هر اتفاقی، راهکار ها چیده شده. در تغییرات، همه میتونن بفهمن که تکلیف چیه. به طور مثال وقتی ترم تمام شد، همه می دونن که کار ترم بعدی چجوری شروع میشه. اگه دبیر استعفا داد همه می دونن که الان دبیر چجوری انتخاب میشه. اگه وارد تابستون شدیم، همه می دونن که چجوری میشه نظر نهاد تصمیم گیری رو برای یه کار جلب کرد. اگه یهو یه اتفاقی افتاد که تا دو ساعت دیگه باید کاری میکردیم، همه می دونن که راهکار دموکراتیک عمل کردن تو این قضیه چیه.
ما دنبال سیستم بودیم تا دموکراسی به شکل «عملیاتی» در کانون جاری باشه و همچنین با رفتن گل درشت ها، کانون از دست نره.
برای سیستم کردن کانون خیلی کارها شده:
انتقال تجربه
نوشتن اساسنامه
تصویب های مکرر اساسنامه
اتاق فکر ها
شیوه نامه ها
قوانین مربوط به انتخابات
و البته قانون سمت معاونت...
----
قانون الزامی شدن انتخاب معاون برای چی بود؟
یه مثال میارم که همگی روشن بشیم:
به طور مثال خانم مرادپور مسئول لوکیشن هستن. کسی که از طرف کانون حق داره که مثلا دوربین کانون رو به یه پروژه ی فیلم سازی تحویل بده. دوربین هم در کمدی هست که کلیدش دست مسئول لوکیشنه. حالا یه گروه فیلمبرداری میخوان برن برای کار. ولی خانم مرادپور در مسافرته. حالا باید چه کرد؟
یا مثلا ترم تمام شده، خانم مرادپور مسئولیتشون به پایان رسیده، ولی کسی نیست که در لوکیشن رو برای اعضا باز نگه داره. حالا باید چه کرد؟
اولین راه اینه که در این مواقع شروع کنیم به رای گیری. رای بگیریم که مسئول بعدی چه کسی باشه. در این حالت اولاً با یه پروسه ی انتخاب مسئول مواجهیم. سوال: در حین انجام این پروسه باید چه کرد. پاسخی در کار نیست
همچنین مسئولی که انتخاب میشه، هیچ شناختی نسبت به مسئولیت جدیدش نداره. باید چه کرد؟ هیچی...از نو باید همه چیز رو یاد بگیره.
راهکار دوم اینه که در این مواقع سریعاً بگیم که دبیر یه کاری بکنه. و آیا واقعاً فکر میکنید که این عملیه؟ خودمون دیدیم که دبیر چقد سرش شلوغ میشه معمولاً. معمولا دبیرها ی کانون افرادی هستن که خیلی کارهای مختلفی دارن و اضافه کردن مسئولیت های جزئی به مسئولیت هاشون نه تنها از نظر شلوغ کردن کار اونها درست نیست بلکه این حد دادن اختیار و قدرت به دبیر هم مصلحت نیست.
و راهکار سومی انتخاب میشه:
هر مسئول موظفه که معاون خودش رو با نظر و رای نهاد تصمیم گیری همون اوایل مسئولیتش انتخاب کنه. چرا؟
1- هر اتفاقی که افتاد، معاون جایگزین مسئول اصلی بشه
2- سال بعد، بدون نیاز به رای گیری، مسئول بعدی مشخص باشه و زمانی برای انتخاب مسئول بعدی تلف نشه و صدمه ای به کانون نرسه
3- مسئول در حین مسئولیت، معاون رو برای کسب سمت اصلی آموزش بده و به این شکل تجربیات تلمبار بشه و این یعنی پیشرفت.
...
در مصداق اخیر رخ داده در مورد لوکیشن، خانم فلاح فرمودن که سر رودربایسی معاونت این سمت رو پذیرفته بودن و فکرش رو نمیکردن که رای بیارن. حالا دو تا سوال مطرح میشه:
1- آیا قانون معاونت با این مشکل، آیا قانون بدی است؟
2- راهکار حل این مشکل چیه؟
در پاسخ به سوال اول، ابتدا باید یه اصل رو متذکر شد: «قانون بد از بی قانونی بهتره»...
این مهمترین اصل برای نگه داشتن سیستمه. اصلی که خیلی برام عجیبه که متوجه شدم عده ای به بدیهی بودنش شک دارن! اصلی که در عملیاتی بودنش برای حفظ سیستم، هیچ شکی نیست. اصلا مفهوم سیستم یعنی «حساب و کتاب». یعنی در هر موقعیت مشخص باشه که «باید چه کرد» حتی اگه راهکار موجود و پیش بینی شده، راهکار خوبی نباشه. اگه در موقعیت خاص، هیچ راهکاری وجود نداشته باشه چه اتفاقی می افته؟ سیستم دچار مشکل میشه، می پکه، همه چیز لنگ میشه و سیستم متوقف میشه...
در ادامه مقدمه ی دیگری رو باید متذکر شم:
هیچ قانونی بدون باگ و مشکل نیست. مهم اینه که ما اولاً قانون داشته باشیم، ثانیاً بپذیریم که قانونمون دچار مشکله، و ثالثاً دنبال برطرف کردن باگها باشیم و حتی دنبال جایگزین کردن قوانین بهتر باشیم.
سومین مقدمه هم اینه که:
تمامی قوانین برای درست اجرا شدن، نیاز به تفسیر درست و معقول متناسب با موقعیت کانون دارن. به این میگن انعطاف حقوق. چیزی که من در دانشکده ی حقوق به واقعیتش پی بردم.
درضمن، درک از قوانین هم باید با تفسیر های درست، به وجود بیاد. صرف قانون، منجر به درست به پیش رفتن سیستم نمیشه بلکه این قانون باید به همون شکلی که برای آینده تصویب شده، به فهم و درک اعضا هم برسه.
در مورد سوال اول باید گفت: به نظر من نه تنها مصداق رخ داده در مورد قانون معاونت، مصداق کوچک و ریزی هست و نمیشه بنابراون، قانون رو قانون بدی دونست، بلکه وقوع اینگونه مصادیق اصلا به قانون بر نمیگرده بلکه به نوع تفسیر از قانون بر میگرده. یعنی وقتی که میخواد این قانون اجرا بشه، باید به اجرا کنندگان این قانون متذکر شد که این قانون به چه منظور نوشته شده. به نظر می رسه مشکل همین جاست و خانم فلاح در حین نامزد شدن برای معاونت این سمت، تفسیر درستی از قانون دریافت نکرده بوده ان... یا اینکه تفسیر متناسب با مصلحت اون زمان کانون، همراه با ابهام و عدم سخت گیری بوده.
در ادامه به پاسخ سوال دوم می رسیم: مشکل به وجود اومده، اونقد مشکل کوچکیه که حتی برای برطرفش کردنش نباید به اصلاح قانون فکر کرد بلکه باید به مسئول اساسنامه متذکر شد که در حین اینگونه انتخابات ها، تفسیر صحیح از قانون رو برای استفاده کنندگان از این قانون بیان کنه. یعنی باید حین انتخابات متذکر شد که دوستان توجه داشته باشن که اگه معاون این سمت شدن همین یه ماه دیگه ممکنه با استعفای مسئول اصلی، خودشون مسئول بشن. همچنین باید حواسشون باشه که قطعاً مسئول سال بعد هستن و ابقای مسئول حاضر صرفا یه احتماله. علاوه بر اینها باید گفته بشه که معاون باید بدونه که تو حین معاونت باید خودش رو برای کسب مسئولیت اصلی، آماده بکنه...
همونطور که گفتم، تفسیر ها میتونن بر اثر مقتضیات زمان، منعطف بیان بشن. به طور مثال گاهی دیده میشه که سه گزینه ی مورد نیاز برای معاونت یافت نمیشه و کانون اصلا بلاتکلیف مونده. بنابراین خیلی برای این قضیه سخت گیری نمیشه. ولی در غیر این صورت، باید تفاسیر کاملا و جزئی و سخت گیرانه مطرح بشن...
(البت نظری هم هست که تفاسیر مطلقا نباید به این شکل منعطف بشن که دارم درموردش نسبت به کانون فکر میکنم)
امیدوارم زین پس مسئولین اساسنامه حواسشون باشه که در هر استفاده از قانون، تفسیر درست و دقیق و متناسب با موقعیت رو در کنار اون «استفاده از قانون» بیان کنن و اعضای کانون رو توجیه کنن.
شکور
در این مورد به خصوص مشکل از جایی بود که کسی برای کاندید شدن وجود نداشت. من ترم پیش به طور مستقیم در جریان کاندیدا ها بودم و دلیل انتخاب خانوم فلاح این بود که کسی بهتر از ایشون نبود. در این موارد مشکل از قانون نیست. مشکل از نبود افراد مناسبه.