ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دیروز با خانم ها نجاتی و جهانی و رضا یوسف دوست بودیم که حرف از اوضاع
بد کلاس کارگردانی زدم و احتمال برگزار نشدنش که خانم ها با انرژی زیادی
گفتند که حالا بزارید فردا تلاش نهاییمون رو انجام بدیم که منم گفتم : چشم.
از طرفی من شنبه قرار یک جلسه در مورد کلاس رو با
تعدادی از بچه ها گذاشته بودم برا امروز ساعت دوازده.
خانم نجاتی که معرف حضور هستند(ایشون اولین روز ترم سر کلاسی که
با حضور ایشون و یک نفر دیگه تشکیل شده رفتن!!! ساعت 4 بعد از ظهر)
بله، ایشون ساعت یازده امروز رسیدند ،تصمیم بر این بود که ایشون به تک تک
افرادی که ثبت نام کردن زنگ بزنن.
جلسه ساعت 12 رو با جمعیت انبوه دو نفری برگزار کردم و حاضرین در جلسه با برگزاری
کلاس در روز پنجشنبه موافقت کردن.
بعد خانم نجاتی مرام و معرفت رو در حق ما تمام کردن و
با تک تک افراد ثبت نام کرده تماس گرفتن،6نفر همون موقع قبول کردن ،تعدادی گفتن
بعدا خبر میدن و چندی گفتن که دیگه قصد شرکت در کلاس رو ندارن.
به کانون برگشتیم و اندکی نشستیم و خبری نمیشد و من هی ناامید هی ناامید ....
با تعدادی از بچه های کانون هم صحبت کردیم و قبول کردن در کلاس شرکت کنن.
اما باز هم به افراد بیش تری احتیاج داشتیم.با خانم نجاتی و جهانی و اقایان قربانی
و یوسف دوست در حال برگشت بودیم که دو نفر دیگر هم اعلام حضور در کلاس کردن.
ما هم چنان از لحاظ مالی دچار مشکل بودیم که خانم نجاتی اصلی ترین کار امروز که
تماس با جناب موتمن بود رو انجام دادن و استاد از لحاظ مالی هم با ما راه اومدن.
و اینجا بود که دیگه همگی شادمان بودیم.و کلاس از هفته آینده
ساعت 8 صبح آغاز خواهد شد.
وخوشحالم از این که امروز مرام و معرفت بی هیچ چشم داشتی دیدم،
فعالیت نه به خاطر گزارش فعالیت!!
و خوشحالم برای کلاس کارگردانی که سر و سامون پیدا کرد..
ببالیم به کانونمان برای داشتن همچین افرادی و ببالیم برای
این که خفنیم.
زنده باد کانونمان.
هیییییییییییییییی
احسنت :)) وآفرین به تسلیم نشدن:) این چیزاست که کانون ما رو گنده کرده
صحبت من با دوستانی که اسمشون توی این پُست اومده، توی این کلمه ها و جمله ها و این نظر جا نمیگیره. این نظر رو فقط برای این میذارم که بگم کانونمون خفنه و اعضاش خفنن و وبلاگش هم خفنه!
وبلاگ , وبلاگ , وبلاگ

جهان
زرگررررررررررررررررر!!!!!!!!!!!!!!
، بدون چشم داشت به گزارش فعالیت کار کرده اند.
هیچ موردی رو یادم نیست که کسی برای گزارش فعالیت کار کرده باشه.
تمامی اعضای کانون، حتی پشت مشهدی که میخوام سر به تنش نباشه
تا به امروز هیچ فعالیتی رو برای ثبت شدن ندیده ام.
هرچقد هم قصد و نیتت درست باشه، در این موقعیت، این جمله ، واقعا میتونه مفاهیم اشتباهی منتقل کنه!!!!!! تو این موقعیت که همش داره در مورد این بحث میشه که بلیط های فجر میتونه کانون رو به سمت وسیله شدن فعالیت برای به دست آوردن بلیط!!! تبدیل کنه، این جمله ی تو این مفهوم رو می رسونه که واقعا همچین چیزی هست و این خانم نجاتی هست که برخلاف خیلی ها، بدون توجه به گزارش فعالیت، کار کرده!!
-----
و البت که خانم نجاتی از امثال چراغعلی هستن که وقتی برای کانون کار میکنن، اصلا و اصلا و اصلا به هیچ چی فکر نمیکنن. من خیلی خوشحالم از فعالیت های نجاتی و چراغ و یوسف دوست ولی در حال حاضر به همه شون نقد دارم. دمشان گرم. دمت خودت هم گرم و خدا لعنتت کنه با اون جمله تو این اوضاع...
شکور نگران
نجاتی , نجاتی , نجاتی , نجاتی , نجاتی
هی می خوام بنویسم که آقا جان! دقت کن چی رو کی و کجا میگی، هی یادم میفته که پرسپولیسی هستی و کلا... تقصیر خودت که نیست.
واقعا خیلی خوب بود
یعنی کلا متن و اتفاقات قشنگ ذکر شده رو ول کردید ،چسبیدید به اون جمله ها؟!....
من منظورم این نبود که هرکسی قبلا کار کرده بوده به خاطر گزارش فعالیت بوده
اصلا و ابدا این منظور رو نداشتم..
به موقعیت فکر کن.
شکور
دوستان توجه کنن؛ زرگر منظورش از "خانمها نجاتی و جهانی و رضا یوسف دوست" تو خط اول، خانم نجاتی، خانم جهانی و رضا یوسف دوست بوده نه خانم نجاتی، خانم جهانی و خانم رضا یوسف دوست.
یه روز در سال هم که میای غلط های املایی میگیری و میری؟
بزنم خون بالا بیاری دور هم بخندیم؟
شکور