جان گرفتن بحث مستند با حضور کامران شیردل . . .

با محبتی ک یکی از دوستان و همکاران عزیزم در حقم کرد و شماره ایشون رو گیر آورد امروز با کسی که توی خواب هم نمی دیدم یه روز صداش رو بشنوم صحبت کردم...قبل از زنگ زدن خیلی استرس داشتم...آخه تجربه اولم بود که می خواستم با ی آدم مهم قبل از هرگونه آشنایی قبلی صحبت کنم . . .
حدود ساعت دوازده زنگ زدم جواب ندادن . . .بعد حدود نیم ساعت دیدم تلفنم
 می لرزه!!!
  خدای من خودشون داشتن ب من زنگ می زدن . . .باورم نمی شد . . .انقدر استرس داشتم و هیجان زده بودم صبر کردم قطع کنن تا خودم تماس بگیرم . . .
حدود ی دقیقه بعد از قطع کردنشون با هیجان تمام زنگ زدم
-الو سلام علیکم
-سلام
-آقای شیردل؟
-بله بفرمایید
-(با شوق فراوان)خوب هستید استاد؟؟؟؟؟؟ارادت دارم...
-استاد با فریاد و هیجان:خیلی خیلی ممنون.ببخشید اسمتون؟
_رسولی هستم استاد از دانشگاه شهیدبهشتی . . .
و برنامه ای که داشتم رو با ایشون درمیون گذاشتم
نمی دونید چقدر خوشحال شد ک فهمید ما می خوایم فیلماش رو اکران کنیم . . .
خیلی عزت سرشون گذاشتم و خیلی قربون صدقه شون رفتم
و اونم خیلی خوشحال بود بخصوص که فهمیدم ب تازگی عمل کردن و تو خونه هستن و فعلا نمی تونن کار کنن
وقتی من گفتم نسخه با کیفیت فیلم تون رو می خوام بلافاصله بهم گفتن...شما هارد دارید؟بیارید من براتون کپی کنم!!!
حس کردم اگر همین الانم باهاشون قرار بگذارم پذیرای قرارم می شن . . .
از هیجان و شادی تو پوست خودم نمی گنجیدم
و واقعا یاد این مساله افتادم ک 
درخت هرچه پربار تر 
افتاده تر...
هیجان زده ام و ساعت شماری برای روز دیدن استاد کامران شیردل می کنم . . .
و بچه هایی که مستند دوست دارن این موقعیت رو از دست ندن . . . بیایید با همکاری و همفکری یه برنامه توپ برای کلاس و اکران بچینیم