ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
و اما بعد؛
اینکه یکی وظیفه ای بر عهده بگیرد، یعنی باید آن را انجام دهد، به بهترین شکل انجام دهد، تمیز انجام دهد و بهانه نیاورد - به قول دوستی که تنها بهانه قابل قبول مرگ است؛ یا بازی رئال مادرید. همین نکته باعث می شود آدمیزاد لقمه به قدر دهانش بردارد، و اگر ببیند که نمی تواند مسئولیت قبول نکند.
لقمهِ "پکیج معارفه" برای من بزرگ بود. خیلی هم بزرگ بود. حتی تقسیم کردنش بین امیر حیدری و خانم جهانی پور و رضا یوسف دوست هم چندان کوچکش نکرد. مهم مشغله فکریش بود. اینکه اگر کسی از تیمت خراب کند تو باید جواب بدهی نه کسی دیگر - هزینه بعضاً گزاف اعتماد را بارها پرداخت کردم قبلاً - اینکه اگر برنامه خراب شود ایده پشتش هم ممکن است برای همیشه به فراموشی سپرده شود و بشود روز از نو، روزی از نو.
گفتم ایده، پس بگذارید بگویم که این همه داستان برای چه بود. من فکر می کنم که دیگر حجت برای ورودیهای جدید و حتی اعضای خود کانون تمام شد؛ فقط نمایشگاه برگزار نشد وگرنه تمام ظرفیت های کانون یکبار در غالب برنامهای منسجم نشان داده شده. این چیز خوبیست. مخصوصاً الان که به زعم من همانطور که کانون به اعضایش نیاز دارد، اعضا هم - برای بزرگ شدن، شکسته شدن و دوباره ساخته شدن، پوست انداختن و کار کردن - به کانون نیاز دارند. (از اعتبارش می گذرم) اگر خودمان را باور کنیم هرکاری نمی کنیم، به هر پیشنهادی تن نمی دهیم، منت هر کسی را نمی کشیم و بزرگتر فکر می کنیم. تمامی جوانب هر چیزی - از اکرانی ساده تا عضوگیری- را به دقت نگاه می کنیم تا با نام کانون در تعارض نباشد.
نمیدانم به اهدافم رسیدم یا نه. نمیدانم جواب محبت دوستان را چطور بدهم، از رای قاطعی که تابستان به من دادند تا کسانی که - به جا یا نا به جا - گوشه ای از کار را گرفتند تا این لقمه پایین برود. کیفیت کار جالب نبود ولی مسئولیت مستقیمش با شخص بنده است، به خودم، یوسف دوست و سه تا ورودی جدید - الان فقط ناصرخانی در خاطرم هست - به شدت نقد دارم ولی اینجا جایش نیست. به نقد حضوری و چهره ب هچهره بیشتر اعتقاد دارم. و اینکه نمی خاهم بهانه بیاورم، پس از مشغله ها و موقعیت های قریب الوقوع حرفی نمی زنم، از گستردگی کار و از پیش بینی های غلط از آب در آمده. فکر می کنم وقتش رسیده باشد که کم کم جا را برای فعالیت بقیه باز کنم: تنها پروژه کانونی من ازین به بعد دوره های گرافیک و مسئولیت آرشیو خواهد بود. لطفا لطفا لطفا مرا برای گرفتن مسئولیت های دیگر و یا مشارکت در پروژه ها در معذوریت اخلاقی قرار ندهید. بگذارید این دندان لق را بکنم و به زندگی غیرکانونیم هم برسم. :)
باشد که این ایده مورد پسند واقع شده، و درختی که - هر چقدر مریض احوال - امسال کاشتم سال های بعد به بار نشیند.
زیاده عرضی نیست، سعید
واقعا خسته نباشید سعید
سعید یه کانونی به تمام معناست
ما که توقعی نداریم قناری...
تو همین آرشیو رو سر و سامون بدی، به بچه ها پوستر زدن یاد بدی، ویرایش فیلم رو یاد بگیری و ماهی سه تا انجام بدی، تو ترم دو سه تا فیلم اکران کنی، تو جلسات مهم مدیریت و جلسات هفتگانه هم باشی برامون کافیه حاجی...
اصلا من اینجا دارم بهت میگم... بیا از تجربیات من در دور شدن از کانون استفاده کن...
فقط همینایی که گفتم رو انجام بده و دیگه اصلا به حرف هیشکی گوش نکن
قربون دایی
شکور
واقعا خسته نباشید
لطفا توی حرف هایی که قراره به یوسف دوست بزنی بهش بگو چرا اعلام فعالین نکرده.
این خیلی بده پروژه هایی این چنینی هیچ اعلام فعالینی نداره.
آقا شدید اول شرمنده ودوم یه سری اشتباهاتومیپذیرم ویه یری حرفم دارم واسه گفتن.که دفاعیه نیست.لیست کارت داران به دستم برسه اعلام فعالین میکنم.اون لیست دست خانم مرادپوره وایشون چهارشنبه درگیربودن نشد
خیلی خیلی خسته نباشید