لامبورگینی کانونی!

خیلی دلش میخواست سوار وانت بشه ، اما همیشه تعداد آقایون بیشتر بود و ما که میشدیم 4 تا خانم، با پراید آقای محیط تو دانشگاه جابجا میشدیم.
 
لوکیشن تو راه خوابگاه دختران بود و کمی با کانون فاصله داشت.برای همین با ماشین میرفتیم.

بعد ازظهر روز آخر، آب کلمن تموم شد و مدیر تولید باید آب معدنی میخرید

تنها ماشین موجود هم وانت آقای ایزدی بود.

.

.

.

ذوق جهانی پور- مدیر تولید پروژه-  پشت وانت ، وصف ناپذیر ودیدنی بود!

ملت لامبورگینی میخرن،سقفشو برمیدارن و عشق میکنن،ما به طریق کانون،پشت وانت ...!

آدم دیگه میتونه چه انتظاری داشته باشه از یه کانون دانشگاهی که برای ما برآورده نشده؟

همین مونده بود تو دانشگاه ،سوار وانت بشیم که شدیم!

خدا رو شکر فیلمبرداری تابستون بود و آشنا ماشنا ما رو با اون وضعیت تو دانشگاه ندید!

نظرات 16 + ارسال نظر
شکور دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 21:31

واقعا شما وانت ایزدی رو با لامبورگینی مقایسه میکنید؟
از خدا بترسید خانم
شکور

حق طلب دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 22:48

فوقشم می دید .چشه وانت به این خوبی
به اقای شکوری

سعید ایزدی دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 22:53 http://kafankhafan.blogfa.com

شکور راست می گه وانت من رو با هیچ ماشینی نمیشه مقایسه کرد. وانت من خیلی بالاتر از این حرفاست.

( آقای شکور شما سر پروژه بعدی هم می خوای وانت من رو دیگه؟ )

جهان دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 23:01


یادش بخیر ، چقده چسبید
مرسی توفیق

به ایزدی دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 23:12

والا اگه وانتتون ما رو قابل بدونن خدمتگزارشون باشیم
شکور

سعید ایزدی دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 23:41 http://kafankhafan.blogfa.com

به شکور: منظورم این بود که بیشتر مواظب حرفتون باشید. وانت من اگه ناراحت بشه دیگه باری جابه جا نمی کنه.

سارا حنانی سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 00:22

مرادپور سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 00:59

اشکان سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 01:33

عجب...دلمان پشت وانت خواست...میگم ازین ب بعد یک پروژه را بندازیم سیاحت با وانت ایزدی در یونی...بنده خودم مدیر اجراییش میشم...

sh.zamiri سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 11:13

nafi3 saleh سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 16:55

به شخصه شرط میبندم هیچ لذتی بالاتر از پشت وانت نشستن......اااا ببخشید پشت لامبور گینی نشستن نیست....

دروود بر سلیقه ت نفیسه
لامبورگینی چـــــــی نـــــــی؟؟!!!

جهان

جهان سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 19:54

البته آشنا ماشنا هم بسیار دیدم!
یکیشون آقای محمودی مسئول جهاد دانشگاهی!
باهاش سلام احوال پرسی هم کردم بالا وانت
البته نمیدونم چرا یه جوری نگام می کرد

خب اونروز من نبودم
توفیقی
_________________________
روز شربت آبلیمو بود

جهان

پرنیان فلاح سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 22:07

حیف وانت آقای ایزدی!!!خجالت داره مقایسه اش با لامبورگینی به خدا!

رضا ی.د چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 00:20

همواره پشت وانت ونیسان برای من خاطره بوده.... :-) :-)

جهان چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 09:05

البته دیروز با پریماه و پرنیان و مهسا و توفیق تراکتور سواری رو هم تجربه نومودیم

حق طلب پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 13:11

پری تراکتور کجا بود؟مدیونی دفعه بعد به من نگی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد