ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام،
و امّا بعد؛
روز معارفه هم به پایان رسید - با کمبود بروشور و میز کانون موسیقی و استقبالِ نمیدانم چرا کمِ ورودیها. میماند اکران هفته دوم، اکران دهلیز، و اکران فیلمهای تولیدی کانون.
تشکر می کنم از:
خانم طلاکوب (ساعت 7:30 دم تالار بودن)، فردین قاسمی (مرد بزرگ)، خانم خاقانی و اصل فلاح ( به زیبایی ورودیهای جدید را ترغیب میکردند به کانونی شدن)، امیرخان حیدری (توضیح ندارد واقعاً)، عباس شکوری، علیرضا اسلامی (کوچک ترین و چِغِرترین عضو کانون)، و سعید ایزدی (به همراه وانت)
در مرحله بعدی باید تشکر کرد از ممد فرامرزی، اشکان توپشکن، خانم باقری، محسن قدکساز، خانم توکلی، خانم برخورداری و خانم بخشنده و خانم پیروزبخت و خانم سلیمیان
در آخر هم - با تذکر بهجای شکوری - با تشکری ویژه (دو نونه) از سرکار خانم تدریس این پست را به پایان می برم.
زیاده عرضی نیست، سعیدِ سرماخورده
همگی خسته نباشید
خواهش
و جا داره از شما هم تشکر کنیم که خیلی زحمت کشیدید.
ولی راستش به نظر من استقبال بد نبود. مخصوصا آخرش که هر کدوم از بچه ها داشتند با 5 6 نفر صحبت می کردند.
آره ... یادمه با یکی از خانم های ورودی های جدید داشتم صحبت میکردم که یه آقا پسری اومد جلو و ازم یه سوال در مورد کانون پرسید....
منم اولین حرفی که بهش زدم این بود: چه رشته ای قبول شدی؟
در جواب گفت: نرم افزار
آقا این تا نگفت نرم افزار، دختر خانمی که داشتم باهاش صحبت میکردم و کانون و براش معرفی میکردم برگشت و گفت: اِاِاِاِ منم نرم افزارم ...
بعد هیچی دیگه دو نفری با هم آشنا شدن و رفتن و پشت سرشونم نیگاه نکردن... و ادامه ماجرا.......
به به! می بینم که کانون بازم سبب خیر شده و یه عروسی افتاده ایم به سلامتی!



(البت ما به این نوع ماجراها حسن ظن داریم. پوزخند:)
شکور
-----------------------------------
شکوری فکر کنم حالش خوب نیست وگرنه میگفت "اوپس"
قدکساز
شرمنده کردین! :)
آقا ببخشید اگه ما دیر اومدیم

ولی واقعا باور کنید ما همیشه در اولین فرصتی که استاد اجازه رهایی بده به سمت کانون و فعالیتاش پر می کشیم
البته این در مورد کلاسایی که قابلیت پیچوندن کامل رو نداره