این فیلم رو نبینید.

دوست ندارم زود به زود پست بزارم ولی اینقدر اعصابم خورده که مجبورم این کار رو بکنم 

 سه سال پیش وقتی داشتم کتاب یادداشت های یک دیوانه نوشته نیکلای گوگول رو می خوندم،

از دو تا از داستان هاش خوشم اومد با خودم گفتم چه فیلم های خوبی میشه از این دوتا داستان ساخت.

امروز داشتم فیلم چه خوبه که برگشتی مهرجویی رو می دیدم وسطای فیلم حس کردم چقدر موضوع فیلم

شبیه یکی از این دو تا داستان هست.آخر فیلم وقتی تیتراز رفت نوشت بر اساس نوشته نیکلای گوگول.

وقتی این جمله رو خوندم اینقدر بهم ریختم که می خواستم با سر برم تو تلویزیون!!!

نمی دونم چرا، شاید فکر می کردم یه روزی خودم این داستان ها رو فیلمش کنم، شایدم به خاطر بد بودن فیلم

که هر چی از بد بودنش بگم کم گفتم.در یک کلمه افتضاح بود.یعنی حیف وقت....!

این فیلم رو نبینید.