اولین جلسه ی فیلم نامه نویسی در سال 1391 روز شنبه 19 فروردین طبق روال سابق برگزار میشه. دوستانی که ثبت نام کردن فراموش نشه
آقای زین العابدینی به نت دسترسی نداشتن گفتن که یادآوری کنم
الهام محمدنژاد
روز سه شنبه اولین تعاملات حضوری کانونی با امور فرهنگی شروع شد
به همراه آقایان صفایی و شالیکار رفتیم پیش خانم برزگری و تالار ابوریحان رو برای روز 17 اردیبهشت رزرو کردیم؛ ما در هر صورت یک اکران بزرگ خواهیم داشت، چه پذیرایی و چه تهران 1500 و یا هر فیلم دیگه ای که تصویب بشه...
جلسه ی کوتاهی ام با دکتر داشتیم که باز صحبتی شد از پذیرایی و هماهنگیاش و قرار شد روز شنبه امور فرهنگی جواب قطعی رو بده.
در مورد کلیپ تقدیر از اصغر فرهادی ام صحبت شد که دکتر گفتن کلیت ساخت کلیپ مشکلی نداره و به یک سری جزئیات اشاره کردن که توی اولین جلسه درموردشون مفصل خواهم گفت.
الهام محمدنژاد
دوستانی که هنوز یوزر اختصاصی ندارن میتونن با یوزر: no.user و پسورد قبلی اصلی وبلاگ کانون، تو وبلاگ پست بذارن...
این یوزر عضویت عادیه و از خیلی از امکانات سایر یوزر ها محرومه پس پیشنهاد میکنم که سریعتر یوزر اختصاصی خودتون رو بگیرید
البت توجه داشته باشید که فقط اعضایی که وارد نهاد تصمیم گیری میشن باز هم حق استفاده از این یوزر و پسورد رو دارن
ولی با خروج از نهاد تصمیم گیری، این حق رو از دست نمیدن
دوستان میتونید به اساسنامه مراجعه کنید
شکورم
در دنیای عرضه و نمایش فیلم، جملات تبلیغاتی فیلمها اهمیت فراوانی دارند و با این جملات است که هر تماشاگر بالقوه ای اولین ارتباط را با فیلم برقرار میکند. آن چه درادامه میآید، نمونه ای است از بهترین جملات تبلیغاتی فیلمها :
به نظر من بهترین شعار تبلیغاتی برای فیلم ِ راننده تاکسی یه
روانی(آلفرد هیچکاک):به یک متل بروید، آرام باشید، دوش بگیرید.
شکوه علف زار(الیا کازان):معجزه اى در جوان بودن وجود دارد، … هم چنین ترسى.
لولیتا(استنلى کوبریک):آنها چطور توانستند فیلمى از لولیتا بسازند؟
ادامه مطلب ...برای مشاهده ی پست مربوط به فیلم های زندگی خصوصی و گشت ارشاد نوشته ی دلیاری، به مدیریت مراجعه کنید...پست مذکور با مشورت دوستان و هماهنگی خود دلیاری از محیط وبلاگ خارج شد.
شکور-مسئول وبلاگ
ازروزی که بیلی وایلدر از میان ما رفته ده سال میگذرد. در طی این ده سال هنوز هم نظرات و شوخیهای هوشمندانه وی، در محافل سینمایی نقل میشود. هنوز هم آن جمله شاهکار او در دهنمان نقش بسته که: «برای اینکه هر روز صبح از خواب بیدار شوید، باید رویایی داشته باشید». اجازه بدهید برای سالگرد درگذشت این فیلمساز بزرگ، 10 نصیحت او به فیلمنامهنویسان را با هم مرور کنیم. اینها ده نصیحت طلایی وایلدر به فیلمنامهنویسهاست که در وب سایت رسمی کامرون کرو (فیلمساز بزرگ آمریکایی که گفتگویی طولانی با وایلدر انجام داده) آمده.
ادامه مطلب ...
گذاشتم تا تعطیلات نوروز تموم شه تا این کارو انجام بدم
و بالاخره این اتفاق افتاد
شکور-مسئول وبلاگ
من عباس شکوری، مسئول اساسنامه ی کانون فیلم وعکس دانشگاه شهید بهشتی هستم
و در راستای انجام وظیفه ی محوله در بند5 اصل مربوط یه این موضوع در اساسنامه (درج شده در پست اضافه شدن یه ماده به اساسنامه) مورد زیر را برای بررسی به استحضار نهاد تصمیم گیری کانون می رسانم
پس از بحث و بررسی، این اصل جدید را به رای گیری خواهم گذاشت:
1- تعیین مسئول کانکس (اگه نهاد تصمیم گیری کانون این سمت رو بپذیره که خلق کنه)
2- زمان بندی ساعات دربازکن ها (زیر نظر مسئول کانکس)
3- تکلیف کانکس جدید کانون به کجا کشید؟ حداقل یه اتاق دیگه مخصوص تدوین به ما بدن خوب!!!
شکورم
در حال حاضر مسئولیت ها به این نحوه و دوستان متناسب با کاری که دارن باید با این افراد تماس بگیرن:
مسئولین سمت ها:
دبیر: محمد فرامرزی
مدیر مالی: آروین پارسا
مسئول احراز حق رای: رامین همت زاده
مسئول آرشیو: نیلوفر مردیها
مسئول کامپیوتر: علی محیط (تاجایی که البت یادمه)
مسئول اساسنامه و ارتباطات اینترنتی: عباس شکوری
مدیران اجرایی پروژه های در حال اجرا:
کلاس عکاسی: محمد فرامرزی
کلاس تحلیل روانشناختی فیلم: عباس شکوری و اسد اکبری
کلاس فیلمنامه: محمد زین العابدین زاده
ساخت فیلم گره کور: عباس شکوری
مدیران اجرایی پروژه های احتمالی آینده:
اکران فیلم با همکاری انجمن علمی روانشناسی: مجید ارشادی
اکران پذیرایی ساده: امید صفایی
اکران تهران 1500: الهام محمد نژاد
کلاس طراحی صحنه: ماها عسگری
کلاس یا کارگاه فیلمبرداری: امیرحسین تقوی
ساخت فیلم دلیاری: پژمان دلیاری
ساخت فیلم بذرپاچ: عباس بذرپاچ
ساخت فیلم مشهدی: سعید پشت مشهدی
جلسه ی بعدی آموزش تدوین: عباس شکوری
تقدیر از اصغر فرهادی: الهام محمد نژاد
شماره تماس دفتر کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی:29902767
شماره تماس خودم(عباس شکوری): 09193499839
پیشنهاد میکنم که بقیه دوستانی که اسمشون تو این لیست هست شماره تماسشون رو تو این پست بذارن تا اگه کسی کاری باهاشون داشت بتونه تماس بگیره
شکورم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محمد فرامرزی: دوره ی مقدماتی کلاس عکاسی به پایان رسیده،
دوره ی جدید قراره به صورت 5 کارگاه 3ساعته و پیشرفته، در اوایل اردیبهشت برگزار بشه.
شماره تماس من: 09369905565
مطابق با صورتجلسه ی جلسه ی 1/۱۱/۹۰ ذکر شده در پست
دبیر نسبت به مسئولیت محوله توسط نهاد تصمیم گیری کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی در مورد تالارها (ذکر شده در بند 4 صورتجلسه ی مذکور) موظف به گزارش کار می باشد...
به نظر می رسد این گزارش باید در اولین جلسه ی نهاد تصمیم گیری پس از تعطیلات عید نوروز ارائه گردد.
شکور - مدیر جلسه ی مذکور و مسئول اساسنامه
در مقابل دکترین قبلی باید یه دکترین دیگه هم بنویسم
(این دکترین و دکترین قبلی رو من یهو به ذهنم رسید و گفتم سریع بنویسم تا یادم نره وگرنه جای فکر کردن و مفصل گویی و شاخه های موافق و مخالف، خیلی زیاد داره)
ادامه مطلب ...
گهگاه این مائیم که خودمون رو به یه سری قاعده ی عجیب و غریب که نیازی نیست و برای ما فایده ای هم نداره، مقید میکنیم...
بذارید تو یه مثال جریان رو بگم:
ادامه مطلب ...
1- اولین جلسه ی سال جدید در 5شنبه 24 فروردین انجام می شود
توجه داشته باشید که روز 17 فروردین کلاس به علت احتمال عدم حضور دوستان برگزار نمی شود
2- استاد امروز با من تماس گرفتن و 5 فیلم پیشنهادیشون رو برای 5 جلسه ی آینده اعلام کردن
اولین فیلم، قطعی است ولی امکان تغییر گزینه های بعدی وجود دارد
دوستانی که میخوان بشینن تو تعطیلات فیلم ببین، حداقل اولین گزینه رو حتما تماشا کنن
و چنانچه فیلم ها رو ندارید، تو اولین فرصت بیاید و از کانون بگیرید...
الف – همسران وشوهران / وودی آلن
ب- مرهم / علیرضا داوود نژاد
ج- دختری با خالکوبی اژدها / دیوید فینچر
د- فرزندان / الکساندر پین
ه– دریای درون / آلخاندرو آمنابار
گ- اتاق پسر / نانی مورتی
شکور - یکی از مدیران اجرایی
تو دو قسمت باید به انتقادعباس شکوری جواب بدم،
1- اینکه واقعا اون روز عدم حضور "فیزیکی" من اختلالی در مدیریت کارها بوجود آورده یا نه.
2- اینکه من دچار ضعف در اولویت بندی کارهام هستم یا نه.
ادامه مطلب ...
شکورم
و اینک
محمد فرامرزی به روایت تصویر
1- محمد فرامرزی در تعطیلات (جنوب غربی ونزوئلا):
این متن در اسفند سال 1390 نوشته شده است...
انتقاد به عملکرد دبیر در پرازدحام ترین هفته ی کاری کانون در تاریخ وجودی کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
خوب قبل از اینکه شروع کنم به کوبیدن دبیر باید این مقدمه رو بنویسم:
ادامه مطلب ...
این یه متن قدیمیه...
من یه سری پیشنهاد قدیمی دارم که به صورت مفصل تو لب تابم نوشتمشون و گذاشتم که وقتی سر خودم و کانون خلوت میشه، بذارم تو وبلاگ...
این متن یه پیشنهاد قدیمیه که قبل از وقوع هفته ی خاص آخر سال پیش، نوشته بودم...
اتفاقاتی که تو اون هفته رخ داد، کمی شبیه به این پیشنهاد منه:
ادامه مطلب ...یه دکترین در گذشته نوشتم که وقتی که سر کانون خلوته بذارم تو وبلاگ:
ما برای اصلاح ساختار نهاد تصمیم گیری میخواستیم در راستای سه هدف، قاعده گذاری کنیم:
1- فعال تر ها مشخص شوند و اونها حق رای داشته باشن
2- نهاد تصمیم گیری کوچک تر شود
3- احراز معیار حق رای، راحت تر شود
پیشنهاد:
ادامه مطلب ...
سلام
شکورم
بحثی با دبیر رخ داد درمورد سمت ها و من ایده ام رو درمورد این مسئله گفتم:
دوستان باید نگاهشون به تمام فعالیت های کانون، سیستماتیک باشه
نگاه سیستماتیک هم باید تمام جوانب کانون رو در نظر داشته باشه هم تمام جوانب گروه هایی که با ما در تعاملن و همچنین باید این نگاه در زمان هم سیال باشه و به حال محدود نباشه...از گذشته پند بگیره و به فکر آینده باشه...
باید توجه داشت که افراط با نگاه سیستماتیک خلط نشه
محمدِ فرامرزی - دبیرِ کانون - از احساساتِ خالصِش برامون گفت. من ارتباط برقرار کردم با شوق و معرفتی که در نوشتهاَش بود و میخواست تسهیمِش کنه.
آره عزیز، با نوشتهی قشنگِت موافقم، نوروز روزِ خاصی نیست:
آدما قرارداد کردن تاریکوروشنشدنِ اطرافشون رو معیار کنن و بِگنِش "روز". "انتزاع" کردن از تکرارِ کهنهی اطرافشون، و اسمش رو گذاشتن "فصل". با اینکه طبیعت اصلن، و اصلن، چارگانه رفتار نمیکنه، عدد چاشنیِ مفهومِ مجردِ فصل کردن و چارگانِش کردن و ضرب و تقسیم و قمر و تتمیم. این وسط، کسری ازشون، یک روزِ معمولی و مثلِبقیه رو پررنگ کردن، و گفتن جایی یه که این "عددی"هایِ در ذهن، رُند میشه؛ و جشنیش کردن.
نه، "اصلن"، روزِ خاصی نیست، اگر:
همین بهونهیِ زیبایِ توهمی، به فکر وا ندارتِمون...آره، یک سال به عمرِ سپریکردهیِ فصل-محورِمون اضافه، و یک سال از عمرِ ماندهیِ هیچی-محورِمون کم شده...ایدهئولوژیها از ادامه میگن، یه سریهاشون هم از عدمِ ادامه؛ کاریشون ندارم...متفقَن همَشون با دقتِ خوب که، چیزی؛ "عمری"، با این کیفیت - خوب یا بد - نخواهیم داشت.
نیست، اگه دلهایی که پشتِ 365 روزه اَش شکوندیم رو نشمریم، و از دلهایی که بدست آوردیم، کم نکنیم، و از تماشا و تعیینعلامتِ حاصل، اشک نریزیم از تاریکیمون، یا که لبخند نزنیم به روشنیمون.
نیست، اگه یادمون نیاریم که یک زمانی - جایی شاید در کودکی - با خودمون عهد بستیم که همیشه رشد کنیم؛ "بهتر" بشیم.
نیست، اگه تطورِ حیات رو ببینیم، و به لَختیِ وجودمون - اگر هنوز حضورِ در-زنجیر-نگه-دار داره - اهانت نکنیم.
نیست، اگه دلمون رو وزن کنیم، و از از-مهرِ-کسان خالی بودنش، وحشت نکنیم، و از پر بودنش، آیندهی بهارانه رو در آغوش نکشیم.
نیست اگر اینها.
به من اعتماد کنید.
ولی میدونم که این اگرها منعقد نمیشن، و جایِ شکوری خالی، قاعدهیِ منطقیِ "رفعِ مؤلفه"، نوروز رو "خاص" میکنه، و شایستهیِ تبریک:
روزِ خاصِتان مبارکتان.
"راه را به خاطر سپار، مقصد همان راه است..."
فربد