ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
من قبل از "پله آخر" هم فعالیت داشتم ولی این بحث حضور در "محل کانون" زیاد برایم معنی نداشت!
چون اون موقع چند نفر دیگه هم با من هم نظر بودن ، می نویسم ...
پروژه ناکام پله آخر اگر هیچی نداشت برای من موقعیتی بود که بیشتر به "محل" کانون بیام ؛
چه بحث فیلم بود ، چه روزمرگی های دیگر لحظه های خوبی بود که تو یاد من باقی می مونن. :)
الان درک می کنم حضور در محل کانون -کانکس سابق و اتاق حاضر- چقدر خوبه!
توی همین مدت و توی همین رفت و آمد ها دوستی های جدیدی ایجاد شد و دوستی های سابق عمیق تر. و خیلی چیزهای دیگر.
حضور توی کانون قطعا مهمه و به بقا کمک می کنه ...
این چیزها گفتنی نیست
باید تجربه کرد ... .
خوب می نویسی
و موافقم باهات.پس بیشتر بیا ببینیمت
درود بر شرفت دلناز!
درود بر تو!
میدونستم به راه راست هدایت میشی
بسیار موافقم
ولیکن هنوزمن باب حضوردر وبلاگ ب طریق نظرگذاشتن توجی نیستم
روز-خارجی-آلاچیق نزدیک کانکس بعد از جلسه هفتگی کانون




(از شنیدن اینکه دلناز موقع صحبت و برحسب عادت و یه تکیه کلام پریسا رو "دخترم" خطاب کرد!)
حالات چهره افراد مختلف با شنیدن نظر دلناز درمورد حضور بدون دلیل در محل کانکس:
پریسا:
زهرا شاهتوری:
آقای شکوری:
آقای همت زاده:
پریسا :انگار درود برشرفت را فقط درباره دلناز به کار می بری
یاسمین:
امیدوارم مفصل درمورد این پست حرف بزنم
شکور