کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

روز روشن

در ابتدا باید بگم که فیلم خیلی آبرومندی بود... 

حسین شهابی فیلمنامه نویس و کارگردان تا حد راضی کننده ای فیلمی یکدست ساخته و فیلمنامه ای بدون سوراخ نوشته... یک فیلم رئال با گره افکنی و درام سازی خوب و تدوین تداومی و یکدست...طوری که هیچ کدوم از عوامل فیلم اصلا به رخ کشیده نمیشدن...  

پایان فیلم هم به نظرم واقعا خوب بود ...نیک بد فرجام!

بازی پانته آ بهرام و به خصوص مهران احمدی خوب و راضی کننده بود

از اینجا به بعد خطر لوث شدن داستان وجود دارد 

داستان،داستان تلاشهای یک زن (بهرام) به همراه یک راننده آژانس (مهران احمدی) برای راضی کردن چند شاهد در جای جای شهر برای حضور در دادگاه است... 

در یک شرکت درگیری دو نفر منجر به مرگ فردی شده و خانواده مقتول که صاحبین شرکت هم هستند به دنبال قصاص فرد هستند در حالیکه تمام اعضای شرکت شاهد بیگناهی شخص زندانی بوده اند... 

کارگردانی یک صحنه از فیلم فوق العاده درخشان بود ...جاییکه بهرام برای راضی کردن شاهدی جهت حضور در دادگاه مجبور است ناچار به کاری غیر اخلاقی تن دهد ...   

زندانی(پویان ) از زندان نجات می یابد اما این پایان ماجرا نیست...

فیلم با خواندن یک غزل نامفهوم از حافظ توسط بهرام پایان می یابد ... 

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم 

واندر این کار دل خویش به دریا فکنم 

از دل تنگ گنهکار بر آرم آهی 

کاتش اندر گنه آدم و حوا فکنم...

نظرات 3 + ارسال نظر
سلیمیان شنبه 14 بهمن 1391 ساعت 11:13

جهان شنبه 14 بهمن 1391 ساعت 14:12

رادم شنبه 14 بهمن 1391 ساعت 20:12

والا با توضیحی که تو دادی فک کنم دلیل غزل پایانی واضح باشه ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد