کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

بازم دیوار


الف: قسمت ماقبل آخر: آخ جون طناب مفت...بریم خودمونو دار بزنیم!

 

 

نمیخواستم دیگه از دیوار بنویسم

ولی الان یه پلان هایی دیدم که خنده ام گرفت (قسمت ماقبل آخر)

تصاویری کاملا بی دلیل و احمقانه از پریدن پلیسا از هلیکوپتر روی سقف گاوداری

انبوهی از پلیس های مشکی پوش با سپر های خوشگل و نقاب های صورت ... کلا هالیوودی بود برای خودش

موضوع این نیست که دارن از اکشن های پلیسی هالیوود تقلید میکنن

بلکه موضوع اینه که تقلیدش به حد بالیوود ضعیف و مسخره بود...این خیلی زشته...هالیوود که بد نیست...بالیوودی تقلید کردن مسخره اس.

وقتی سرهنگ سبزی با دیدن قاب عکس همکار مرحومش، عینک دودی به چشش زد، دیگه از خنده پکیدیم...منتظر بودم یه تور مشکی هم رو صورتش بندازه

میدونم که به احتمال زیاد این مسخره بازی ها به خاطر سفارشی کار کردن رخ داده (گنده کردن پلیس و این حرفا) ولی این رو هم میدونم که کارهای سفارشی باعث میشه که کارگردان بتونه یه سری از آرزوهای تصویریشو به تصویر بکشه...باعث ارتقا فنی میشه...تجربه ی استفاده از ابزارات گرون قیمت و نیروی انسانی زیاد رو به دست میاره...ولی خوب پلیس نباید مقدم رو تحت فشار میذاشت(البت این احتمال هم هست که پلیس این کارو نکرده باشه و مقدم خودش تصمیم گرفته که اینطور عجیب و غریب پلیسا رو بالیوودی گنده کنه)

پلان سفارشی خنده دار دیگه، تو قسمت قبلی بود. صحنه ی منفجر شدن ماشین جمیل بعد از تصادف که شاید یکی دو دقیقه، بی علت، از فاصله ی خیلی بالا گرفته شده بود تا مثلا مطمئن بشن که مخاطب تو فکرش میگه «عجب تصویریه بابا..» اونقد که حتی ممکن باشه حوصلش سر بره!

با این حال وقتی آتیلا پسیانی گفت که : منم چای میخوام...و در انتهای قسمت هم از پشت مجوز تفتیش، چهره ی متفاوت جمیل معلوم شد، باز به این نتیجه رسیدم که انصافا حداقل برای تلویزیون ایران، سریال خوبیه.

به نظر من نزدیک شدن به صحنه های اکشن بالیوودی بزرگترین اشتباهیه که مقدم تو این سریال کرد...اگه زیر فشار بوده که بیخیال ولی اگه تصمیم خودش بوده، خوب چی بگم...خلاصه که...مام بلدیم از هلیکوپتر بپریم

یکشنبه23:40 روز 23مهرماه 91

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ب: قسمت آخر: صدای خوشگل جمیل...تف کامران تفتی[1]...نی آریا عظیمی نژاد

 

الان قسمت آخر این سریال رو برای بار دوم دیدم

دیشب که اشکام در اومد، گفتم حتما به خاطر شب بودنه

پس وسط این بل بشوی امتحان و کوفت، ساعت 4 و رب بعد از ظهر امروز هم باز دیدمش...

ولی بازم اشکام رو درآورد...

 

مقدم «فیلمساز» باهوشیه، ولی به نظر من- با لسان عرفی هنر سینما- نه تنها کارگردان هنرمندی نیست بلکه خیلی کارگردان بی توجه و شلخته ایه...(مخصوصا که به نظر میاد خیلی زیاد راش میگیره و اگه علی محیط این رو بفهمه، کارش زاره J)

درسته که در حال حاضر چنان تحت تاثیر ترکیب بندی تدوین، بازی های جمیل و تیکه های نی عظیمی نژادم(مث که شخصی به نام مرتضی صنایعی نوازده اش بوده) که اشکم درومده ... ولی میدونم، برانگیختن احساسات، (هرچند کار بسیار سخت و بعضا هنرمندانه ایه) دلیل نمیشه که بگیم سازنده ی اثر سینمایی (منظورم مطلق فیلم و سینماست) «هنرمند»ه...

زیرکی مقدم هم همینجاست...توجه خاصی به اصول سینمایی نداره (که البت قرار هم نیست خیلی خیلی بهشون مقید باشیم ولی دیگه نه در این حد که اینقد راکورد ها حفظ نشن، اینقد خط فرضی - با توجه به پرش ذهنی، البت- شکسته بشن، اینقد تصاویر الکی به فیلم تزریق بشن، اینقد از پلان های متعدد استفاده بشه، اینقد از دوربین های مختلف تصویر گرفته بشه ، اینقد پلان هایی بدون منطق طبیعی مث آویزون شدن جمیل به دوتا انگشت و ...) و این مشکل رو با احساسات برانگیزترین ترکیب تصویر و صدا و موسیقی، پنهان میکنه (به نظر میرسه، سیروس مقدم، نه تنها در مسئولیت های کارگردانیش از جمله دکوپاژ و میزانسن ها و بازی گرفتن ها، دچار اغراقه، بلکه حتی تصویربردار و صداگذار و تدوینگر و موزیسینش رو هم به اغراق مبتلا کرده)

که البت چی ازین بهتر تو تلویزیون؟

آیا کسی تو تلویزیون حوصله ی دیدن فیلمی از برگمان رو داره؟...همین الان داره یه سریال مستند جمعه ها نمایش داده میشه...سریالی که به شدت هنرمندانه ساخته شده (حداقل منه بی هنر اینطور حس میکنم) ولی قطعا خیلی ها ازش خبر هم ندارن (و خیلی از مخاطبینش هم صرفا به علت دفاع مقدس بودنش بهش توجه نشون داده اند)

من که مطمئنم مخاطب های سریال های مسخره ای مث «پس از باران» یا «یوزارسیف» به شدت بیشتر از سریال «معصومیت از دست رفته» است...پس چه بهتر که برای این مخاطبین، سیروس مقدم فیلم هایی بسازه که حداقل برای ساختش وقت گذاشته شده...فیلم هایی که – به نظر من - اصلا نمیشه بهشون صفت «بد بودن» رو نسبت داد.

نه ... تلویزیون جای همین کاراست... امثال میرباقری زیادی به تلویزیون لطف دارن نه اینکه مقدم کارش غلطه...

ایراد های حقوقی ای هم که به فیلم نامه ی این فیلم ها وارده، هرچقد هم که بزرگ باشه، بازم با توجه به مخاطبینش، مسئله ی خاصی نیست...به طور مثال صحبت از تخفیف برای سارق مسلح، سخن خامیه...ولی من که خودم ایرادی نمیگیرم...مگه کسی حواسش به ایراد عجیب و غریب و خیلی گنده و اساسی و حقوقی - قانونی سریال فاخر زیر تیغ بود؟!

پس به نظر من مقدم کارش رو به شدت درست انجام میده (نمونه ی طنزش میشه مهران مدیری...آیا کاراش از نظر فیلم سازی و هنر سینما، هنرمندانه اس؟ بازم به نظر من، نه...ولی ببینید سکانس انتهایی رفتن لطفعلی خان از طهران و پایکوبی درباریان قهوه ی تلخ رو...سکانسی که در عین بی هنری و ساده سازی، اشک یه ایرانی رو در عین طنز بودن سریال درمیاره)

وقتی به سفارشی بودن دیوار هم توجه کنیم، می بینیم که نه تنها مقدم در ساخت یه سریال تلویزیونی به شدت موفق بوده بلکه دقیقا مث یه کمپانی قوی و معرکه در ساخت فیلم هایی که بهش سفارش داده میشه، درست عمل میکنه

مگه هالیوودی که خیلی ها قبولش داریم چیه؟ همینه دیگه...

سیروس مقدم رو از این نگاه باید به خاطر مدیریت و برنامه ریزی و کاربلدیش به عنوان یه پیمان کار کهنه کار و حرفه ای، به شدت تحسین کرد.

...

از همه ی اینها بگذریم، خودمونیما...به نظر میرسه تو این سریال، حالی که پلیس به این کارگردان داده رو هالیوود به اسپیلبرگ نداده (البت شوخی میکنم...)

 

25 مهرماه 91



[1] سکانس مرگ تفتی، علی رغم کوتاه بودن، یکی از زیباترین مرگ هایی بود که تو تلویزیون دیده بودم...البت هنوز مرگ حامد بهداد تو سایه ی آفتاب یه چیز دیگه اس

نظرات 5 + ارسال نظر
جهان یکشنبه 30 مهر 1391 ساعت 21:44

یک بار هم نتونستم یک قسمتشو کامل کامل ببینم از بس که تو ذوقم میزد این سریال، همیشه تیکه تیکه دیدمش!!
سیروس مقدم از نظر منِ مخاطبِ عامِ تلویزیونی کارای بدش خییلی بیشتر از کارای خوبشه (حداقل تو ذهن من اینطوره) من هیچ وقت هیچ وقت نمییتوم فضاحتِ (اگه درست نوشته باشم) سریال ریحانه ، پلیس جوان ، دریایی های مزخرف رو از ذهنم پاک کنم و هر دفعه که یه سریال خوب یا حتی به نسبت خوب از سیروس مقدم میبینم فقط میگم :
"چه عجب!!! گند نزد"

سارا حنانی یکشنبه 30 مهر 1391 ساعت 22:24

البت هنوز مرگ حامد بهداد تو سایه ی آفتاب یه چیز دیگه اس!
ایول.خوشحال شدم کس دیگه ای هم اون صحنه یادشه

مسعود دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 08:58

درسته دیوار نسبت به تلویزیون ایران خوبه،با تمام ضعف هاش!
این صحنه های پلیسی بدش هم فکر میکنم اجباری بوده.
ولی انصافا اون سکانس گریه دار قسمت اخر تحسین داره-
خانم جهان مقدم خودش هم از ساخت اون سریال ها پشیمونه و این رو گفته خواهشا. نزنینش!! و اصلا قبول ندارم که کارای مهران مدیری هنرمندانه نیست.
یه نفر تو این مملکت درست طنز بسازه ایشونه.

به مسعود سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 10:21

در طنز ساختن سریالش، قطعا موفقه (همونطور که مقدم در اکشن ساختن سریالش موفقه) ولی در «هنرمندانه» ساختن اثرش که یه «فیلم» تلقی میشه، ناموفقه
صرف موفقت تو طنز کردن کار، باعث هنرمندانه ساخته شدن اثر نمیشه
به طور مثال، فیلم قاتلین پیرزن یا بعضی ها داغشو دوستدارن یا حتی مومیایی سه ی خودمون، طنزای هنرمندانه ان...ولی کارای مدیری، صرفا طنزن...
البت خدا نگرش داره
شکورم

مسعود سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 16:50

اقای شکوری من باید بعدا تعریف هنرمندانه رو از شما بپرسم!!!!!
ولی فکر کنم درست میگید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد