ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سر اکران میم مثل مادر بودیم
من فیلم رو ندیده بودم...
مهمونایی که میدونستیم قراره بیان، آریا عظیمی نژاد، حسین یاری، گلشیفته فراهانی، طراح صحنه و خود ملاقلی پور بودن
من دم در داشتم مثلا جریان رو مدیریت میکردم
دیدم که مهمونا اومدن و کم کم دارن وارد تالار میشن
تالارمون تالار امام خمینی بود
شما ندید احتمالا، مابین در تالار و محوطه ی بیروی، یه در شیشه ای هست که باعث میشه کار گرفتن بلیط ها و این مسائل راحت تر بشه
ما جلوی ملت رو پشت اون در شیشه ای گرفته بودیم
ملاقلی پور و فراهانی وارد شدن
و بعدش یه پسر بچه پرید تو
ازبس سرمون شلوغ بود و زیر فشار ملت کم آورده بودیم که اصلا اعصاب نداشتم
فقط همینمون کم بود که یه پسر بچه بخواد وسط این شلوغی مسخره بازی دراره
خلاصه که دستش رو گرفتم و قصد داشتم محکم بزنم پس گردنش و این پسربچه ی سرتق رو بندازم بیرون
که دیدم صورتش آشناس
علی شادمان بود
حداقل نقش دوم فیلم بود...
و من قصد داشتم با پس گردنی از تالار پرتش کنم بیرون
حالا که فکر میکنم با خودم میگم، کاش نمیفهمیدم کیه و حسابی کتکش میزدم
چون الان خاطره ی خوشگل تری داشتیم
شکور
به خاطر اینکه الان خاطرات خوشگلتری داشته باشین دیگه حاضرین دست به چه کارایی بزنین؟
حتی کتک زدن مرحوم ملاقلی پور گرانقدر با اون سبیل هایش
بالاخره ارزش کانون خیلی بالاتر از این حرفاست
شکورم
Ey kaaash man unja budam... ChoN motmaenaN miZadam...
kheiLiii BahaL bood
فرامرزی
در اون صورت مادر بچه هم خاطره ی خیلی خوشگلی برای شما میساخت!
شکور
یادش به خیر!
سلام به دور دست ها

به خانم کوزه چیان
شکوری
آخی طفلی بچه
واااااااااااااااااای
خانم کوزه چیان - انگلستان - وبلاگ کانون؟؟؟
درود بر شما