ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
صحبت بهمیانآوردن از آل پاچینو، بدون مطرح کردن نامی از رابرت دنیرو و مقایسات ضمنی این دو، حداقل در میان هممیهنان پیگیر سینما امری است نامأنوس و غیرعادی. اگر در جمعی باشید و صحبت از بازیگران محبوب سینما باشد، تقریباً محال است که نام یکی، بدون مطرح شدن اشارتی به تشابهات و تفاوتهای احتمالی شیوهی بازیگری دیگری به میان آید. جالبتر اینکه این مقایسات در برخی از موارد منجر به صفبندیها و جهتگیریهای متعصبانهای میشود که به هیچوجه پشتوانهی علمی ندارد. مقالهی پیش رو نیز فارق از بحث ارزشگذاری، با رویکردی تحلیلی به مقایسهی شیوهی بازیگری این دو غول سینما میپردازد. این نوشته به قلم رضا کیانیان و از کتاب «تحلیل بازیگری» اوست که در روز تولد آل پاچینو و با اندکی تلخیص و ویرایش پیش روی شما قرار گرفته است.
مقایسهی بازی دو غول
فیلم «مخمصه» ساختهی مایکل مان یکی از بهترین نمونهها برای فهم و شناخت دو شیوهی بازیگری
است؛ شیوهی بازی درونگرا و شیوهی بازی برونگرا. در این فیلم این دو شیوه توسط
دو غول پهنهی بازیگری سینمای معاصر جهان ارائه میشوند؛ یعنی رابرت دنیرو و آل
پاچینو. این گونه است که میتوانیم در این فیلم نمونهایترین شکل این دو شیوهی
بازی را ببینیم و مطمئن باشیم هر دو بازیگر با اطمینان، در اوج و در کمال پختگی
کار خود را انجام دادهاند.
برای اولین بار که این دو غول در یک فیلم بازی کردند (پدرخوانده
2 ساختهی فرانسیس فورد کاپولا)، همین تمایز شیوهی بازیگری مشهود بود، اما چون
روبهروی هم قرار نمیگرفتند و در واقع «همبازی» نمیشدند، تفاوت شیوهی کارشان کمتر
به چشم میخورد. دیگر اینکه در آن زمان هر دو جوان بودند و به پختگی دههی اخیر
نرسیده بودند. با اینهمه دنیرو در «پدرخوانده 2» اولین اسکارش را میگیرد و
پاچینو در «پدرخوانده 1 و 2» نامزد اولین و دومین اسکارش میشود. هر دو در مدارس
بازیگری مشابهی درس خواندهاند؛ یعنی از دانشآموختگان مکتب نوین بازیگریای هستند
که شاگردان استانیسلاوسکی در آمریکا پایهریزی کردند. و اکنون هر کدام پرچمدار دو
شیوهی رایج بازیگری شدهاند.
شیوهی درونگرا، شیوهی برونگرا
فیلم «مخمصه» بازهم داستان برخورد و کلنجار چند گانگستر و چند پلیس و در رأس آنها نیل مککالی (دنیرو) و وینسنت هانا (پاچینو) است. هر دو شخصیت مطمئن به نفس، خودمحور و بهشدت حرفهای هستند، که قاعدتاً نهایت کلنجار آنها باید خونین باشد و به حذف فیزیکی یکی بینجامد، که میانجامد. هانا پیروز میشود اما پیروزی او چندان خوشایندش نیست. چراکه این نوع شخصیتها همواره در کنار هم و در برخورد با هم معنی پیدا میکنند. قدرت و یکدندگی هریک در آینهی قدرت و یکدندگی طرف مقابل دیده میشود. به همین سبب است که در این فیلمها قاعده بر این است که کارگردان دو بازیگر همتراز را دعوت میکند تا بتوانند از پس خلق چنین شخصیت هایی برآیند. مایکل مان هم، دنیرو و پاچینو را فرا میخواند و سعی میکند هر دو شخصیت را پا بهپا و برابر پیش برد. زندگی خصوصی و روابط اجتماعی آنها را نیز همسنگ بررسی میکند.
دروود
آورین