کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

نابغه‌ای که در مبارزه با خود شکست خورد

اورسن ولز که ششم مه سالروز تولد او بود، در سه سالگی به عنوان بازیگر روی صحنه تئا‌تر رفت، در پنج سالگی نمایشنامه‌های شکسپیر را از حفظ می‌خواند، در ده سالگی اولین نمایشنامه‌اش را کارگردانی کرد، در یازده سالگی بر «چنین گقت زرتشت» نیچه تفسیر نوشت، در شانزده سالگی با گروه نمایشی «گیت» اروپا را دور زد، در نوزده سالگی جشنواره تئاتری‌اش را برگزار کرد، در بیست و یک سالگی «مکبث» به روایت خودش را اجرا کرد، در بیست و دو سالگی گروه تئا‌تر «مرکوری» را راه انداخت، در بیست و سه سالگی با نمایش رادیویی «جنگ دنیا‌ها» همه شهر را به هم ریخت و سرانجام در بیست و پنج سالگی «همشهری کین» را ساخت و به عنوان فیلمساز نابغه شناخته شد و بعد این مسیر نبوغ دیوانه‌وار متوقف گشت.

درباره اهمیت «همشهری کین» آن‌قدر گفته شده که کسی در شاهکار بودن آن تردیدی ندارد. به قول آندره بازن، ولز با این فیلم انقلابی را در سینما پدید آورد و تروفو به درستی گفت که از سال 1941 به بعد که «همشهری کین» ساخته شد، همه چیزهایی که در سینما اهمیت داشته، تحت تاثیر این فیلم بوده و ژان رنوار او را همشهری سینما نامید و پالین کیل با اینکه در مقاله معروفش ولز را به خودستایی افراطی متهم کرد، اما اعتراف کرد که ولز برای سینمای ناطق امریکا‌‌ همان کاری را کرده که گریفیث برای سینمای صامت کرد.


با این وجود ولز هرگز موفقیت اولین فیلمش را تکرار نکرد و تاوان سنگینی برای نبوغش داد و بعد از آن مجبور به ترک هالیوود شد و در تمام پروژه‌هایش با مشکل روبرو گشت، به طوری که یا اصلا امکان ساخت پیدا نکردند و یا از سوی تهیه کننده‌ها تکه تکه شدند و یا با اعمال تغییرات فراوان اثر خود را از دست دادند.

اسکورسیزی در میان کارگردانان شورشی و مخالف‌خوان چون گریفیث، استرنبرگ و استرو‌هایم که به قرارداد‌ها حمله می‌کردند و با سیستم درمی‌افتادند و فرم هنری را گسترش می‌دادند، ولز را که جوان‌ترین آن‌هاست، بزرگ‌ترین شمایل شکن می‌داند و می‌گوید هالیوود همیشه رابطه‌ای توامان عشق و نفرت با چنین افرادی داشته که قواعدش را زیر پا گذاشتند، گاهی آن‌ها را به عرش برده است و گاهی به فرش.


«همشهری کین» ولز را در چنان نقطه اوجی قرار داد که بعد از آن هر چه تلاش کرد، دیگر نتوانست به آن شکوه و عظمت بازگردد، مخصوصا که بسیاری بودند که با تمام وجود تلاش می‌کردند تا او را از اوج به زمین بکشند. ولز به خوبی این حقیقت دردناک را درک کرده بود که به تلخی اعتراف کرد که «از اوج آغاز کردم و سپس هر چه رخ داد، در سرازیری گذشت.»

درواقع‌‌ همان خصلت‌هایی که از او هنرمند بزرگی ساخته بود، او را از پای درآورد و نبوغ، تک‌روی و جسارتش جنبه خودویرانگری یافت. ولز بعد از ساخت شاهکاری چون «همشهری کین» در اوج جوانی به بزرگ‌ترین رقیب خود تبدیل شد و تا آخر عمر مجبور شد که مدام تلاش کند تا تصویر موفقیت بی‌نظیر خود را پشت سر بگذارد و از خود جلو بزند و هرگز نتوانست. اسکورسیزی به درستی گفته ولز همچون جادوگری جوان، مسحور جادوی خود شده بود.

مشهور‌ترین سکانس «همشهری کین» را به یاد دارید!‌‌ همان جایی که ولز در نقش چارلز فاستر کین پشت به عکس بزرگی از خودش در حال سخنرانی است و با تمام وجود می‌کوشد بر عظمت تصویرش غلبه کند و از زیر سایه مهیب آن بیرون بیاید، اما این عکس اوست که از خودش جلوه بیشتری دارد و گویی می‌خواهد روی او سقوط کند. انگار این قاب ماندگار، عاقبت تلخ جوان نابغه اما ناکامی را پیشگویی می‌کند که خودش به بزرگ‌ترین دشمن خویش تبدیل شد.

-----------------

منبع: خبرآنلاین- نزهت بادی

نظرات 6 + ارسال نظر
ملک محمدی شنبه 6 خرداد 1391 ساعت 20:03

مطلب رو که خوندم یاد اقای شکوری و فیلم ضامن دار افتادم.(البته اقای شکوری همیشه رو اوجه)

حاجی تو داری همشهری کین رو با ضامن دار مقایسه می کنی؟
واقعا فکر کردی ضامن دار اینقد ضعیفه؟!
شکور

ملک محمدی شنبه 6 خرداد 1391 ساعت 20:08

مطلب رو که خوندم یاد اقای شکوری و ضامن دار افتادم(البته ایشون همیشه رو اوجن)

شکور شنبه 6 خرداد 1391 ساعت 22:13

آوریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

دلیاری شنبه 6 خرداد 1391 ساعت 22:55

جهان یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 12:01

بسی بسیار جالب.

سبا حق دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 23:30

همون پله پله پیشرفت کردن بهتره.صبر می خاد ولی بهتره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد