ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
تو بی آر تی بودم
داشتم به همه چی فکر میکردم الا کانون فیلم
یه دقیقه فرصت پیش اومده بود که به بدبختی های خودم هم یه نگاهی بندازم
همینطوری که داشتم دو دو تا چهارتا میکردم چشمم افتاد به یکی از مسافرای اتوبوس
حبیب ا... کاسه ساز
آخرین باری که دیده بودمش(که البت تنها باری هم بود که دیده بودمش) سر نمایش «پابرهنه در بهشت» بود
با ماشین گرون قیمتش اومده بود دم تالار امام خمینی علوم پزشکی و تو جلسه نقد هم درآمدش رو از اخراجی ها به «آب باریکه» تعبیر میکرد...
الان تو اتوبوس وایساده بود
و یه پاکت نامه بزرگ هم دستش
احساس کردم داشت میرفت یه جایی برای مجوز گرفتن فیلم بعدیش
یا چه میدونم، باید میرفت سریع کاری بکنه که نمی سرفید ماشینش رو از پارکینک در بیاره
به هر حال حضور یکی از پولدارترین تهیه کننده های سینما تو بی آر تی کمی عجیب بود
باز رفتم تو فکر کانون
الان چه استفاده ای میشه کرد؟
فیلم الانش چیه؟
به قول هم اتاقیم (ابوذر امامی) برم باهاش یه لابی بکنم برای اکران فیلم آخرش؟
ولی اگه فیلمش چرت و پرت بود چی؟
اگه فهمیدم فیلم اخیرش یه فیلم زاقارته و بعدش از پیشنهادم پیشمون بشم چی؟
اینطوری خیلی ضایع میشه
ولی خوب، حضوری صحبت کردن با کاسه ساز اونقد معمولی نیست که موقعیت رو از دست بدم
بهتره که یکم به سبک صحبت کردنم اعتماد کنم و برم جلو
اگرم به بن بست سطح پایین بودن فیلمش مبتلا شدم، با نردبون تعارف و رد گم کنی، میشه فرار کرد
خلاصه که بالاخره عزمم رو جزم کردم و شروع کردم به کنار زدن مسافرا
بهش نزدیک شدم
قدش کوتاه تر از تصویری بود که ازش تو ذهنم مونده بود...در حدی که مجبور شدم خم شم
صورتمو به گوشش نزدیک کردم و گفتم:
آقای کاسه ساز؟
کاسه ساز برگشت و گفت: کاسه ساز؟! آره! خیلی ها بهم میگن شبیهشی! مث اینکه یه تهیه کنندس...اخراجی ها رم مث اینکه اون ساخته...!
شکورم
:قهقهه!
هی فکر میکردم تا شما فکراتونو بکنید پیاده میشه!
منم چند وقت پیش کم مونده بود که تو بی آر تی یکی رو با ابوالقاسم طالبی اشتباه بگیرم ولی چون قدش یه خورده کوتاه بود این رسک رو نکردم که برم ازش سوال کنم. یاد بگیر
فوق العاده بود....
اما بیشتر از این جهت که نشد با شخص حبیب ا... کاسه ساز حرف بزنید..
از اونم خیلی خوشم نمیاد.
رکب خوردی آقا، رکب خوردی
یارو خوده حبیب الله بود، سرت کلاه گذاشته ......
اتفاقا منم همچین نظری دارم
آخه خیلی خیلی شبیه ش بود
شکورم