ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
محمدِ فرامرزی - دبیرِ کانون - از احساساتِ خالصِش برامون گفت. من ارتباط برقرار کردم با شوق و معرفتی که در نوشتهاَش بود و میخواست تسهیمِش کنه.
آره عزیز، با نوشتهی قشنگِت موافقم، نوروز روزِ خاصی نیست:
آدما قرارداد کردن تاریکوروشنشدنِ اطرافشون رو معیار کنن و بِگنِش "روز". "انتزاع" کردن از تکرارِ کهنهی اطرافشون، و اسمش رو گذاشتن "فصل". با اینکه طبیعت اصلن، و اصلن، چارگانه رفتار نمیکنه، عدد چاشنیِ مفهومِ مجردِ فصل کردن و چارگانِش کردن و ضرب و تقسیم و قمر و تتمیم. این وسط، کسری ازشون، یک روزِ معمولی و مثلِبقیه رو پررنگ کردن، و گفتن جایی یه که این "عددی"هایِ در ذهن، رُند میشه؛ و جشنیش کردن.
نه، "اصلن"، روزِ خاصی نیست، اگر:
همین بهونهیِ زیبایِ توهمی، به فکر وا ندارتِمون...آره، یک سال به عمرِ سپریکردهیِ فصل-محورِمون اضافه، و یک سال از عمرِ ماندهیِ هیچی-محورِمون کم شده...ایدهئولوژیها از ادامه میگن، یه سریهاشون هم از عدمِ ادامه؛ کاریشون ندارم...متفقَن همَشون با دقتِ خوب که، چیزی؛ "عمری"، با این کیفیت - خوب یا بد - نخواهیم داشت.
نیست، اگه دلهایی که پشتِ 365 روزه اَش شکوندیم رو نشمریم، و از دلهایی که بدست آوردیم، کم نکنیم، و از تماشا و تعیینعلامتِ حاصل، اشک نریزیم از تاریکیمون، یا که لبخند نزنیم به روشنیمون.
نیست، اگه یادمون نیاریم که یک زمانی - جایی شاید در کودکی - با خودمون عهد بستیم که همیشه رشد کنیم؛ "بهتر" بشیم.
نیست، اگه تطورِ حیات رو ببینیم، و به لَختیِ وجودمون - اگر هنوز حضورِ در-زنجیر-نگه-دار داره - اهانت نکنیم.
نیست، اگه دلمون رو وزن کنیم، و از از-مهرِ-کسان خالی بودنش، وحشت نکنیم، و از پر بودنش، آیندهی بهارانه رو در آغوش نکشیم.
نیست اگر اینها.
به من اعتماد کنید.
ولی میدونم که این اگرها منعقد نمیشن، و جایِ شکوری خالی، قاعدهیِ منطقیِ "رفعِ مؤلفه"، نوروز رو "خاص" میکنه، و شایستهیِ تبریک:
روزِ خاصِتان مبارکتان.
"راه را به خاطر سپار، مقصد همان راه است..."
فربد
من که متوجه نشدم که تو متوجه شدی که من منظورم چی بوده یا نه؟
و دیگه اینکه تو هنوزم جریان پست گذاری تو وبلاگت معلوم نیست مشکل شرعی داشته باشه یا نه ها.
ولی به هرحال ممنون از متنت.
بنده به عنوان مسئول وبلاگ از حق پست گذاری این عضو قدیمی بی اطلاعم
قاعده ی شفاهی و عرفی اینه که هر کس عضو نهاد تصمیم گیری بشه، حق داشتن یوزر و پسورد رو داره...
در حال حاضر فربد عضو این نهاد نیست
ولی در گذشته بوده که داره
درمورد نحوه ی از دست دادن این حق هیچ گزاره ی عرفی یا قانونی ندارم
پس از عدم استحقاق یا محق بودن فربد فرازنده مهر ملقب به فربد خندان بی اطلاعم
هرچند شاید بشه با استناد به قاعده ی منطقی استصحاب(درعالم اعتباریات هر چیزی مث سابقه مگه خلافش ثابت بشه) فربد این حق رو داره
شکور، از راه دور...
قناری
برای پست های بلند از «ادامه» استفاده کن
شکور
«جایی یه که این "عددی"هایِ در ذهن، رُند میشه»
آورین
«عمرِ ماندهیِ هیچی-محورِ»
یا خدا...
شکور تحت تاثیر با مخی گرگیجه گرفته از خواندن مغلق ترین متن پیش رو