ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
این یه کار جدیده...
امیدوارم که باحال و خوب باشه...
شکورم
:
علیرضا موسوی:
filmsaze va filmname nevisate kanoon ta yek chiz nadashte bashan na filmsaz mishan na filmname nevis bavar kon
Me:
چه چیزی؟
علیرضا موسوی:
daghdaghe
Me:
اوپس
دغدغه ی چی؟
علیرضا موسوی:
daghdagheye harchi
Me:
دغدغه ی فیلمسازی یا موضوع فیلمشون؟
علیرضا موسوی:
pasolini fashist daghdaghash boode ke salo ro misaze baed tererosh mikonan
scorsese too hameye filmash daghdaghe dare daghdagheye mozooeee
Me:
والا اونی که عکسش بالای در کانون هست
اسمش چی بود؟
غریبه ها در شهر رو ساخته؟
علیرضا موسوی:
billy wilder
?
Me:
خوب
اون تو هر سبکی یه فیلم ساخته
و میگفته که
دوس داشتم در هر سبکی فیلم بسازم
..
به نظرم دغدغه ی موضوعی نداشته
دغدغه ی فیلم ساختن داشته
به نظرم دغدغه ی موضوعی
الزامی نیست
کافیه طرف حداقل دغدغه ی فیلمسازی داشته باشه
علیرضا موسوی:
inke daghdaghat fashist o zolmi ke ouna bar mardom kardan bashe ino mishe ham too ye film e tarsnak sakht ham too ye film e comedy in marboot mishe be zhane
zhanr
Me:
میفهمم چی می
میگ
ی
ولی فکر کنم
وایلدر
دغدغه ی خاصی نداشت
ه
البت زیاد نمیشناسمش
ولی
حس میکنم
حتی اگرم داشته باشه
بازم به نظرم
دغدعه ی موضوعی نیاز نیست
...
علیرضا موسوی:
in nazare mane va behesh eteghad e kamel daram az nazare man hameye filmsazaye bozorgi ke doooseshoun daram daghdaghe daran va be nazaram hamashoon harfi vase goftan dashtan ke vared e cinema shodan
Me:
درسته که حرفی برای گفتن داشتن
ولی
یه کارگردان میتونه
دغدغه اش فیلم ساختن باشه
وقتی میخواد بسازه
دنبال موضوع بگرده
...
به نظرت
کوبریک دغدغه داشته؟
دغدغه ی چه موضوعی؟
علیرضا موسوی:
too har filmesh ye daghdaghe dashte
Me:
آفرین
من وقتی یه فیلمساز
تو هر فیلمش
یه دغدعه اش مطرح میشه
به این نتیجه می رسم که
طرف
دغدغه ی اصلیش
(البت تو این کارگردان ها)
فیلم بوده
برای هرفیلم
یه موضوع انتخاب کرده
البت بعضی کارگردان ها هستن که
برعکسن
مث حاتمی کیا
که واقعا یه دغدغه ی خاص داشته
که تو خیلی از فیلمهاش تکرار میشده
یا باشه آهنگ
ر
یا صدعاملی
علیرضا موسوی:
daghdagheye filmsazi vaght movafaghe ke ye daghdagheye ke vase jame'e bashe va filmsaz o azyat kone va vaseye donyaye filmsaz bashe matrah bashe yani ina az ham gheir ghabele enfekakan
Me:
من مخالفم
بازم تکرار میکنم که
کارگردانی
یه فنه
یه هنره
...
میتونه در یه تبلیغ نوشابه به کار گرفته بشه
میتونه در ساخت ده فرمان
...
درضمن
در مفهوم اینکه
چه فیلمی موفقه و چه فبلمی موفق نیست هم
واقعا معیاری ندارم
...
اصلا نمیدونم چه فیلمی رو میتونم بگم موفق
و کدوم ناموفق
...
معیاری نیست
...
بر اساس اینکه کی چه معیاری رو در نظر میگیره، فیلم موفق یا ناموفقه
...
ولی به هر حال من کارگردانی رو (اگه به مفهوم فیلمسازیه) یه هنر میدونم مث نقاشی
همونطور که نقاش میتونه یه نقاشی بکشه
کارگردان هم میتونه
یه فیلم بسازه
بدون اینکه هیچ کدوم
درمورد موضوع کاری که دارن میکنن
دغدغه ای داشته باشن
حاجی
تموم شد حرفات؟
اگه تموم شده بیا این متن رو من به عنوان یه دکترین
کپی کنم تو وبلاگ
اینطوری یه باب جدیدی در اظهار نظر تو وبلاگ باز میشه
به نظرم خیلی خیلی خوبه
هان؟
علیرضا موسوی:
be nazare man age scorsese kargardani daghdaghash bashe ghable oun yek chiz dige daghdaghash boode ounam hamoon harfieh ke mikhaste be mardom elgha kon tavasote film boode
chio doctorin koni?
Me:
همین حرفا رو دیگه
میخوام کپی پیست کنم
این یه متن هست
در تعمق ما دو نفر
در مورد اینکه
یه فیلمساز
اول دغدغه ی یه موضوع رو داره که میاد فیلمش رو میسازه
یا برعکس
اول دغدغه ی فیلم سازی داره که میاد موضوع انتخاب میکنه
ردیفه؟
کپی بکنم برم؟
علیرضا موسوی:
ridife amma man ke fingilish neveshtam
Me:
عب نداره که!
بابا بیخیال
دور همیم دیگه
کپی کنم؟
علیرضا موسوی:
copy kon man shayad vase khodam o farsi kardam
Me:
بابا بیخیال
همینطوری خوبه
این میتونه باعث بشه که
ادامه پیدا کن
ه
و هرکس که
به این سبک با کسی چت میکنه
درمورد یه موضوع که مربوط به کانون میتونه باشه
کپی کنه
خیلی خوبه
ردیف؟
واقعا کپیه کپی میخوام بکنم
بدون هیچ دخل و تصرفی
چک کردم
خیلی هم خوب و پاستوریزه نوشتیم
ردیف؟
علیرضا موسوی:
ridif
اول اینکه چه کاره جالبی کردین...

این عنوان توی بحثتون مطرح شده که:
"یه فیلمساز اول دغدغه ی یه موضوع رو داره که میاد فیلمش رو میسازه
یا برعکس
اول دغدغه ی فیلم سازی داره که میاد موضوع انتخاب میکنه"
بنظر من هر دوی این حالات اتفاق میفته؛ یعنی یک عده از فیمسازها دغدغه ی اصلیشون فیلم ساختنه و سینماس، یعنی بااین عنوان قدم اول رو برمیدارن و یا بلعکس عده ی دیگه ای از فیلمسازا با داشتن دغدغه ی موضوع شروع بکار میکنن
به نظر من اینجا بحث معیار میاد وسط و بسته یه این که فیلمساز کدوم یکی ازین دو حالت رو برای شروع کارش انتخاب میکنه توی میزان موفقیتش تاثیر میزاره
و فیلمسازی موفق تره که دغدغه ی اصلیش سینما و ساخت فیلم باشه؛ حتی یه جورایی مورد اول، یعنی داشتن دغدغه ی موضوع، زیر مجموعه ی مورد دوم قرار میگیره؛ کسی که دغدغش ساخت فیلمه حتما موضوع و ایده های خوب و تاثیرگذاری توی ذهنش داره و یا دنبال این نوع ایده ها هست
من شنیدم که فونتریه یه بیمار روانی و حتی یه زمانی توی تیمارستان بستری بوده و هرچند وقت یکبار برای مرخصی که میومده یه فیلم میساخته و با این کار از نظر روحی تخلیه میشده و میبینیم که واقعا هم کاراش بی نظیره و تاثیره خودش رو میذاره؛ یعنی واقعا دغدغش فیلم ساختن بوده
اصغر فرهادی ام توی مصاحبه هاش گفته:( اولین دغدغه من سینماست. قبل از اینکه فکر کنم چه چیزی را میخواهم بگویم، اینکه آن را از طریق سینما میگویم دغدغه اصلی من است. به این دلیل فیلم نمیسازم که در مورد اخلاق صحبت کنم، من بهدلیل خود سینما فیلم میسازم. این مهمترین دلیل کار من است که قابل کتمان هم نیست.)
خیلی بحث خوبیه...ادامه بدین
بینید اینکه میگم دغدغه حتما" این نیست که فیلمساز به طور مشخص قبله فیلمسازی یک موضوع مشخص و انتخاب کنه بعد بخاطر اون بیاد فیلم بسازه. منظور من از دغدغه اون چیزی که فیلم ساز داره و باعث میشه به خاطر اون یعنی اینکه احساس کنه حرفی واسه گفتن داره مدیوم سینما رو انتخاب میکنه. و اینجاست که فرهادی میگه دغدغه ی اصلیش سینماست.و یک جملهع ی خیلی خوب میگه (اینکه آن را از طریق سینما میگویم دغدغه اصلی من است)چرا نمیگه نقاشی یا هنرهای دیگست.همون طور که به شکوری گفتم.اون دغدغه ای که فیلمساز داره(میتونه هر موضوعی باشه)
باعث میشه بخاطر همین فیلمسازی هم دغدغش بشه و اینا از هم غیرقابل انفکاکن...
و در آخر بازهم میگم از نظر من فیلمساز بدون دغدغه فیلمساز نیست همینطور فیلمنامه نویس هم نیز....
موسوی ام
......................................................................
نمیدونم چرا احساس میکنم هردو داریم یه موضوع رو تایید میکنیم؛اما با بیان متفاوت
اما این رو توجه داشته باشین که فرهادی بین صحبتاش میگه:(قبل از اینکه فکر کنم چه چیزی را میخواهم بگویم، اینکه آن را از طریق سینما میگویم دغدغه اصلی من است)
من نظراتم رو تحت عنوانی که ابتدای حرفم آوردم نوشتم؛ اون عنوانی که آقای شکوری برای بحثتون انتخاب کرده بودن
اگه جملاتم شفاف نیست ببخشید؛ چون دیگه کم کم داره خوابم میگیره
محمدنژادم
صادقانه بگم این سبک رو برای وبلاگ دوست ندارم.هرچند که خوندن مکالمه رو خیلی دوست دارم...
یه مکالمه خیلی پر حاشیه تر از یه متن منسجمه
اگه قرار بود شما و آقای موسوی هر کدومتون یه متن راجع به این موضوع می نوشتید متمرکز تر مینوشتید و خیلی از زواید کنار گذاشته میشد اما توی مکالمه(خصوصا مکالمه ای که تاکید دارید عینا کپی پیست بشه) اینجوری نیست
به نظر من این سبک، مناسب وبلاگ نیست
چه بسا دیگران دوست داشته باشند و حسابی گل کنه
اینکه نوشتم این متن رو عینا دارم کبی می کنم به ۴ علت بود:
۱- ملت ببینن که چقد میشه ساده عمل کرد وقتی همه چی باستوریزه اس
۲- شروع این سبک دکترین بود و میخواستم اولیش با یه بست شلخته باشه تا ملت نترسن که باید چقد برای گذاشتن این جور پست ها وقت بذارن
۳- دیدم که متنی که من و موسوی نوشتیم کاملا پاستوریزه اس و حتی اغلب به موضوع پرداختیم
۴- قسمتی از متن که مربوط به موضوع بحثمون نیست مربوطه به اینکه من میخوام این رو دکترین کنم و این جملات رو حذف نکردم تا شماها بخونید و ببینید که اینجور پست گذاری چجوری شروع شد
وگرنه دوستان باید قبل از کپی کردن یه نگاهی به مکالمه شون بکنن که تر و تمیز باشه
هم از نظر ربط داشتن به موضوع و هم از نظر اخلاقی...
شکور