کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

چند نقد خارجی از جدایی نادر از سیمین{part2}

    دلیاری

                   نقد و بررسی دوم                                  

راجر ایبرت

ین فیلم ایرانی تا پیش از 27 ام ماه ژانویه در شیکاگو اکران نمی شود. فیلم برنده ی جایزه ی خرس طلایی برلین شد و به تازگی هم توسط حلقه ی منتقدان فیلم نیویورک، بهترین فیلم خارجی سال لقب گرفت. این فیلم مشخصاً از ویژگی های ایرانی برخوردار است، اما به عقیده ی من هر چقدر فیلمی بیشتر به تجربیات انسانی بپردازد، جهانی تر است. از سوی دیگر، به نظر می رسد فیلم هایی که "برای همه" مناسبند، برای گروه خاصی از آدم ها ساخته نشده اند. در این فیلم، طرح داستان که به راستی شایسته ی یک رمان ارزشمند است با تأثیر حسی نمایشی ملودرام، همراه شده است. جدال و کوشش برای گرفتن حق حضانت فرزند، چالشِ داشتن پدری آلزایمری، ریزه کاری های قانونی، و معمای پیچیده ای که باید پاسخ حقیقی آن کشف شود، از مسائلی هستند که در این فیلم به آنها پرداخته می شود. از نظر بازنمایی چندین روایت مختلف از یک اتفاق معین، پیچیدگی فیلم در حد فیلم راشومون Rashomon است.

یک زوج امروزی ایرانی در فکر مهاجرت به اروپا هستند تا برای دخترشان فرصت زندگی آسوده تری ایجاد کنند. مادر خانواده قصد دارد هر چه زودتر برود. پدر خانواده به دلیل بیماری آلزایمر پدرش و نیاز او به مراقبت، تعلل می کند. در یکی از جلسات دادگاه زن به او می گوید: "اون حتی نمیدونه تو پسرشی!" و شوهرش جواب می دهد:"ولی من که می دونم اون پدرمه". فکر می کنم بتوانیم گفته های هر دو را درک کنیم و خودمان را در موقعیت آنها تصور کنیم.
پرستار مردی را برای نگهداری از پدر استخدام می کنند،‌ اما او نمی تواند سر کار خود حاضر شود و همسرش مخفیانه به جای او مشغول به کار می شود. دست زدن به مردی غریبه بر خلاف اصول مذهبی زن است، اما آنها به درآمد این کار نیاز دارند. این موضوع سرآغاز اتفاقاتی است که به ایجاد یک تنگنای اخلاقی شدید منجر می شوند. درونمایه ی اصلی فیلم اصغر فرهادی حقیقت است و اینکه هنگامی که تا حدودی از اصل واقعه با خبر هستیم اما آدم های مورد احترام ما بر سر راست و دروغ آن اختلاف دارند، چه احساسی پیدا می کنیم
. فیلم "جدایی نادر از سیمین" قطعاً یکی از آن شاهکارهای تماشایی خواهد بود که تا چند دهه ی بعد هم تماشاگران خود را پیدا خواهد کرد.

راجر ایبرت

مترجم: الهام بای                                                                       

****************************************************

                      نقد و بررسی سوم

لی مارشال - هالیوود ریپورتر

برلین- درست وقتی که به نظر غیر ممکن می رسد فیلمسازان ایرانی پا را فراتر از حدود ممیزی گذاشته و نظرشان را به تمام معنا ابراز کنند, جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی از گرد راه می رسد تا خلافش را ثابت کند. فیلم که در سطح روایت به ظاهر ساده اما از لحاظ روانی, اخلاقی اجتماعی پیچیده می نماید, موفق می شود جامعه ایرانی را در کانون توجه قرار دهد به گونه ای که کمتر فیلمی تا کنون قادر به این کار بوده است. مانند درباره الی, که دو سال قبل جایزه بهترین کارگردانی جشنواره برلین را برای فرهادی به ارمغان آورد و در بسیاری کشورها به روی پرده رفت, این فلیم هم توانایی آن را دارد که تماشاگران غربی را مجذوب خود کرده نبض‌شان را به درستی در دست گیرد.                                                                                                          با ابنکه ظاهراً سیاست جایی در تصویر ندارد, تمام داستان بر پایه جدایی زوجی از طبقه متوسط بنا شده چرا که زن قصه, سیمین (لیلا حاتمی) به دنبال آینده ای بهتر برای دخترش ترمه (سارینا فرهادی) می خواهد به خارج سفر کند. اما ممکن است این دلیل اصلی جدایی نباشد.

نادر (پیمان معادی که در درباره الی هم ظاهر شده) مرد نجیب اما سرسختی ست که توجهی به همسرش ندارد. آنقدر مغرور است که از همسرش نمی خواهد کنارش بماند و به خانه ی مادرش باز نگردد و این در حالی ست که همراه دخترش ترمه باید از پدر پیر خود که از آلزایمر رنج می برد نگه داری کند. با عجله زن فقیری به نام راضیه (ساره بیات) را برای کار روزانه استخدام می کند. زنی که باردار است اما بدون اجازه (یا با اجازه؟)ی شوهرش این کار را قبول می کند. چند روز بعد مرد او را اخراج و از در خانه به بیرون پرت می کند؛ زن از پله پرت و جنین سقط می شود. ادامه فیلم حول تنشی می گردد که با ورود شوهر جوشی و بدهکار راضیه به داستان و احضار نادر به دادگاه به جرم قتل نفس اوج می گیرد.

صحنه به صحنه, جزئیات چنان اضافه می شوند که ابعاد اخلاقی داستان را تغییر می دهند. فیلمنامه ی فرهادی به طرز قابل ملاحظه ای طرف هیچ یک از شخصیتها را نمی گیرد؛ حتی در مقابل, همه شان در آنِ واحد به یک اندازه حق دارند و ندارند. آنها همه در دام غرور و وجدان, اخلاق و مذهب, پول و شرافت گرفتارند.

فرهادی به رسم سومین اثر تاثیر گذار خود, چهارشنبه سوری, که ازدواج یک زوج طبقه متوسط را از نگاه کارگر جوانی نشان می داد به دقت روی تضاد طبقاتی گسنرده در ایران انگشت گذاشته, چیزی که از آن به فرق میان "مرفهین و مردم عادی" تعبیر می شود. سیمن و نادر و ترمه شغل, آپارتمان, ماشین, مدرسه و جهاان بینی طبقه متوسطی دارند؛ حتی وقتی هم دعوا می کنند صدایشان را بالا نمی برند و به راحتی می توانند قاضی (با بازی همدلی برانگیز بابک کریمی) را تحت تاثیر قرار دهند. در مقابل, راضیه و حجت به شدت فقیرند و در حاشیه شهر زندگی می کنند و از قشر آسیب پذیر جامعه اند.

راضیه بسیار مذهبی ست. حتی در جایی با مشاوری مذهبی تلفنی مشورت می کند تا ببیند عوض کردن لباسهای نجس پیرمرد حواس پرت هشتاد ساله ای گناه دارد یا نه. امتناع او از قسم به قرآن نقطه تحول داستان است.

دیگر شخصیت اخلاقگرای داستان ترمه نوجوان است, دختری به شدت جدی که یاد می گیرد در جامعه ای که تنها بر پایه دروغ عمل می کند باید از اصولش کوتاه بیاید. وقتی لحظه بیان حقیقت برای او فرا می رسد به انتخابی بسیار متفاوت از راضیه ی تحصیل نکرده می رسد.

مانند همه ی کارهای کارگردان, بیشترین توجه به بازیگران شده و بازیهای باورپذیر به عمقی نامتعارف در شخصیت پردازیها انجامیده است. هر پنج بازیگر فیلم در فیلمبرداری درخشان محمود کلاری به شدت برجسته نشان داده شده اند. گرچه فیلم دو ساعت به طول می انجامد, تدوین پر تحرک هایده صفی یاری اکشن در گیرکننده داستان از ابتدا تا انتها حفظ می کند.

لی مارشال - هالیوود ریپورتر

****************************************************

       نقد و بررسی چهارم

اسکرین دیلی

اثر تازه اصغر فرهادی پس از فیلم خوب درباره الی یک درام نفس گیر اجتماعی اخلاقی ست که در ایران امروز می گذرد و کارگردانش را تا حد و اندازه ی کارگردانان درجه یک معاصرجهان ارتقا می بخشد, اثری که دیدن‌اش برای آنها که می خواهند بدانند بر سینمای ایران چه گذشته ضروری می نماید. فرهادی همچنان که کنترل خود را بر ریتم بازجویانه داستان (که شیوه ی کلاسیک هیچکاک را به ذهن متبادر می کند) و تضاد اخلاقی مختص خودش نشان می دهد, داستانی را بازگو می کند که نه فقط درباره زنان و مردان, والدین و فرزندان و عدالت و مذهب در ایران امروز است, بلکه پیچیدگی ها و سوالاتی جهانی را در رابطه با مسنولیت, فردیت و پیامدهای "راستگویی" مطرح می کند و اینکه چقدر مرز میان سرسختی و غرور (بخصوص در میان انواع مردان) و خودخواهی و ظلم می تواند باریک باشد.                                                                              درباره الی که در بخش مسابقه جشنواره برلین 2009 حضور داشت پخش گسترده ای نداشت, اما جدایی نادر از سیمین اثری هنری ست با جنبه های تجاری بیشتر. درباره الی نوعی درهم تنیدگی ذاتی و حسی کم و بیش تصنعی در برخی دیالوگها داشت اما فرهادی اینجا داستانی را یافته که طنین درونی خود را از طریق درام خانوادگی پر تنشی به تعالی می رساند که در تمامی اعصار واقعی و موجه خواهد بود.

بازی های باور پذیر از تیم بازیگری قوی با استاندارهای جهانی – شامل دو بازیگر کودک و نوجوان- و فیلمبردای روی دست با تصاویری دقیق و خودمانی بی آنکه حتی ذره ای پرتحرک جلوه کند, کمک می کند مهر تایید زده شود و بالاخره کارگردان در سرزمینهای گوناگون به رسمیت شناخته شود.

سیمین ناکام در طلاق, بالاخره خانه را ترک می کند (آن طور که بعداً مشخص می شود به قصد خانه ی مادرش) و نادر مجبور می شود راضیه (ساره بیات) را (که دختر بچه ای به نام سمیه دارد) استخدام کند تا وقتی سرکار است از پدرش نگه داری کند. تضاد طبقاتی میان راضیه و صاحب کارش حتی برای کسانی که با جامعه ایرانی آشنایی ندارند روشن است: او زن مومن و نجیبی است و چادر سیاهی به سر دارد, در مقایسه با روسری نخی ای که سیمین سرسری روی سر انداخته, در حالی که از کار در خانه مردی که از همسرش جداست ناراضی ست و حتی بیشتر, از تمیز کردن پدر او که خود را خیس کرده (او حتی با یک دوست یا مشاور مذهبی در مورد این که عوض کردن شلوار پیرمرد گناه دارد یا نه تلفنی مشورت می کند).

از طرفی نادر و سیمین ایرانی های مدرن فرنگی مابی هستند, از همان روشنفکر های طبقه مرفه ی که کارگردان در فیلم قبلی خود روی آنها متمرکز شده بود. این موضوع گرچه به زبان نمی آید اما شکاف بین خانواده ی مرفه فرنگی ماب سیمین و خانواده مذهبی فقیر راضیه را پر رنگ تر و عمیق تر می کند آنگاه که وقوع یک اتفاق, اتهاماتی جدی را متوجه نادر می کند.(اصلاح توسط مسئول وبلاگ)

در حالی که پیچ و تابهای بازجویانه بعدی همچنان قانع کننده اند, تیزهوشی فیلم در روشی است که به کار می برد تا همزمان دلسوزی بیننده را در برابر دو کودک معلق نگاه دارد. نادر که خود درست نمی داند چگونه درستکار باشد, مدام مسئولیت اخلاقی را به دوش دخترش می اندازد و در حالی که فکر میکند دارد با او مثل بزرگها رفتار می کند فرزندش را از نظر احساسی تحت فشار قرار می دهد. در شکافی که در ادامه ظاهر می شود سمیه , دختر بچه کودکستانی, هم نقش دارد و آن یک نگاهی که دو دختر در دادگاه با هم رد و بدل می کنند خود گویا تر از یک صفحه دیالوگ است.

همچنان که فیلم به اوج خود نزدیک می شود, ما مانده ایم که کارگردان چطور می تواند یک پایان بندی در خور روایت داستانی قانع کننده خود و پیچیدگی های مضمونی آن پیدا کند. تشویق بی امانی که سالن مطبوعات بخش مسابقه جشنواره برلین را پر کرده – حداقل تا اندازه ای- در ستایش حساسیت و شاید ضرورت راه حلی ست که او در پایان به آن می رسد.

اسکرین دیلی

****************************************************                

منبع :

 سایت نقد فارسی

سایت پرده سینما- کافه سینما

نظرات 5 + ارسال نظر
سارا حنانی جمعه 30 دی 1390 ساعت 18:19

مرسی
راجر ایبرت هم مثل اون منتقد اول فقط کل داستان رو تعریف کرده بود!
از همه بیشتر نقد لی مارشال رو دوست داشتم

جهان جمعه 30 دی 1390 ساعت 18:43

نقد آخر(4) چقد خوشگل بود...
آقای دلیاری شما با این حرکتای قشنگتون تو وبلاگ دارید ناخواسته منو به بیشتر فیلم دیدن تشویق می کنید.
خیلی خوبه..مرسی

محمدرضا قبادی جمعه 30 دی 1390 ساعت 20:31

خیلی خوب بود. مرسی!

شکور جمعه 30 دی 1390 ساعت 22:21

انتهای نقد چهارم فوق العاده بود
کاملا حس من تو سینما بود
آفرین
شکور

مهدی پرنیانی سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 14:30 http://dibacheh.blogsky.com

سلام مرسی از نقدها و از نظرات
نقد دوم تا حدودی ضد ایرانی بود . خوشم نیامد. اشاره به فیلم راشومون در نقد اول و اشاره به بازی زیبای (نقش قاضی ) در نقد سوم عالی بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد