ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
آغاز میکنم با نام خداوند یکتا
سلام
منم امید صفایی
دانشجوی ورودی سال 1387
بیشتر برا بچه هایی که من رو نمیشناسن میخوام صحبت کنم و نمیخوام خیلی زیاده روی کنم چون میدونم خیلی حوصله ندارید متنهای طولانی رو بخونید حداقل خودم که حوصله ندارم
تقریبآ از اواخر ترم اول اومدم کانون فیلم و فعالیتهام رو آغاز کردم،یه جورایی از همون موقع بود که دیگه تا چند وقت نمیرسیدم برم ناهار بخورم و تو کانون بودم بعدشم ناهار خلاصه میشد به ساندویچ و کیک و ساندیس(کلآ از اینی که الان هستم خیلی لاغرتر شدم) و یه جورایی از همون موقع غیبتهایی بود که تو کلاسها میخوردم،به طور کلی از صبح تا شب زندگی خلاصه میشد در کانون فیلم خلاصه سرتون رو درد نیارم الان که دارم این مطالب رو مینویسم تجربه های زیادی به دست اوردم البته کلی هم لذت بردم و حتمآ خیلی از شماها یکی دو سال دیگه خیلی بیشتر از من تجربه کسب میکنید یادم میاد اولین پروژه ای که مدیر اجرایی بودم اکران فیلم شک بود و بعد از اون هم یه سری اکرانهای کوچیک دیگه تا ترمای قبل و بعدش از تابستونش پروژهای برگزاری کلاس رو با بچه ها راه انداختیم که مدیر اجرایی کلاس فیلمنامه نویسی کامبوزیا پرتوی،کارگردانی مانی حقیقی،نقد فیلم سعید عقیقی،کارگردانی امیرشهاب رضویان بودم،و الانم تدوین مستانه مهاجر....اکران فیلم بی پولی و بیداری رویاها و جدایی نادر از سیمین هم مدیر اجرایی بودم،به طور کلی هر کاری که میتونستم و در توانم بود تو کانون انجام میدادم....در این بین تونستم دو تا فیلم کوتاه بسازم که فیلم اولم ریجکت رو تابستان89 ساختم و فیلم دومم میرداماد رو اردیبهشت90،میتونم ادعا کنم که سنگ بنای ساخت فیلم رو تو کانون زدم (قبل از اون فقط عباس شکوری بود که تو کانون فیلم ساخته بود هرکس فک میکنه این ادعا اشتباه اعلام کنه حضوری صحبت کنیم و استدلالات من رو بشنوه)...فیلم ریجکت به چهارمین جشنواره ملی فیلم دانشجویی راه پیدا کرد و مانی حقیقی هم فیلم رو دید تقریبآ یک ساعت در موردش با من صحبت کرد(یادش بخیر)
خوب این یه جورایی فقط تیتروار رزومه ی من تو کانون بود و جز به جز فعالیتهام رو ننوشتم
الان که میخوام کاندیدای شورای مرکزی بشم اساسآ به خاطر اینه که از تجربه ای که دارم استفاده کنم و و اجازه ندم در حق کسی ظلم بشه و تمام تلاشم رو میکنم که مدیون افرادی نشم که به من رای دادن و قول میدم نذارم رایشون پایمال بشه
من نمیخوام خیلی حرف از دموکراسی و دموکراسی گرم و طراوت و دموکراتیک بودن بزنم پیشنهاد میکنم کتاب آزادی و خیانت به آزادی نوشته ی آیزایا برلین رو بخونید و ببینید که چطور فیلسوفان بزرگی آزادی رو مطرح کردن اما نتایج نظریه هاشون کاملا ضد آزادی هست
رک و راست باهاتون صحبت میکنم و فقط و فقط دنبال اینم قدرت به چند نفر خاص خلاصه نشه و براتون توسط یک گروه خاص تصمیم گرفته نشه و خودمم همونطور که گفتم نه میخوام دبیر بشم نه دنبال چیزه دیگه ای هستم فقط و فقط میخوام کسی باشم که نذارم حقتون پایمال بشه و پیش خدا و وجدانم راحت باشم و از تجربیاتم و شناخت زیادم از بچه ها به خوبی استفاده کنم
من حاضرم تک تک و جمعی باهاتون صحبت کنم و هر سوالی ازم دارید جواب بدم و مساله ای براتون مبهم نمونه
راستی بچه ها یی که من رو خیلی نمیشناسن و چند بار بیشتر ندیدن شاید تو ذهنشون باشه که من بداخلاق و عصبانی هستم اما اگه اینجوری فکر میکنید واقعا دارید اشتباه میکنید هم میتونید با خودم صحبت کنید هم با کسایی که من رو خوب میشناسن و ببینید که اصلا اینجوری نیست حتی از خانم جهانی هم میتونید بپرسید که اومدن و با خودم صحبت کردن و ایشالا تو پروژه هایی که میخوایم باهم کار کنیم و فیلمهایی که میخوام بسازم بیشتر باهم آشنا میشیم و در آخر اینکه تورو خدا این حرفارو رو حساب تعریف از خود و اینا نذارید
برگ ریزان یک هزارو سیصد ونود خورشیدی
بعد از یکی از جلسه ها یکی از بچه ها از من پرسید این (صفایی) چرا اینجوریه؟
گفت اصلا اعصاب نداره خیلی خشنه
گفتم اینجوری نگاش نکن خیلی مهربونه تو دلش هیچی نیست
اگه یوقت عصبانی میشه بخاطز منافع کانونه چون خیلی زحمت کشیذه تو این کانون
و اگر حرفی میزنه از روی دلسوزیه
برو جلو حاجی ما پشتتیم(برگرفته از اشعار هیچکس)
یه روزی توی یه فیلمی یه دیالوگی شنیدم که هیچ وقت یادم نرفته وخیلی ازش خوشم اومد
اونم این بود که:
ادمادقیقابرعکس اون چیزی که نشون میدن هستن
منم روزای اول(ببخشیدا)ازاقای صفایی میترسیدم اما این دیالوگه یادم میومدوترجیح میدادم صبرکنم که بازصحت این جمله برام تاکیدشد
ونتیجه گرفتم اقای صفایی اصلابداخلاق و اون چیزایی که به نظرمیومدن نیستن
متن خوب و قابل تاملیه
در کل ای کاش بچه هایی که فیلم ساختن فیلم هاشون رو واسه دانلود تو وبلاگ قرار بدن(البته اگه می خواید بگید تو سی دی روز معارفه بود سی دی های دست کم من و دوستام حالا یا به سبب حجم بالا یا مشکل از سیستم ما بود یا احتمالا دلیلی که من نمی دونم به طور کامل باز نشد و با erorrهای مکرر مواجه شد)
خدایی یه خورده خشنی شما خیلی سرد برخورد میکنید
دوستان غصه نخورید من از طرف آقای صفایی وکالت دارم ایشون قول دادن از این ب بعد با توجه به قسمت زیبا دار فامیلشون لبخندهای مکرر ژکوند تحویل ما بدن....
خیالتون تخت
صفایی......صفایی......
حمایتت می کنیم...
صفایی......صفایی.....
حمایتت می کنیم....
آقا صفایی...
یه دونست.
مرد خاکی روزگار.
آرزوی موفقیت برای همه کاندیدا ها
منظورت از اون عبارت «دموکراسی گرم و با طراوت» حرفای من بود؟
اگه اینطور باشه به نظر من داری در حقم کم لطفی میکنی
من این عبارت رو در ادامه ی یه سری نظریه گفتم
یعنی اول اومدم ایده هام رو مطرح کردم و از تواضع و دوستی و رابطشون با دموکراسی گفتم و به نظر خودم مستدل حرفامو زدم
بعد در انتها گفتم من اسم این جور رویه رو این چیزا میزارم.
اگه فکر میکنی ایده ام اشتباهه
و فروتنی و تواضع و رابطشون با دموکراسی همش مزخرفه،
خیلی خب، با هرجاش مشکل داشتی میگفتی، سرش بحث میکردیم (چه همینجا، چه اگه اینجا نمی خواستی حضوری)
دیگه اینکه بیای بخوای منو بکوبونی که حرفایی که زدم ضد آزادیه و دیکتاتوریه، به نظرم خارج از اخلاق انتخاباتی باشه.
قراره کاره تبلیغاتی کنیم نه تخریبی قربون شکل ماهت.
بابا آخه اگر هم فرض کنیم بشه از حرفام برداشتی بشه با مضامین ضد آزادی، دیگه تویی که این همه وقته منو میشناسی که نباید اینطور برداشت کنی.
آخه دوست من! خدایی تو بگو، قیافه ی من شبیه آدماییه که میخوان دیکتاتوری راه بندازن؟؟؟
تازه من از تو انتظار داشتم اگه کسی میخواد همچین فکری راجع به من بکنه تو توجیهش کنی بعد تو میای اینارو درباره من میگی؟؟؟ (دارم شاخ در میارم انگار نه انگار خودت بودی که منو به عنوان دبیر تایید کردی و کلی باهم راجع به اتفاقاتی که میخاد بعدش بیفته صحبت کردیم و ... چرا اونجا این حرفارو نگفتی بهم؟؟؟)
چیزی که من دارم میبینم اینه که تو داری یه سری ادعاها رو پشت سر هم و زنجیروار مطرح میکنی، بدون اینکه بگی چرا و چی شده که اینطوری فکر کردی...
میشه ازت خواهش کنم همونطور رک و راست واسم توضیح بدی منم بدونم چی شده؟؟؟
خیلی نمیخوام اینجا صحبت کنم و فقط میگم من نگفتم تو دیکتاتوری و ضد آزادی و اینکه صد بار حضوری بهت گفتم چرا نظرم در موردت تغییر کرده برای دبیر شدن بیا صحبت کنیم عزیزم
بچه هایی هم که فک میکنن من گفتم حرفای فرامرزی مزخرفه و حرفایی که داره ادعا میکنه حتما حتما بیان و با من صحبت کنن و بعد قضاوت کنن
چاکریم
امید صفایی
من نمیدونم چرا آقای فرامرزی این نظرو گذاشته
چون هیچکدوم از ما وقتی پست آقای صفایی رو خوندیم ذهنمون به سمت ایشون نرفت
نمیدونم اقای فرامرزی چه ذهنیتی از عملکرد خودشون دارن که این مطلبو سریع بخودشون گرفتند
واقعا خشن نیستید؟ من اون روزی که به من کمک کردید تا فیلم دیدن را شروع کنم یادم نمیره. اصلا فکر نمیکردم شما با جدیدیها حتی حرف بزنید
من متاسفم که خودم رو موظف به نوشتن این نظر هم می کنم و بازخواهش می کنم از خانم سلیمیان و هرکسی که مثل ایشون فکر می کنه که دوباره پست صفایی رو بخونن و بعد پست شکوری رو. من برداشتم این بود که منظور امید جان شکوری بوده نه فرامرزی