ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام
الان ساعت سه و نیم بعد از ظهره
با عطار منتظریم ببینیم داستان کلاس کارگردانی به کجا میرسه
5 دقیقه اس که عطار رو دم متروی هفت تیر دیدم
عطار همین الان بهم گفت که روز چهارشنبه جهانی پور و ترابی و فلاح نیم ساعت پشت در مونده بودن وکسی نبوده که بیاد در رو باز کنه
و بالاخره بعد از نیم ساعت، رفتن
عطار میگه این وضعیت بسته بودن در میتونه خیلی موثر باشه در حضور کم رنگ بعضی از بچه ها مخصوصا بچه های جدید
من خودم هزار و شونصد بار درمورد این موضوع حرف زدم
حتی پیشنهاد دادم که اشکان و فرامرزی هم جزو گردان باز نگه داشتن کانکس بشن
و اینکه یکی بیاد همت کنه و دوستان رو برای باز نگه داشتن در کانکس هماهنگ کنه که کسی این مسئولیت رو نپذیرفت
من هفته ی پیش قبل از رفتن از دانشگاه، آقا کاظم(یکی از بچه های جدید که اتفاقا مث دکتر کاظمی از دانشکده ی برق هست) رو دیدم که ایشون هم به همین مسئله انتقاد داشت
قرار گذاشتیم با کاظم که تو جلسه ی دوشنبه که من خودم نیستم این مسئله رو مطرح کنه و خودش هم مسئولیت هماهنگ کردن بچه ها برای باز نگه داشتن کانکس رو بپذیره
ولی نمیدونم چرا رخ نداده این موضوع
...
این بار هزار و شونصد و یکمین بار بود...
البت موضوع چهارشنبه رو قبول کنید که خیلی خاص بوده چون هم چهارشنبه بوده و هم بین التعطیلین...
عطار به صراحت میگه که هر کدوم از بچه های دربازکن، در مقابل در باز کن بودنشون، باید موظف بشن که یه روز رو برای باز نگه داشتن در کانون تقبل کنه...عطار میگه که الان بچه هایی که بیشتر میتونن تو کانون باشن رو باید جایگزین کسایی بکنیم که کمتر میتونن باشن...حتی عطار میگه که یکی از دو نفر جهانی پور یا ترابی فقط برای کانون اومده بودن دانشگاه و کلاسی نداشتن...
شکورم
منم با اینا که آقای عطار میگه موافقم.آدم بیاد و در بسته باشه!
)
دوشنبه انبوهی از مطالب مطرح شد که فرصت نبود راستش!
ایشالا این هفته مطرح بشه من میتونم هماهنگ کنم درو (در حد توان
اگه کسی انجام نده
دیگر دری بسته نخواهد بود
ای آقا چه انتظارا میره ها
واقعا تعجب میکنم
خب بچه هایی که خودشون میدونن همیشه و همه حال
به کانون سر میزنن،
به جمع در بازکن ها اضافه شن
مگه چه اشکالی داره
حتما باید همچین اتفاقی بیفته تا به فکر این موضوع بیفتید؟
من چهارشنبه کاملا درگبر شدم
صبح که بازهم برای بار 7 ام از آغاز سال کلاس های چهارشنبه رو از دست دادم
و بعدش همراه پدرم بودم
و حتی زمانیکه کارمون تموم شد
با پدرم اومدیم یه نیم ساعت تو کانون (طرفای 3 بود)
نشستیم و انقد دانشگاه خلوت و سوت و کور بود که
برگشتیم پی کارامون.
با پدرت اومدی تو کانون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای چقد باحال
منم در گذشته یکی از برادرام و خواهرم رو آوردم کانون
خیلی باحاله
ولی خیلی خوب شد که اینو گفتی
الان انتقادی به تو نیست
منم که گفته بودم نمیتونم بیام این هفته
دوستانی که شاکی هستن شروع کنن به فکر درمورد اینکه باس چه کرد
شکورم
من شاکی نیستم..ولی آقا فرامزی من و سیما ترابی تا 3:30 چسبیده بودیم به آلاچیق تا شاید شما بیاین (و هر 10 دقیقه به کانکس میزنگیدیم).........باورم نمیشه شما اومدین و چشای کور ما شما رو ندید..........از شوک این مطلب سرمای اون روز دوباره در بدنم دویدن گرفت........فک کنم جفتمون به یه گالون آب هویج نیازمندیم
یه زنگی به خودم میزدین آخه (گرچه فک کنم زنگ زدید اما جواب ندادم چون پشت فرمون بودم)
الان که گفتین فک کنم 3:40 بود اونجا رسیدیم.
اما تقصیری ازون بابت که ندیدیم همو نداریم
چون ما از اون سمتِ دیگه ی کانون اومدیم.
من سه شنبه ها می تونم در باز کن باشم از 7/5 صبح تا 1 و از 2/5 تا 5
منم سه شنبه ها میتونم از ۷:۳۰ تا ۱۵:۰۰ بیام تا در کانکس باز باشه.