کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

خاطرات کانون

همونطور که خانم جهانی پور گفتن خیلی خوبه که خاطرات کانونیمون رو بنویسم

البته من از یه سال پیش دارم این کارو میکنم و میتونید تو وبلاگ بعضیشون رو بخونید

ولی امیدوارم که این قضیه برای بچه های دیگه هم رخ بده


عرض کنم یه سری از خاطرات باحال من از سبک صحبت و جملات خاصی که عطار میگه

عطار جملات قصار هم میگه

یکی از جملات قصارش وقتی بود که فهمید امید صفایی ترمیناتور رو ندیده

امید گفت: من تا حالا ترمیناتور رو ندیدم...

عطار در حالتی که خیلی تعجب کرده بود با نگاهی عاقل اندر سفیه گفت:

فلان...(این کلمه رو یادم نیست ولی شما بگیرید مثلا ای کوته فکر...!) ترمیناتور رو که نمیبینن...ترمیناتور رو دوباره میبینن


شکورم

نظرات 4 + ارسال نظر
جواد شالیکار سه‌شنبه 17 آبان 1390 ساعت 22:10

کم کم دارم اسیر عمو میشم

نیلوفر مردیها سه‌شنبه 17 آبان 1390 ساعت 22:37

لایک

محمد فرامرزی سه‌شنبه 17 آبان 1390 ساعت 23:03

حاجی خیلی ضایعه بگم
اما اینو به من گفت مصطفی، همین 2-3 هفته پیش بود

.;.sarallah.;. چهارشنبه 18 آبان 1390 ساعت 19:26

چه خبرا آقا جواد؟زنگی٬ پیامکی٬ چیزی...
بعد اکران و هدیه شما به آقای بیات دیگه خبری ازت نیست!!!
خاطرات اکران سه تا فیلم کوتاه اون روز رو یادت میاد؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد