کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

بودن یا نبودن ... دیگه مسأله ای نیست...

عباس شکوری!!!

تمام لحظات با تو بودن برام خاطره است...

چه در درون کانون و چه در برون اون...

هدف بودن با تو بود...


حالا که قراره بری...اصلا ناراحت نیستم...

یعنی دیگه ناراحت نیستم...

چون میدونم بازم میبینمت...

و هم میدونم میری پی یه عالمه کارای خفن تر و مهم تر و سرنوشت سازترتر...

 

از خدا میخام توی ساختن بقیه ی زندگیت مثه ساختن کانون پشتت باشه...

و ایشالا خیلی بیشتر از پیش موفقیت نصیبت کنه...

 

بابت کانون هم خیالت راحت...

اول به خدا بسپارش بعد هم به این همه عشقِ فیلم و عشقِ کانون و عشقِ شکور...

 

باور کن اگه تا حالا جایی کم کاری ای در قبال کانون کردم یا اگه به شکل فیزیکی کمرنگ بودم...

 علت بی اهمیتی به کانون نبوده...

فقط به این دلیل بوده که

میدونستم یه عباس شکوری هست که

همه چیزو راست و ریس میکنه

و کلی

صفا و

وفا و

محیط و

بشیر و

فینی و

زِینی و

نعیم و

سلیم و

تقوی و

مشَدی و

محمد نژاد و

کلی کانونی نژادِ دیگه (اگه کسی از قلم افتاده شرمنده)

کنارت هستن که کاری لنگ نمومه


***درست مثه اعضای یه پیکر***


حالا که قراره بری

جای اون عضو از پیکر خالی میمونه

اما کارِ اون عضو رو

بقیه ی اعضا با هم به دوش میکشن

و نمیذارن پیکره ی کانون از کار بیفته

 

واسه همین

بهت اطمینان میدم و

قول میدم وبلاگ رو چک کنم

قول میدم اطلاع رسانِ خوبی باشم

قول میدم به دکترین هات پای بند باشم

قول میدم هدفم رشد کانون و منافع اون باشه

و قول میدم تا جایی که میتونم جلوی دو دستگی ها رو بگیرم.


و تا آخرین نفس راهت را ادامه خواهیم دااااااااد، ای شکور!


فرامرزیِِِِِِِِِ ادامه دهنده

ملقب به زوم بک

نظرات 13 + ارسال نظر
شکور جمعه 15 مهر 1390 ساعت 22:19

آفرین
تو همون کلاس عکاسی نشون دادی که چقد معرکه ای...
اصلا کسی نفهمید که تو چقده زحمت کشیدی
اصلا کسی نفهمید که تو کی این کلاس رو برگزار کردی و بستی
...
آفرین بر تو ممد فوکوس معرکه...

به شکوریِ بگوری جمعه 15 مهر 1390 ساعت 22:51

معرکه خودتی و خودت
ما فقط خدمتگزارِ زیرِ پرچمیم...
خدا توفیق بده بازم خدمتگزار صدیق باشیم

اوپس

شکوری

جواد شالیکار جمعه 15 مهر 1390 ساعت 23:14

اقایی ما هنوز امیدواریم به موندنت وفعلا قول نمیدیم... می دونم نظرات بچه ها برات فشاره اما همه امیدمون به همین فشار روانیه چون راه دیگه ای برامون نذاشتی...ببخشید دیگه...

ایشالا دوشنبه (یا سه شنبه) صحبت میکنیم
یکی از خانوما گفتن که اینجا شده بالیوود و راست هم میگن
برای همین من دارم سعی میکنم دیگه از اینهمه اشک و زاری که من رو داره خیلی شرمنده میکنه جلوگیری کنم
ایشالا دوشنبه تو صورت هم گریه کنیم!!!!
شکور

الهه وفایی جمعه 15 مهر 1390 ساعت 23:14

افرین بر آقای فرامرزی...
من یه چیزیو فهمیدم این چن روز و اون اینه که عجب خونواده ی معرکه ای داریم توی کانون..و عجب بچه های عجیب و دوست داشتنی ای داره کانون...
آقای شکوری در کنار اینکه شما برای همه ما محترم و دوس داشتنی و از همه مهم تر رفیقید شکی نیس و برای همینه که در کنار احساسات زیادی که با پست هاتون در همه ما ایجاد شد؛موفقیتتون در همه شئون زندگیتون برای مابر در کنارتون بودن در کانون ارجحیت داره...امیدمون اینه آقای شکوری که این دو در تعارض با هم نباشه و انشاالله راهی پیدا بشه که هر ۲ میسر باشه..
آفرین به بچه های گل کانون که تونستن حق مطلبِ احساسشون رو توی کلمات و جملاتشون ادا کنن...
منتظر دیدنتون در جلسه هستیم....
این خلاصه حرفام بود مفصلش رو هم که بهتون گفتم...
میبینیمتون....

سلامت باشید خانوم وفایی
شکور

رامین جمعه 15 مهر 1390 ساعت 23:33

با افتخار کانونی ام...........
.
.
.
رامین ادامه دهنده...........

آفرررررررررررررین
شکور تحسین کننده

الهام محمدنژاد جمعه 15 مهر 1390 ساعت 23:45

عاااااااالیییییییی بود آقای فرامرزی! با این پست کلی دلمون قرص شد
اما اما و اما...:
آقای شکوری بمونین و کانون و کانونیا رو تنها نذارین!
فقط مونده جناب دکتر و خانم برزگری پست وکامنت بذارن و ازتون بخوان که بمونین....


خیلی خوب بود
ایشالا دوشنبه (یا سه شنبه) این دوستان هم میان که بگن من نرم!!!!!!!!!
خیلی خوب بود
شکور

یک از قلم افتاده شنبه 16 مهر 1390 ساعت 09:43

جدی؟ آقای شکوری رفتنی شد؟ مث پایان یه دوره میمونه ولی!

خودت رو معرفی کن خوب عزیز دل برادر!
داداش شکور

زینب شنبه 16 مهر 1390 ساعت 18:48

کاش می شد یه کاری کرد که رفتنتون اینقدر برای همه سخت و دردناک نباشه....هم بچه های قدیم هم بچه های جدید و از همه مهم تر خودتون....
امیدوارم بهترین شرایط براتون پیش بیاد.

ممنونم
شکور

محمد فرامرزی شنبه 16 مهر 1390 ساعت 23:30

خوشحالم که پستم تا حدی تأثیره خودشو گذاشته...

به تازه نفس ها شنبه 16 مهر 1390 ساعت 23:42

۱- لطفا لطفا... بالا غیرتاْ...تا روز مجلس ختم تازه در گذشته مون... اسلحه های عاطفی رو غلاف کنین...

۲- خدای نکرده راس راسی که عباس به آسمون نرفته که دیگه نشه دیدش... در آینده
>>> هم اگه علاقه مند باشین باهاش در ارتباطیم هم از رهنمود >>>هاش بهره مند میشیم...
>>>هم اگه خدا بخاد با آرمان هاش تجدید میثاق می کنیم.

تو کی هستی؟
ممد زوم بک؟
شکورم

محمد فرامرزی یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 22:27

آری من بودیَم.

سعید پشت مشهدی دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 10:27

کانون فیلم بدون حضور آقای شکوری کانون فیلم نیست یک جوکه
برای من آقای شکوری نمادی از کانون فیلمه

بابا وحشت
قربونت
شکور

پری دوشنبه 18 مهر 1390 ساعت 20:00

والا هر چی میگیم بمونید سازگار نیست نه می مونید نه قصد رفتن دارید!!!!!!!!!مشکل از نیته برادر من درست درمون نیت رفتن داری شما؟؟

خانم
امروز میخواستم عرض کنم
وقت نشد
فکر کنم دیگه خسته شدید و میخواید حالا دیگه پرتم کنید بیرون
شکورم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد