ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
یعنی میتونم بگم که بوی بد بحران رو میشنوم یا اینکه حتما باید لغت ساختمونیه «استشمام کردن» رو به کار ببرم...
فکرش رو بکنید تو یه متن خودمونی مجبور باشی بگی... «هی امید!... چه خبر پسر؟ عطر زدی به خودت ؟ بوی خوبی استشمام میکنم!!!!!»
بیخیال...حرفم چیز دیگه ایه:
یه نگاهی بندازیم به اعضای کانون فیلم:
- محیط به شدت سرش شلوغه...از جواب پیامایی که بهم نمیده میفهمم
- خانم مردیها کنکورش شروع شده...همین چند روز پیش دیدم داره درس میخونه!!!
- خانم وفایی به صراحت تو پست مربوط به روز جلسه نوشته که فقط سه شنبه میتونه بیاد
- فربد حتی برای حضور کمرنگ ترش!!! تو تابستون یه پست نوشت
- از خانوم نعیمی هیچ خبری نیست...از آخرین نظرشون تو وبلاگ قرن ها میگذره
- خانوم قاهری که کلا داره میره
- پشت مشهدی هم با فارغ التحصیل شدن معلوم نیست چقد باشه
- خودمم که تو ترم پیش گفتم ایشالا دارم سعی میکنم که نباشم...تازه آفتاب لب بوم هم هستم...یهو دیدی همین فردا تو همین کانون ریق رحمت رو سر کشیدم و فاتحه...
- دلمون به خانم محمد نژاد خوش بود که تو پست مربوط به تعیین روز جلسه گفتن که از یک به بعد کلا کلاسن...
حالا از قدیمی ها می مونه:
امید صفایی – مژده بشیری – محمد فرامرزی – امیر حسین تقوی - تهمینه سلیمیان – محمد زین العابدینی
آیا حضور بچه های جدید یعنی شبنم باباگلی، محمد فینی زاده و اشکان توپ شکن برای خطرناک نشدن این تغییر و تحولات کافیه؟
باید به صراحت بگم یه بوهایی میاد
بوی بد بحران...
با این توصیفات؛ دوستان قدیمی...به نظرم کار ما تو جلسه ی معارفه به شدت مهم میشه...
ما مجبوریم برای روز معارفه کارهای زیادی بکنیم تا بتونیم از نظر نیروی انسانی کمی کانون رو ترمیم کنیم...
ما دچار بحران شدیم
به شخصه از همه ی دوستان خواهش میکنم به این مسئله جدی تر نگاه کنن
شکور نگران، در حال احتضار، رو به موت و قس علی هذا
کانون برقرار خواهد بود
راستی حواسمون باشه ک کلآ ترم فرد همه کلاسا ۱ تا ۳ برگزار میشه و این قضیه فقط برا خانم محمدنژاد نیست یعنی خود من هم ۱تا ۳ کلاس دارم به جز دوشنبه
میدونم
منظورم اینه که ایشون همه ی ۱تا۳ ها رو درگیرن
این بازه ی زمانی؛ بازه ای بود که ما خیلی توش فیلم نمایش میدادیم
و الان خانم محمد نزاد تو هیچ کدومش نیستن
اینکه تو هم فقط یه روز تو این بازه ی زمانی هستی بازم این بوی بد رو برای من تشدید میکنه...
شکورم
من هی مینویسم دوباره یادم میاد
توجه داشته باش عباس من الان داره اون روزی ک اومدم توی کانون رو یادم میاد و خاطرم هست ک اون موقع خیلی اعضای پایه و قرص و محکمی مثله خودمون در حال حاضر نداشت یعنی فقط دو نفر پایه داشت و به طور کلی ک عضو پسر فقط خودت بودی و وضیته جالبی نبود اما اون سال من اومدم و بعد از من بچه های مهندس و کانون جون گرفت.احساس میکنم اون موقع هم ک تو فارغ التحصیل داشتی میشدی و اصن فک میکردیم دیگه چه به سره کانون میاد شرایط طوره دیگه ای شد و اعضای جدیدی اومدن و کانون برقرار موند...الان هم من امیدوارم و به نظرم کانون بارفتن اعضای قدیم زمین نمیخوره ..نگران باشیم اما بوی بد و نیستم و امیدوارم.....من و تو و خیلی های دیگه میرن اما کانون میمونه
والا امید ما باید عاقلانه حرکت کنیم
وقتی میبینی تو زمستون داره آذوقه ات تموم میشه باید نگران بشی
باید به فکر جمع کردن آذوقه بیفتی
حالا یهو از آسمون کلی برات غذا ریخته شد که نمیشه به خاطر این اتفاق دیگه دل به آسمون بست
من به شدت احساس نگرانی میکنم
ما نباس پس رفت کنیم ما باید به جلو بریم
ما نباید اعضامون کمتر بشه باید همش به فکر بیشتر کردن باشیم
وقتی احتمال کم شدن اعضای فعالمون زیاد بشه به نظر من ما باید بوی بد بحران رو منطقا حس کنیم
و بر اساس احتمالات منطقی؛ برای دچار مشکل نشدن؛ دست به اقداماتی بزنیم
اگه همه اینطور فکر کنیم دیگه نیازی به شانس نداریم و منطقی جلوی بحران های احتمالی رو میگیریم...
من تاحالا خیلی بوی بحران رو حس کردم که بعضی شون با یه شانس مرتفع شدن و بعضی شون با حساب کتاب خودمون...بعضی شون هم ما رو دچار مشکلات جدی کردن
ما وظیفه ی خودمون رو داریم
شانس هم گهگاه رخ میده
باید تا جایی که میشه اونچه نیازه برای جلوگیری از خطرات رو انجام بدیم تا حداقل فردا اگه واقعا کانون دچار مشکل شد نتونیم از خودمون به خاطر کم کاری گله مند باشیم
...
به نظر شخص خودم الان تو بحران نیروی انسانی هستیم و باید برای مبتلا نشدن به مشکل؛ دست به اقداماتی بزنیم که به نظر من در حال حاضر سرمایه گذاری روی جلسه ی معارفه میتونه یه راهکار باشه که در صورت عمل نکردن بهش و ابتلای احتمالی کانون به مشکل باید از خودمون به خاطر فعال تر نبودن توی این جلسه گله مند باشیم و مقصریم...
شکورم
اول اینکه منظورت رو نفهمیدم ک گفتی تو این بازه زمانی فیلم پخش میکردیم
دوم اینکه :اوکی آقا تلاش کنیم برا جلسه معارفه من ک نگفتم تلاش نکنیم...اما کمبود نیروی انسانی در حال حاضر رو به شدتی ک تو میگی قبول ندارم (به نظر من)...همین الانش کلاس مستانه مهاجر و الستی رو داریم ژیگیری میکنیم و فینی زاده هم ک ماشالا کلی کار میخواد بکنه خانم باباگلی و اشکان هم تا اونجایی ک من دیدم خیلی مشتاق هستن خود شخصه خودت ک انقدر نگرانی و من قول میدم تا آخرین روزی ک تو دانشگاه هستس برا کانون مایه میذاری بقیه بچه ها هم تا جایی ک من خبر دارم مثه خودم کماکان خواهند بود در کانون
و مطمئنم با یه سری اقدامات چندتا عضو جدید هم خواهیم گرفت همون طور ک من اومدم همونطور ک خانم محمد نژاد و خانم بشیری و خانم سلیمیان اومدن همونطور ک بعدش محمد فینی زاده اومد....
عباس جون نگرانیت قابل تحسینه..به قول محمد وقتی اسم کانون میاد حالش عوض میشه
ایشالا ک عضوای جدید و پایه ای جذب میشن امسال
چه گفتگویی...!
اما تا حدی این نگرانی آقای شکوری درسته مخصوصا توی زمینه ی از دست دادن نیروهای متخصص و اصلی کانون مثلا در زمینه ی کامپیوتر و بچه هایی که با تجربیات ارتباط با امور فرهنگی آشنا هستن، که این نگرانی میتونست با پیش گیری دیگه به وجود نیاد، یادمه که خود آقای شکوری 1 برنامه مفصل داشتن برای این کار که 1سری نیرو آموزش بدیم توی زمینه های مختلف، با توجه به اینکه مثلا سال آینده اکثر بچه ها میرن از کانون یا به هر نحوی درگیرن و وقت ندارن اما حالا به هر دلیلی نشد که برنامه ها محقق بشن...
اماااا.... حالا با این توصیفات به نظرم حداقل این ترم یا شایدم امسال انقد این بحران جدی نباشه و هستن هنوز بچه هایی که بتونن همه جوره کمک کنن اما باید توجه داشته باشیم و امسال پیشگیری کنیم از این بحران برای سال آینده که دیگه اون موقع به طور حتم خیلی از بچه ها رو نداریم
و حالا میتونیم در مورد پیشگیری بحث و تبادل نظر داشته باشیم
درود
این پست تو مخیله ذهنی من نشخوار نشد
به نظر من برای این گروه باید یه چارت فعالیت و وظایف تعریف کنید
اینطوری مسئولیت ها و برنامه ریزی ها دقیق تر پیش می ره
مسئله بعدی اینکه به نظرم شما طرح یه فیلم رو شروع به پیش تولید کنید تا اعضای جدید نسبت مجذوب ونسبت به کارا پیگیرتر بشن...حتی می تونید یه فیلم ایتالیایی تولید کنید
بازم معذرت از دخالت
سلام
پیشنهاد بسیار جالبی بود ولی یکی از بچه ها باید باشه که در حال ساخت فیلم باشه و نیاز به عوامل داشته باشه وگرنه واقعا نمیشه برای جذب نیرو اقدام به ساخت فیلم کرد...
تقوی تو بگو بیبینیم برای فیلم جدیدت نیازی به عوامل نداری که ازین کلاه یه نمدی هم به کانون برسه؟
درمورد چارت فعالیت و وظایف هم باس مفصل باهات حرف بزنم ولی فعلا همین رو بگم که اونقد کلاسای دانشگاه وقت گیر هستن که نمیشه به صورت کاملا دقیق حتی وظایف رو تعریف کرد...این مشکل تا اندازه ی زیادی با تعیین سمت های دبیر و مدیر اجرایی و مدیر وبلاگ و مدیر مالی قابل حله...
شکور
تنها آدمی که فک نمیکردم بیست و هشت شهریور ببینمش تو دانشگاه و سر کلاس خانوم نعیمی بود.دوره ی غیبت ضغری تموم شده گمانم.
حس بدی که دارم اینه که دور شدم انگار یکم.
از کانون یا از دانشگاه؟
شما یا خانوم نعیمی؟
شکوری
من که هنوز به خطرناک بودن داستان به شدت معتقدم
رجوع کن به پسته:
دوستان سال کفی دانشگاه و سال کفی کانون
و حالا رسیدم به آخرین پست شهریور ماه.....
سلام......این سلام به همه ی بچه هاییه که مثل خودم تازه واردِ کانون شدن و سلامیه به بچه هایی که یه روزی مثل من تصمیم میگیرن تاریخ وبلاگو ورق بزنن.چه بچه های جدید الان و چه بچه های جدید آینده........
به قول یه استاد بزرگ تاریخ:
"اگه هیتلر یه سَری به تاریخ میزد و سر نوشت ناپلئون رو میخوند شاید هیچ وقت تو جنگ شکست نمیخورد و هیچ وقت سربازاش مثل سربازای ناپلئون تو سرمای روسیه فعل یخیتُ رو صرف نمیکردن........."
غرض از گفتن این حرف این بود که بگم:
دوستانی که شاید تو دلتون بخندین بگین این دختره دیوانه ست بیکاره داره این وبلاگو سوراخ میکنه... نه به خدا منم مثل شما واسه این دانشگاه زحمت کشیدم تقریبا و با کلی امید اومدم اینجا.........
ولی میدونید همین استاد تاریخ چی میگه؟؟؟؟؟میگه اگه میخوای بتونی واسه آینده ی یه چیزی خیلی خوب تصمیم بگیری برو سراغ تاریخش.....
اگه میخوای یه سری اشتباهات بزرگ دوباره تکرار نشه برو سراغ تاریخ....
من میخوام واسه کانون تصمیمات خوب و بزرگ بگیرم والبته کم خطا....
اصلا میدونستید تو خیلی از کشورا دانش آموزا هر کدومشون باید و باید به طور تخصصی تاریخ یه کشوری رو یاد بگیرن؟؟؟اصلا تاریخ واسه اونا خیییییییلی مهم تره از شیمی و ریاضی و فیزیک و این چیزاست!!!!!!
چون اینجوری دیگه نیازی نیست راه رفته رو دوباره طی کنن....
من تا این لحظه میتونم اعتراف کنم که کانون فیلم خیلی واسم اهمیت داره انقدر که رفتم تاریخشو ورق زدم تا عمیقا خودمو کانونی بدونم تا حداقل دورادور بتونم حس کنم زحمتایی که واسه این کانون کشیده شده....
میتونم یه سری از فایده های این حرکتو بنویسم:
1.الان من میدونم باسمنج کیه....
2.من میدونم که میشه آقا زین ال رو یه فرد ظریف صدا نازک و به قول آقا شکور قشنگ و کوچولو فرض کرد
3.جُدا از شوخی من میدونم که چه پیری درومده از بچه ها سر اکران آفریقا من میدونم که تهمینه سلیمیان سر یه اکران تو کانون لیز میخوره و راهی بیمارستان میشه.....من میدونم که واسه همین نگاتیوایی که الان نقش پرده رو تو کانون ایفا میکنن خانوم وفایی بیش تر از 10 تا سینمارو گشتن......من میدونم که فرامرزی پیر شد سر کلاسای عکاسی....
من میدونم که آقا فینی سر ضامن دار چقد زحمت کشید شاید به قول آقا شکور بیشتر از همه.......و مهم تر از همه میتونم به جرات بگم من الان بچه های قدیمی رو بیشتر از همتون میشناسم خیییییییییییلی بیشتر از همه تون.....حداقل من الان تقریبا میدونم دارم دوشنبه ها و سه شنبه ها در کنار چه آدمایی با چه تفکرات سینمایی و غیره و ذلک میشینم و بحث میکنم...
ببینید بچه ها من میتونم بگم که من خاطرات عاطفی و روانی بچه های کانونو مطالعه کردم تا یه روز به خودم اجازه ندم با رفتارم توهین کنم به تمام عواطف این ملت....تا یه روز همینجوری رامو نکشم برم از کانون...... اصلا من این تاریخو خوندم که ببینم این کانون فیلم ارزش موندن داره؟؟؟؟؟ شاید آقا شکوری به خاطر علاقه ی زیادی که به کانون دارن این همه از کانون تعریف میکنن!!!!!ولی نه.....کانون انقدر بزرگه که اصلا شکوری و امثال شکوری نمیتونن تعریفش کنن...
بچه ها به خدا انقدر ذهنم پرِ حرفه در مورد کانون که نمیتونم جمله بندی کنم نمیتونم پیوسته حرف بزنم......فقط میتونم بگم که
حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی.......
برید بخونید تاریخ یک ساله ی کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی رو.
آقا شکور ببخشید این مدت خیییییییییلی اذیت کردم شرمنده
تحت تاثیر واقع میشویـــــــــــــــــــــــــم
خیلی قشنگ هدفت و اهمیت حرکتتو توضیح دادی.
من هم تصمیم گرفتم برم یه بار دیگه پست هارو بخونم.
فرامرزی
این پست دقیقن سه سال پیش نوشته شده - توجه کنیم که بامداد ۳۱ شهریور، همون شب ۳۰ شهریوره
کاش اون موقع دانشجوی بهشتی و عضو کانون بودم. آه ...
اوپس!
شکور