کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

دکترین دوم: ساختار کانون

دکترین دوم: ساختار کانون

 

مطابق با آیین نامه ی تصویب وزیر (یا یکی در این حدود) کانون های فرهنگی هنری متشکل میشن از:

1- دبیر

2- شورای مرکزی متشکل از 5 عضو دائم و 2 عضو علی البدل

3- مجمع عمومی

+ اینکه، هر کانون باید اساسنامه ی خودش رو داشته باشه و شورای مرکزی و اساسنامه هم باید هر سال به تصویب جدیدی مفتخر بشه

 

نظر من اینه که از اونجاییکه نویسندگان این آیین نامه کاملا از خارج از کانون ها به این نهاد ها نگاه میکردن، خیلی خیلی غیر عملیاتی و بعضا نا منصفانه این آیین نامه رو نوشتن

من مثال هایی میزنم از سال های گذشته

روزگاری که هیچ کدوم از شماها تو کانون نبودید (حتی خانوم وفایی) ما تو اولین شورای مرکزیمون دو عضو داشتیم که صرفا اومدن، اسم نوشتن، به کمک شهرتی که داشتن، رای آوردن، عضو شورای مرکزی شدن، دبیر رو انتخاب کردن و ... ناپدید شدن

این اتفاق درمورد شورای مرکزی خیلی راحت میتونه رخ بده و همچین نهاد متزلزلی نباید اینقد قدرت داشته باشه

پیشنهاد من برای اساسنامه ی سال 86، به وجود آوردن نهادی به نام نهاد تصمیم گیری بود که نه تنها برخلاف مجمع عمومی، دارای اعضای ثابت و لایتغیر بود، بلکه، علاوه بر مسئولیت جلوگیری از سوء استفاده های احتمالی، خودش هم به صورتی بود که امکان سوء استفاده ازش خیلی کم شده بود

شاید این حرفا به نظرتون احمقانه برسه و بگید که ما که اینجا درمورد فراکسیون اقلیت مجلس یا شورای نگهبان حرف نمیزنیم که اینقده گنده اش میکنی

ولی به نظر من کسایی که مشکلات کانون ها رو از نزدیک دیدن و اختلافاتی که بین دانشجوها افتاده رو لمس کردن، میتونن حس کنن که این قضیه، هرچند چیزیه فقط تو دانشگاه مطرح میشه، ولی برای دانشجوهایی که میخوان فعالیت کنن و تو کارهاشون، هدف و معیار و اخلاق و ... دارن، چقد مهمه

سر همین مسائل که شاید به نظر شما مسخره برسه، چه بسیار دانشجو که از کانون ها رفتن، با هم دشمن شدن، کارهای زشتی علیه هم انجام دادن و حتی کار به جاهای خیلی باریک تری هم کشیده شده که میتونید بعدا از خودم بپرسید

به هر حال پیشنهاد من برای ترمیم ضعف های اساسنامه در قسمت ساختاری این نهاد بود

نهادی که هم از نظر اعضاش کاملا منعطف بود و هم میتونست هر روز در حال تغییر باشه

تفکر پشت تشکیل این نهاد هم این جمله بود که: هر کس بیشتر داره زحمت میکشه، بیشتر حق داره درمورد کانون تصمیم بگیره

به نظر من این حرف خیلی خیلی منطقیه

بعضی ها اون اوایل فکر میکردن که جمله ی صحیح اینه که: هر کس تجربه ی بیشتری داره یا اینکه هر کس علم بیشتری داره یا مدرک بالاتری داره، بیشتر میتونه درمورد کانون تصمیم بگیره

ولی من این رو کاملا مخالف عدالت و انصاف میدونم و هنوز هم سر اون جمله ی خودم هستم و ای کاش دستگاه هایی وجود داشت که دقیق معلوم کنه که چه افرادی به چه میزان ذهن و جسمشون درگیرتره تا اونها تو تصمیم گیری درمورد کانونی که دارن براش تلاش میکنن، محق تر و با اولویت بالاتری باشن

فی الحال مشکل اینجاس که:

1- چه معیاری باید گذاشت تا براساس اون ، افراد رو نسبت به فعالیتشون درجه بندی کرد

2- چه کسی انطباق این معیار با رفتار اعضا رو احراز میکنه

3- چه میزان انطباق فعالیت با معیار، میشه مبدا حق تصمیم گیری درمورد سرنوشت و کاراهای کانون

ازونجاییکه این متن خیلی مفصل نشه بقیه رو میذارم برای یه پست دیگه...



شکور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد