سال کفی ها ... قسمت شصت و چهارم

- تاحالا اینقده سال کفی ندیدم!!!

- مگه ممکنه؟ تو دانشگاه ما اینقده زیادن؟؟؟

- والا من چه میدونم... تازه فقط از گردان فربدن اینا

- ای ول چه شود - چه سال کف کشانی بشه

{شکور به سمت امید چشمکی زد... از جیب چپ پیراهنش بازوکای قدیمی اش را در آورد و سید پوریا را نشانه گرفت...}

- هی سید...! راستشو بگوفربد چقد بهتون پول داده؟؟؟

{سید ترسان و لرزان...}

- فربد کیه... کشک چی؟ مشک چی ؟ ما فقط اومدیم فیلم ببینیم

{شکور پکی به سیگارش زد... بازوکا را جمع کرد و همه ی سال کفی های گردان فربد رو دعوت کرد به جلسه ی دوشنبه}

پس با این وجود... بچه ها... کانکس اصلا اصلا برای دوشنبه جا نداره


آیا دوشنبه کانکس می ترکد؟

آیا سید پوریا حسینی عامل نفوذی فربد است؟

آیا کانکس با دینامیت منفجر میشود؟

ادامه ی داستان در قسمت بعد


شکور راوی

نظرات 4 + ارسال نظر
فاطمه حقیقی یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 ساعت 22:31

به گمانم بسان بازی صندلی بازی هر کسی زودتر به کانون برسه سعادت نشستن روی صندلی نصیبش می شه..!

سید پوریا حسینی (...) یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 ساعت 23:49 http://ustoqus-us.blogspot.com

من که همین الان دارم کیسه خوابم رو جمع می کنم امشبو کنار کانکس بخوابم.

سید پوریا حسینی (...) یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 ساعت 23:51 http://ustoqus-us.blogspot.com

در ضمن این صندلی حق منه، سهم منه، عشق منه.

جهان سه‌شنبه 24 آبان 1390 ساعت 00:51

آقا فربد خودش کو که یاراش باشن؟؟؟

یادش گرامی وراهش پر رهرو باد
شکورم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد