ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
قسمت ادبی و طبیعتن(؟) بیربطِ پست:
اگر
"خدمت به وطن نیمی از وظیفه است، و خدمت به انسانیت، نیمِ دیگرِ آن." جملهای باشد که رادیو تهران امروز از هوگو نقل کرده است؛
با فرضِ ثابت بودنِ تعریفِ وظیفه، و اینکه وطن را چیزی جز انسانها تشکیل نمیدهد و در نتیجه رابطهی منطقی ِ"خدمت به وطن" و "خدمت به انسانیت"، عمومخصوص ِمطلق است (= یکی زیرمجموعهی دیگریست)، مقدار ِعددیِ بیمعناییِ جملهی منقول را محاسبه کنید.
قسمتِ کانونی ِپست:
عرض شود که، "دوستان"ی، قدیم-کانون تا جدید-کانون، به انضمام ِمن، به اِعمالِ درد، از ناحیهی کانون، در ناحیهی کمر اشاره کرده، و خب، "درد" کشیدهاند...منظورم رو متوجه میشین که؟
اشکال هم اینه که، اصل ِبقایِ حجم نقض شد، به علت کمبودِ فضای نشستن.
ازونجایی که همهمون میدونیم که کانون در حالِ حاضر عضو ِجادوگر نداره، من پیشنهاد و توصیه میکنم که:
1) به دکوراسیونِ دفترِ کانون، توجهِ دوباره کنیم، و سعی کنیم چیدمانی داشته باشیم که، فضای بیشتری رو برای استقرار صندلی و البته اعضا فراهم کنه.
2) صندلی فراهم کنیم دوستان! ص-ن-د-ل-ی
باشد که دردهامان در کانون، فقط داخلی و غم و غصههای روزمره باشد و فیزیک را واردِ دکوپاژ(؟) نکنیم.
آخه الان من نمی دونم با اینکه یه روز بیشتر نیومدم تو کانون می تونم در مورد نظرات دیگران نظر بدم یا نه (اصلا حق اظهار نظر وجود داره یا به نه، به عنوان یه سال کفی اینو می گم) اما به شدت موافقم چون خودم به نوعی از ناحیه دنده و قفسه سینه دچار مصدومیت شدم. یعنی تو کل اون ۱ ساعتی که اونجا بودم ۴/۳ ام رو هوا و تنها ۴/۱ ام رو صندلی بود! که به همین دلیل مجبور بودم به لبه ی میز کامپیوتری که اونجا بود تکیه بدم (از ناحیه سینه) و به عبارتی دچار دنده درد بشم. واقعا مسئول این نابسامانی ها کیست؟
آقا من پایم ....پیشنهاده خوبی بود
پیشنهاد میکنم اعضای جدید دست به کار بشن ما هم کمک میکنیم
آقای سید پوریا حسینی چشمه ماکانی - فکر کردم درمورد اصول برخورد با سال کفی ها به اندازه ی کافی توضیح داده شد بهتون - من باید دوباره متذکر بشم - سیر سلوک در فضای لامکان کانون فیلم- سخت تر از اینها ست که عدم امکان جایگیری سه چهارم بدنت روی صندلی بتونه قابل مقایسه باهاش باشه
القصه
تا بود همین بوده و تا هست همین هست
البت چنانچه بتونی پله های عروج رو طی کنی - رخصت این رو خواهی یافت که یک چهارم دیگه ی بدنت رو هم روی صندلی جا بدی
امیدوارم ۴ سال دیگه تمام بدنت رو روی صندلی ببینم
در عطش وصال کانون سوزان - شکور
تازه دارم آقا عباس شکوری رو میشناسم..........
چطو؟
حرف بدی زدم؟
شکورم