کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

تلنگر دوستانه


مدتی است که کانون فیلم و عکس در سکوت و سکون فرو رفته و آنچنان فعالیتی(همچونان گذشته)دیده نمیشود.مسئول محترم ارتباطات اینترنتی بارها و در پست های متعدد به این مسئله و بازتاب آن در وبلاگ اشاره نموده اند.جا دارد بنده نیز موافقت خود را با ایشان اعلام بدارم و اعلام اخطاری مجدد بنمایم.
عطف به نظر جنابان چراغعلی و احمدی و خیلی دیگر از دوستان ، تا در کانون فعالیت نباشد پست وبلاگی هم گذاشته نخواهد شد و کانون به اوج برنخواهد گشت.

بنابراین بنده پیشنهاد میکنم تمامی دوستانی که فکر خوبی دارند و ایده پرداز هستند از هم اکنون به نوشتن پست های "پیشنهاد فعالیت"مبادرت بورزند.
بنده در پست بعدی انشاءالله چراغ اول رو روشن خواهم کرد.
به امید همکاری شما دوستان

درود

سوالی ایمیلی!

این سوال از طریق ایمیل کانون به دستم رسید
«درباره بررسی آثار میازاکی، به طور مثال من تهران نیستم. و امکان شرکت حضوری در جلسات بررسی رو ندارم. میخواستم بدونم امکان داره جلسه های بررسی مثلا اینترنتی و آنلاین بشن تا من هم که امکان حضور ندارم در نقد حضور داشته باشم و استفاده کنم ازشون؟
و کلا در کارهای کانون، میشه از طریق اینترنت شرکت کرد؟»

اعضای محترم و مطلع کانونی، لطفاً پاسخ بدن. 
مسئول وبلاگ

جایزه یک عمر فعالیتِ کانونی به من / محمد گلخندان

جایزه یک عمر فعالیتِ کانونی به من  / محمد گلخندان 

بی کار بودم و داشتم نگاهی به آرشیو وبلاگ می انداختم . اسمِ خودم رو تو وبلاگ سِرچ کردم که ببینم چی میاره . یادم اومد که :
1.آخرین روزهایِ ترم دو بودم که به کانون اومدم 
2.همون اول ها با نظر مثبت عباس قرار شد که یه پست بگیرم , فکر کنم مسوول اساسنامه که به خانومِ محبوبی رسید
3.قرار شد یه ساعت هایی در باز کن کانون باشم و کلید داشته باشم , نشد 
4.خواستم فیلم "اسب تورین" رو اکران خصوصی کنم , نشد 
5.خواستم اکران چند تا مستند تو دانشگاه کنم , نشد و بقیه انجام دادن 
6.خواستیم با رسولی کارگاه مستند بزاریم , نشد
7.خواستم با رسولی مستندِ "اون شب که بارون اومد " رو اکران کنم , که خودِ رسولی به تنهایی انجام داد 
8.خواستم خودم فیلم مستند کوتاه بسازم نشد 
9.خواستم پشتِ صحنه فیلمِ عباس باشم , نشد 
10.خواستم عکاسِ فیلم سعید باشم , نشد 
11.خواستم دستیارِ فیلم محمد نژاد باشم , شانس اورد که نساخت وگرنه اون هم نمی شد 
12.خواستم کارگاهِ سینمایِ روسیه بزارم , اون هم نشد 
13.حتی و حتی زمانی هم که می خواستم فیلم برایِ کانون از رویِ فلشم بریزم , نمی شد 
14.نشریه به خاطر تنبلی های من و یه نفر دیگه خوابید !

ولی حالا تصمیم گرفتم یه طرح فیلم بنویسم