کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

دلشدگان

فیلم  دلشدگان (1371) _ ( علی حاتمی)



کاش زندگی مانند جعبه موسیقی بود، صداها آهنگ بود؛ حرفها ترانه...

بازی‌های کلامی/بررسی انتقادی سینمای علی حاتمی



کم‌تر سینمادوستِ ایرانی هست که جملاتی از فیلم‌های علی حاتمی را از بر نداشته باشد و حتا در موقعیتی، در خلال گفت‌وگویی، به کار نبسته باشد. ادعایی گزاف نیست که در سینمای حاتمی، کلام به مراتب تأثیرگذارتر از تصویر تصور شود. شاید همین دل‌بستگی کارگردان و وسواس او برای انتخاب کلماتی وزین در خلق جملاتی آهنگین، به‌یاد‌ماندنی‌ترین مشخصه و بزرگ‌ترین عامل شناسایی در سینمای حاتمی باشد: واسطه‌ای بیانی که گویی کارگردان در تناسب با خواست خویش از نو تعریفش کرده است. مشخصه ای که از نخستین روزهای فیلم‌سازی او تا به آخر قابل ردگیری‌ست.
 
ادامه مطلب ...

دیالوگ

 - اینجا مقام مسئول کیه ؟
- مقام نداره. مسئول منم.


Misery -1990


پاول در مورد معادن الماس کیمبرلی چیزی میدونی ؟میدونی سر کارگرایی که جواهردزدی میکردن چی میاوردن ؟ نگران نباش  اونارو نمیکشتن . عین اینه که یه مرسدس رو بخاطر فنر شکسته اوراق کنی .

مترسک


_مکس تو جریان مترسک رو میدونی؟
_نه
_فکر میکنی کلاغها از یه مترسک بترسن؟
_بله،فکر کنم بترسن،چطور مگه؟
_نه،کلاغها نمیترسن،باور کن،نه
_نه کلاغهای لعنتی میترسن
_نه،کلاغها میخندن
_مزخرفه
_همینطوره،کلاغها میخندن،ببین،کشاورز یه مترسک میسازه،درسته؟با یه کلاه خنده دار روی سرش،با به صورت خنده دار،کلاغها میان کنارش و می بیننش،به نظرشون خنده دار میاد و اونها میخندن
_کلاغهای لعنتی میخندن؟
_درسته اونا میخندن،بعد میگن" اون کشاورز پیر،جونز،که اون پائینه،مرد خوبیه،اون مارو خندوند پس ما دیگه اذیتش نمیکنیم.
(مترسک،جری شواتزبرگ)

 
ادامه مطلب ...

دیالوگ هایی به انتخاب خودم 2

*یه دیالوگ هم از فیلم "می خواهم شاه شوم" هست(شماره 16) . اگه دسترسی دارید برید این مستند رو که هنر تجربه اکران کرده ببینید . من خیلی تعریف اش رو شنیدم . میگن شخصیت این فیلم مستند رو ماه عسل امسال  دعوت کرده بود (البته من ندیدم) خیلی شخصیت عجیب غریبیه . 


1.اسکار ( هیو گرانت ) : وقتی از یک زن ، برای خودت بُت می سازی دیگه در همچین عشقی چیزی به نام بد و ناپسند وجود نداره ... هر چیزی که این میون اتفاق بیفته برات شبیه به عبادت می شه.

" Bitter Moon "

 

ادامه مطلب ...

چند دیالوگ به انتخاب خودم

1.کدوم بدتره؟
زندگی‌ کردن مثل یک هیولا ،یا مردن مثل یک مرد خوب؟...
shutter island


2.مرد: «تا حالا آرزوی مرگ کردی؟»

پیرمرد: «نه، احمقانه ست که تو این زمونه آرزوی نعمت داشته باشی.»
جاده 

محصول 2009

 

  ادامه مطلب ...

مورد توجه دیالوگ نویسان


کن: اعتقاد دارم که باید درست زندگی کنم. مثلاً اگه یه پیرزن داره بارسنگینی رو می بره،سعی نمی کنم کمکش کنم،ولی در رو براش نگه می دارم و می ذارم قبل از من وارد بشه.
ری: درسته،اگر هم بخوای کمکش کنی و بارش رو ببری فکر می کنه می خوای ازش دزدی کنی.
کن:دقیقاً.
ری: این همون دنیایی یه که این روزها توش داری زندگی می کنی.
کن: در همین حال که می خوام درست زندگی کنم باید با حقیقتی کنار بیام که بله... من چندتا آدم کشتم... نه زیاد،ولی بیشترشون آدمای خوبی نبودن،به جز یه نفر.
ری: اون کی بود؟

 

ادامه مطلب ...