کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

با سکوت است که صدا معنا می یابد

« یک محکوم به مرگ گریخته است (باد هرجا بخواهد می وزد) » در 1956 ساخته شد و نخل طلای کان را برای برسون به ارمغان آورد . فونتن یک عنصر نهضت مقاومت فرانسه است که اسیر شده و به زندان آلمانها اعزام می شود . او قصد دارد بهر قیمتی شده از زندان بگریزد . پس از مدتها تدارک و درست در زمان آمادگی او برای رهایی ، برای محاکمه به دادگاه نظامی برده می شود ... فونتن به جرم خرابکاری محکوم به مرگ می شود ... فردا صبح او تیرباران خواهد شد ... شاید به جرات بتوان این فیلم را بهترین اثر برسون دانست . او در این فیلم ایمان فونتن به رهایی ، تفکرات ، و پیروزی اراده ء او را به وضوح به تصویر کشیده است . فیلم بر اساس داستان واقعی اسارت و فرار گروهبان آندره دویگنی فرانسوی ساخته شده که درست چند ساعت پیش از اعدام از زندان آلمانها گریخت .

  

 


  صدا برخلاف تصویر، خودش را بر شما تحمیل نمی کند. صدا به ندرت نیروهای پرسپکتیو را که به طور مدام تغییر می یابند را هدرمی دهد و اتفاقا تمرکز تماشاگر را محدودتر و قوی تر می کند و کمک می کند تا محرک های شنوایی تماشاگر توسط هنرمند رشد کند.تصویر خودش را تحمیل می کند اینجاست که زیبایی صدا این سلطه تصویر را می شکند سکوت همتای فصیح و گویای صداست، اصلا با سکوت است که صدا معنا می یابد سکوت ها صداها را موزون تر و زیباتر می کند و محرکه های عنصر شنوایی را تشدید می کند .رسون می تواند از اشیای بی جان در محیط اطراف شخصیت اصلی فیلم در پیشبرد و مقهوم اصلی فیلم کمک بگیرد. نگاه بصری برسون به مقوله فیلمسازی، چنان گسترده است که تماشاگر فیلم را خود به خود به وجد می آورد و این مفهوم را القا می کند که در عین محدودیت آکسسوار صحنه می توان آثار بزرگی خلق کرد.در فیلم به جای کلام صدای محیط زندان، سکوت، اشاره و نگاهها سخن می گویند و این مسئله باعث افزایش جذبه این فیلم سیاه و سفید می شود. یک محکوم به مرگ گریخت پایانی زیبا دارد که با تلاش فونتن و پس از آزاد شدن از زندان دودی غلیظ تمام محیط را فرا می گیرد که گویا تغییر فضای موجود است ولی نکته جالب اینجا است که فونتن بعد از آزادی کوچکترین واکنشی از خود نشان نمی دهد و گویا از یک زندان کوچک وارد زندان بزرگی شده است ولی چهره اش نشان از موقعیتی می دهد که به آن ایمان داشته است.فیلم بیشتر در یک نمای بسته (سلول فونتن ) می گذرد تا چهره فونتن را ببینیم و این ایمان و اراده استوارش را حس کنیم و از همه مهم تر اجسام و اشیا موجود در سلول را با دقت بنگریم . همه چیز در همان سلول کوچک و به نظر خالی اتفاق می افتد ، در این فیلم اشیا مثلا همان قاشق همان گنجه کوچک همان پنجره ارزش بالایی پیدا می کنند و همین وسایل هستند که شخصیت را نجات می دهند .یکی دیگر از نکات فیلم که باید به ان اشاره کرد ریتم فیلم است که شاید در نگاه اول کمی کند به نظر برسد ولی فیلم دارای یک ریتم درونی است که بسیار هم خوب کنترل می شود به گونه ای که نمی توان ادعا کرد سکانسی زاید یا طولانی است . یکی دیگر از خصوصیات فیلم عدم حضور نیروهای المانی است به طوری که در فیلم خیلی کم دیده می شوند و دلیلش هم می تواند این باشد که روبر برسون اثری ساخته جهانی که مربوط یه هیچ دوره یا هیچ جنگی نیست از همین رو فونتن می تواند در هرجای این جهان و این زندان هم می تواند هرجای دیگر باشد رمز ماندگاری این فیلم همین است ، برسون در این فیلم فقط به 2 چیز تاکید داشته یکی اشیا ساده و کم اهمیتی که به ان ها بی تفاوتیم و دیگری ایمان و اراده ادمی ، دلیل پیروزی فونتن نیز همین است درحالی که دو تن از دوستانش در راه فرار شکست می خورند .در پایان می توان فیلم را در یک جمله از انجیل خلاصه کرد : ( باد هرجا بخواهد می وزد و صدای ان را می شنوی لیکن نمی دانی از کجا می اید و به کجا می رود ، همچنین است هرکه از روح متولد گردد . ) این جمله ای است که فونتن در جایی از فیلم می گوید .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد