کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

یادی از گذشته های نزدیک . . .

تاببستان سال هزاروسیصد و نود و دو بود که این فکر افتادم توی ذهنم آمد که از المان های شهری دهه شصت و هفتاد که به سرعت در حال انقراض بودند عکس بگیرم و آنها را در خاطره ها ثبت کنم...

آن زمان هنوز دوربین حرفه ای نداشتم و با موبایلم که آن هم تمام زورش دو مگاپیکسل ناقابل اما بامعرفت بود،شروع به عکاسی کردم.نتیجه اش هم از نظر حسی هم تکنیکی چندان هم بد نشد . . .

این پروژه همچنان برای من ادامه دارد

تعدادی چند از این عکس ها رو برای شما کانونی های خوب که مدتی هست ازتون دورم به نمایش می گذارم. . .با کامنت ها تون خوشحالم می کنید . . .



 

 جلو داشبرد پیکان

مدلش رو نمی دونم.شاید دولوکس و شاید جوانان باشه . . .

دست دنده ی معروف پیکان ها که بعضی اوقات ی دست دنده ی شیشه ای که درونش گل بود جایگزین اون می شد.اونا معمولا برای تاکسی های پایین شهر بود...

لنگ که یار غار ماشین های این تیپی بود

داداش داش غلامرضا یه ماشین 11 داشت که خیلی مکانیزه بود و تو حرکت هم سوئیچش در می اومد...

خیلی از پیکان ها رادیوهای چنین ریختی داشتن ک ب زور دوتا شبکه رادیویی رو درست می گرفت . . .

نوه حاج غضنفر ی دونه شبیه همین ضبط ها رو داشت که همیشه امید ما رو برای شنیدن فوتبال در سفر ناامید می کرد...




این مدل دمپایی ها در روزگاران دهه شصت و اوایل هفتاد تو مغازه ها پیدا می شد...

مخصوص خانم ها بود ولی از اونجایی که آقایون پا تو هر کفش و دمپایی بدون توجه به صاحب می کردن سه دنگ از این دمپایی ها به نامشون بود...

این فسیل رو تو خونه علی آقای بختیاری تو کهک عکس گرفتم...




یاماها 100

در بعضی نسخ و روایات معتبر یاماها سگ هم ذکر شده . . .

دو زمانه و تو دوره ای برا خودش کسی بود...ی زمان باهاش سه ترک قم گردی می کردیم...

پیش ترها حاج غلامحسین وحاج ابوالفضل هم داشتن از این مدل قدیمی تر البته...

با سی جی هندا رقابت داشت که البته سی جی اون زمان حکم موتور پلیس رو داشت. . .ما اون زمونا  پولمون به اینها نمی رسید.پسر آقا ساعتی فقط یه موتور گازی داشت که چند بار من و پسر آق محسن و پسر آقا یعقوبی میراب رو باهاش زد زمین . . . 

جوونا با این سالار تک چرخ می زدن و تو کوی و برزن جلوی دخترهای محل و همسایه با اینجور کارا هنرنمایی و دلبری می کردن...مدل تیپ و قیافه هاشونو ببینم عکس می گیرم براتون می ذارم...خودم مدل موی اون زمون رو هنوز استفاده می کنم...




این نوع نمای ساختمونی تو دهه شصت و هفتاد رایج بود.همونطور که می بینید راه پله نورگیر قشنگی داره

بنا تونسته با استفاده فقط از یک نوع مصالح نمای این شکلی رو دربیاره . . .

اون زمونا چیز قشنگی بود و البته من هنوزم این مدلی رو دوس دارم...خونه های اونموقع ی حس و بوی دیگه داره . . . من که هنوزم سر می زنم حال می کنم



حتما یادتون هست که داشتن کامپیوتر داشتن ی نوع کالای لوکس تلقی می شد...

حتی بانک ها هم بجای کامپیوتر کارهاشون رو توی دفترهای بزرگ اندیکاتور ثبت می کردند...

تو فامیل ما فقط حاج تقی اینا کامپیوتر داشتن . . .من همیشه وقتی می دیدم کامپیوترو از لب و لوچه م آویزون می شد... 

بعدا کم کم برادرم به بهانه ی نقشه کشی و اینا مخ خونواده رو زد و یکی هم ما در سال هشتاد و دو خریدیم فک کنم همه ش رو هم شد پونصدهزارتومن...



و اما عکس آخر

تو منطقه ی شیخ آباد قم(ی جورایی همون خاک سفید تهران) بازارهای روزانه هنوز در منطقه ای بیابانی برگزار می شه که از شیرخر تا جون آدمیزاد تو اون پیدا می شه

تل بچه،کلیپس،نفت چراغ بغدادی،چسب دو قلو مصرف شده،ساعت زنگ زده و کلی چیزای دیگه می شه اینجا جست...

این گاری متعلق به دی جی اونجاس.من سعادت نداشتم ببینم چ نوارایی داره ولی پخشش رو که می شنیدم می دیدم آهنگها به شدت غریبه س و انگار دورهمی خونی ها تو پایین شهر تبدیل به نوار شده . . .خلاصه ایشون هم اینجوری ارتزاق می کنه . . .ضبطشم از اون خرخریاس که نوار رو انقد می پیچونه و بهت پس نمی ده تا جر بخوره .  . .


امیدوارم توجه شما رو جلب کرده باشم

از راه دور تصدقتان شوم . . . 

  

نظرات 10 + ارسال نظر
محمدنیا شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 01:12

خیلی جالب بود

زرگر شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 09:25

ممنون مهدی جان

فریدا حصاری شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 17:00

جالب انگیزناک!!

سرکشیک شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 20:53

ایده ی خوبیه خیلی! چرا کاردراتونو جالبتر نگرفتین؟!

مریم حیدری شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 23:55

خیلی جالب بود

محمدمهدی رسولی یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 21:35

ممنون از همه
به خانم سرکشیک
واقعا جور دیگه ای می شد کادربندی کرد ب نظرتون؟

امیر حیدری دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 14:05

لایک
عکس پیکان رو خیلی دوست داشتم. تاکسیمتر، 50 تومنی توی جاسیگاری، لنگ ...

هانی دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 16:41

سمانه سرداری سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 16:06

توسلی پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 19:13

مهدی یه زنجیرم وصل میکردن به اگزوزش انباریشم دسکاری میکردن:)) چه دودی میکرد این موتور .دود نمیکرد حالش خوب نبود اصن. سی جی 125 هوندام چقد خوب بود داغ میکرد بیشتر راه میرفت یه موتور دیگم بود به اسم ایژ موتور روسی بود بر خلاف هوندا داغ میکرد کمتر راه میرفت یه عیب دیگم داشت خیلی دود میکرد در حدی که کسی ترکت بود پشت پیراهنش لکه های سیاه تشکیل میشد فک کن سفیدم میپوشید دیگ:))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد