ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام .
امروز با آقای طغیانی و همچنین به کمک خانم جهانی پور برگه ی طرح رو نوشتیم . من و دبیر به اتفاق رفتیم دفتر آقای غلامی برای اینکه برگه ی طرح رو بهشون بدیم . ایشون گفتن که امسال امکان داره به کلی غرفه ای وجود نداشته باشه که ما بخوایم حالا طرحی بدیم برای تجهیز غرفه و تبلیغ (که البته من بهشون گفتم غرفه باشه و نباشه ما به این اقلام احتیاج داریم حداقل برای معارفه ی خودمون که حالا اون بحثش جداست ) گفتن که انگار اقای رستمی قراره که تو این هفته اعلام کنن که بالاخره غرفه ایی وجود خواهد داشت و یا نه . تا دوشنبه سه شنبه ی این هفته احتمالا مشخص میشه که باید باز پیگیری کنم . اقای غلامی قبول کردن برگه ی طرح رو هم به بعد از معلوم شدن تکلیف غرفه ها موکول کردند . نکته ی دیگری هم که وجود داره اگه میخوایم کلیپی از کانون پخش بشه احتمالا مثل سال های قبل باید جلسه ای بذاریم و سر و کله بزنیم حسابی . امروز اقای غلامی میگفتن که چون کلیپی از کانون ها و انجمن های دیگه پخش نمیشه قاعدتا کلیپ کانونم پخش نمیشه :/ بنابراین پیگیری لازم داره این هم .
من در هفته ی آینده مرتب پیگیری خواهم کرد که بالاخره معلوم بشه تکلیفمون چیه . اگر غرفه ای نباشه باید به فکر یه برنامه ی دقیق و حساب شده باشیم که جبران کنه نبود اون غرفه رو . باز مشخصا در وبلاگ اعلام خواهم کرد ولی احتمالا هفته ی دیگه جلسه ای بذارم برای مشورت و اینکه فکرهامون رو روی هم بذاریم .
وقتتون خوش .
بعد از اکران فیلم تلقین، در یک جلسه ی نقد چنین سوال و جوابی بین نولان و منتقد رخ داد:
- خب جناب نولان! اجازه بدهید با خودتان شروع کنیم. شما تاکنون دو فیلم کوتاه و هفت فیلم بلند ساختهاید که هریک به شکل خاص خود دیده شدهاند و مورد تشویق و تحسین قرار گرفتهاند. فیلمهایی که نام شما را بر زبان مخاطبان جدی سینما انداخت و معروف کرد. ساخت آثاری با این میزان بدعت، تفکری را میان منتقدان و سینما دوستان برانگیخته و آن این است که خیلیها سینمای شما را به شدت به استنلی کوبریک کبیر شبیه می دانند و نبوغتان را با او مقایسه میکنند. خودتان این شباهت را در داستانپردازی می دانید یا ساختار بصری؟
- خب به نظر می رسد که باید خیلی قدردان این حرفت باشم. ممنونم! (خنده) این نکته را خیلی جاها خواندهام، اما با نهایت احترام به معتقدان این تئوری، باید بگویم که این بیش از هر چیز همانند یک شوخی بی مزه اسکاتلندی است! چنین قیاسی درست شبیه این است که بخواهید ارزش یکی از صدها کبوتر رها شده در اولد تاون لندن را با یکی از کوالاهای کمیاب استرالیایی بسنجید! من درست یکی از همان کبوترها هستم و دستاوردهای سینمایی استن(کوبریک) برای من، قلهای دست نیافتنی است. من هنوز حتی برای اینکه دست خط خودم را داشته باشم هم، خام و بی تجربهام. ساخت همه این آثار به من کمک می کنند که راه اصلی خودم را بیابم و منحرف نشوم. تنها شباهتی که بین خودم و کوبریک می بینم، جاه طلبی سیری ناپذیری است که در وجود هر دوی ما وجود دارد. من معتقدم که روز مرگ هر سینماگری روزی است که یکی از نقادان اصلی مجموعه آثارش، با تماشای ساخته جدید وی، مشعوف شود و او را فردی همه چیز تمام بخواند! آنجاست که این حقیقت به سراغت می آید که: اوه! ببین، فریبت روی سختگیرترین مخالفت هم جواب داده و حالا برو و استراحت کن. به نظرم سراشیبی سقوط یعنی همین!