کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

برای تجدید خاطرات

دوستان کانونی عزیز...

نمیدونم این پستو قبلا کس دیگه ای گذاشته یا نه ولی خوبس دوباره ریمیکس بشه...

هر کدومتون دوس داشتین در زیر این پست خنده دارترین(نه به یادماندنی ترین) خاطره ای که مربوط به کانون و یا پروژه کانونی بوده رو این زیر کامنت کنه....


خاطره خودم : 

قبلش بگم اینو اولین باره دارم میگم

یادمه یه بار تو فرجه ها ترم قبل بود یه روز ساعت 7 صبح دره کانونو باز کردم اومدم یه 10 دقیقه رو صندلیه محبوبه کانون چرت زدمو رفتم یه آب پرتغال بیرون خوردمو اومدم کانون....یه 10 دقیقه دوباره داشتم چورت میزدم که یوهو دیدم یه سروهیکل میزونه از در اومد تو گفت اقای غلامی (با لحنه عجیب تند) گفتم نه برو چنتا اتاق بالاتر پسره یه نیگاهه مبهوت به من کرد و رفت...گذشت 5 دقیقه بعدش 3تا دختر دانشجو با هم اومدن تو اتاق گفتن سلام..آقای غلامی؟؟ گفتم برو چنتا اتاق بالاتر....اینام رفتن....یه دو دقیقه بعد خانم ملک شیخی اومدن تو اتاق یه نیگاهی به من انداختند و رفتن....یه چند دقیقه گذشت دیدم پسره سرو هیکل میزونه دوباره اومد گفت نبود که دادا گفتم برو چنتا اتاق بغلتر بپرس بهت میگن ...گذشت چن دقیقه خانم ملک شیخی اومدن اتاق دوباره یه نگاهه عجیب به من کردند و رفتند...سرتونو درد نیارم..اخر سر غلامی اومد تو اتاق گفت....

برا چی جا من نشستی؟؟ و این دیالوگ شاهکاره اقای غلامی رو من یادم نمیره....


هیچوخ دلیل اینکه چرا من با 23 سال سن و داشتنه حالت عادی و بلوغ فکریه کامل بایستی اتاق کارشناس کانونها رو با لوکیشن کانون اشتباه بگیرم  و 20 دقیقه در اون اتاق ارباب رجوع راه بندازم رو نفهمیدم...واقعا میگم نفهمیدم...


نظرات 13 + ارسال نظر
زرگر سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 13:52

باحال بود.

سمانه سرداری سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 16:28

کاظم فاضلی سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 18:01

بسکه آب پرتقال میخوری

شکور سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 18:08

مطمئنی آب پرتقال بود؟


شکورم

هانی سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 18:17

نجاتى سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 19:18

واى :)))

به شکور سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 19:42

آب پرتغاله غلیظ بود....
طغیون

عطار سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 19:53


باز خدا رو شکر اشتباهی تو دفتر عظیمی یا میر احمدی نرفتی

مریم حیدری چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 03:13

عالی بود واقعا

توفیقی چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 05:27

وای عالی بود

محمدنیا چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 06:08

خیلی خوب بود

شهسواریان چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 11:10

بسیار هم جالب !
همه حواسشون رفت به خاطره شما یادشون رفت خاطره شونو بگن

اسدی چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 16:03

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد