کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

ماهی و گربه / یک نیم دایره ی بزرگ و بی خود.

یکی نیست بگوید آخر شهرام خان مکری، مگر مریضی می زنی هرچه جمع کرده بودی را پنبه می کنی؟!

مکری با «طوفان سنجاقک» با قدرت آغاز کرد.

«محدوده ی دایره» و «آندوسی» او را در همان مسیر سنجاقک نشان میداد.

آن طور که شنیده ام – و ندیده ام – «خام، پخته، سوخته»، او را به اوج هنرش در فیلم کوتاه رساند.

و با «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» نشان داد که مسیر مشخصی که در فیلم کوتاه برای خود تعریف کرده، در فیلم بلند هم ادامه می دهد.

ولی حالا، ماهی و گربه!


http://cinematicket.org/images/filmpic/mahi2.jpg

 

 

تکرار و تقلید  وگسترش ضعیفی از فیلم کوتاه ماهوی و بانمک قبلی مکری، محدوده ی دایره. با این تفاوت که در ماهی و گربه، دایره ی فیلم، کامل نمی شود و ناقص است، هرچند در درون دایره ی اصلی محاط بر فیلم، دایره های داستانی کوچکی هم وجود دارد که تکمیل می شود.

یک فیلم کشدار بی مزه که مخاطب را تا سرحد «رهایی از شائوشنگ» منتظر می کند، امیدوار نگاه می دارد، روی صندلی ها میخکوب می کند تا به او یک پایان «هنرمند مآبانه ی بی معنا» تحویل دهد.

تقلید مکری از خودش، از – به قول دوستان – الفنت، و از فیلم های دیگری مثل درخشش و حتی سینیستر، همگی می شود ماهیت فیلمی که صرفاً قرار است شمایل ظاهری اش ما را به «شاهکار بودنش» معتقد کند!



از نظر من، تلاش مکری برای خاص بودن، باعث شده که وظایف مهمی از کارگردانی را فراموش کند. مهمترین وظیفه ای که به نظر می رسد خود را به انجام آن متعهد نمی بیند، حفظ ریتم زمانی برای حفظ هارمونی حاکم بر فیلم است. تاکید بی علت بر حفظ یک روش پیچیده ی تکراری در روایت داستان، همه چیز را به هم می ریزد، بازی ها را مصنوعی می کند، فیلمبرداری را اعصاب خورد کن می کند، ریتم را افتضاح می کند، نور را داغان می کند، همه و همه برای اینکه آقای کارگردان می خواهد دور بزند، دور بزند و دور بزند.

این کارها برای فیلم کوتاه بسیار عالیست که جایی است برای ایده. ولی در فیلم بلند وقتی معرکه است که به مسائل اساسی فیلم لطمه نزند.

ازین مسائل که بگذریم، پرداختن به داستانک های کاملاً نامربوط به داستان اصلی، گره های پر تکرار که حتی نمی تواند با علت «زیبا شدن فیلم» وجودشان را توجیه کرد، باز نگاه داشتن گره های کوچک بدون هیچ علت زیبایی، هدر دادن مسیر های جالبی که به راحتی می توانستند فیلم را جذاب کنند، همگی باعث می شود بگویم ماهی و گربه آمده که خراب کاری کند. آمده که محدوده ی دایره ای زشت را تکرار کند و بس! حتی دوقولوهای تقلیدی ماهی و گربه از درخشش کوبریک، دوقلوهای بانمک اشکان و انگشتر متبرک را خراب کرد!


http://ilna.ir/news/mi_news/Original/1393/07/Small/212387.jpg


نریشن هایی که مخاطب را به این جهل فرو می برد که «نمی داند آنچه کارگردان قصد کرده»، صرفاً تقلیدی از رویه ای است که در فیلم های مثلاً هنری، باب شده. اخیراً با دوستان کانون در جشنواره ی فیلم کوتاه تهران اتفاقاً فیلم کوتاهی را قبل از اکران «کشتن مرغ مقلد» دیدیم که تماماً نریشن بود. چقدر نریشن در آنجا برای فیلم بود و در اینجا فقط گول زننده. فقط برای اینکه به مخاطب بگوید: معتقد باش که فیلم «باحالی»! می بینی!

از ویژگی های مثبت فیلم فقط می توانم به لوکیشن جالب و جذاب، تجربه ی جدید مکری در صداگذاری که خیالش را از قسمتی از دردسرهای تولید پیچیدگی میزانسن ها راحت کرده، جلوه های ویژه و قاب تصویر قسمتی از فیلم که دختری با موهای آبی به آسمانی نگاه می کرد که در حال تغیر و تحول بود و همچنین بازی های دو کارمند رستوران، پیرمرد گیلکی، «پرویز» که به شدت شبیه «یاسین کریم زاده» ی خودمان بود و گیس های عجیب و غریب «کامبیز» که به شدت شبیه دورانی از زندگی «فربد فرازنده مهر» خودمان بود اشاره کنم.

خلاصه که این فیلم آنقدر بد بود، آنقد ناامید کننده بود، آنقدر وجهه ی مکری را پیش منی که از علاقه مندان پروپاقرص سبک فیلمسازی او بودم خراب کرد که اگر زشت نبود، ابتدای این پست عنوان پیشنهادی جواد شالیکار را می گذاشتم:

ماهی و گربه و آفتابه

نظرات 17 + ارسال نظر
به مسئول وبلاگ / زرگر جمعه 28 آذر 1393 ساعت 01:16

یه نظرسنجی در مورد ماهی و گربه گذاشتم
قربون دایی
شکور

مرسی اطلاع دادید
مریم حیدری

جهان جمعه 28 آذر 1393 ساعت 01:36

دیدید گفتم بعید میدونم شمام از این فیلم خوشتون بیاد

مگه همچین چیزی به من گفته بودید؟!
نکنه در مورد آلزایمرم چیزی به شما نگفته ام؟
راستی شما کی هستید؟
من اگه اشتباه نکنم شکورم
_______
بلی گفته بودم
طبیعیه که خاطرتون نباشه!
با حافظتون آشنایی دارم!
نواده ی خانوم پاریاو هستم!!
جهان

جهان جمعه 28 آذر 1393 ساعت 01:40


والا این فیلم نکات قابل اشاره زیاد داشت در حد تستی و چارگزنه ای!!!
ژان فیلیپ!
کافیست!
حتما حکمتیست!
می ایستی؟
شهر کتاب نیاوران!!!
من کلی بزرگ شدم دیگه!!!
شمپلوکی!!!!!!
اووووفففففف

جهان

شمپلوکی نه.
شنبه لوکی
شکورم
_______
معنیش رو میدونید؟
واسم جالبه!
جهان
-----------
ن بابا. فقط ازین جهت یادمه و روش دقت کردیم چون با بچه ها سرش بحث شد که دقیقاً چی گفته میشد.
سر بحث ها به این نتیجه رسیدیم که گفته میشه» شنبه لوکی.
دختره چقد هم به باحال بودن این عبارت مطمئن بود!
شکورم
__________

آقا گریه کردن اون خانوم باردار رو دیدید؟؟؟؟
چه زیر پوستی بود!!!!
ینی اگه دستاشو رو صورتش نمیکشید اشکاش فیلمو ورمیداشت!!!!
اصن یه وعضی بود!
تصنعی!
له!
جهان
______
اوه اوه!
یادم رفت به مهناز اشاره کنم
جهان
------------------------------
چی بگم والا.
خلاصه که زکی
شکورم

شیما جمعه 28 آذر 1393 ساعت 01:43 http://man-bi-to.blogsky.com

من اول ماهی و گربه رو دیدم و بعد طوفان سنجاقک رو ، ماهی و گربه به خاطر سبک خاصی که در روایت داستان داشت برام جالب بود فقط ، با اینکه به خاطر حرکت زیاد دوربین و نزدیک بودنم به پرده سینما و طولانی بودن فیلم کلافه شده بودم ، وقتی از سینما اومدم بیرون فکر کردم کاش این نحوه نمایش با یه فیلمنامه بهتر نشون داده شده بود و البته حس کردم نحوه دایره ای داستان یه جاهایی بهم نمی خوند اما با دیدن طوفان سنجاقک فکر کردم که این روش برای یه فیلم کوتاه خیلی خوبه و شاید برای یه فیلم طولانی واسه مخاطبی مثل من که هیچی از کارگردانی و جنبه های هنری سینما به صورت علمی نمی دونم خوب نباشه
فقط یه فیلم بود یه تجربه !!! همین ...

باس محدوده ی دایره رو ببینید.
فیلم کوتاه محدوده ی دایره، همین شیوه ی روایت و فیلمبرداری رو داره به کارگردانی خود مکری.
اونجا واقعاً فوق العاده بود
اینجا افتضاح
شکورم

شکورم جمعه 28 آذر 1393 ساعت 01:43

فیلم اونقد بدبود که آرزو می کردم عطار باهامون بود.
دیدن فیلم ها با عطار، وقتی مزخرفن، روزت رو به یکی از شادترین روزها تبدیل میکنه.
شکور

دقیقا!
ما مردییییییم از خنده از دست اقای عطار پور!!!
طفلی خانومی که بغلمون نشسته بود جاشو عوض کرد از بس که اقای عطارپور بلند بلند میخندیدن و مارو هم میخندوندن
جهان
------------------
منفعت سه بار دیدن جدایی توی فجر رو برده اید خانم
شکور
_______

جهان

پرنیان فلاح جمعه 28 آذر 1393 ساعت 11:54

من که سر فیلم انقد خسته بودم و خود فیلم هم که خسته کننده، یک ربع از فیلم رو خوابیدم، بعد فیلم آقای عطارپور گفت چیزی رو از دست ندادید، هر صحنه صد بار تکرار شد، و واقعا هم انقد دیگه الکی تکرار شد حالم داشت بهم میخورد!
ولی واقعا آقای شکوری درست میگید، اون روز یکی از شادترین روزها برای من، من که واقعا کبود شدم انقد خندیدم، از همون لحظه که تو ون نشستیم بریم تا وقتی که برگشتیم، آقای عطار پور واقعا عالی هستن.
ولی خب حداقل دستش درد نکنه این مکری، اسباب خنده مارو فراهم کرد.

زرگر جمعه 28 آذر 1393 ساعت 13:37

فاجعه بود ، بسی خوشحالم که کنار عطار نشسته بودم.

علی عبدی جمعه 28 آذر 1393 ساعت 18:05

جدا؟ چون من برعکس به نظرم فیلم بسیار خوش‌ساخت و خوبی بود. از همون موقعی که از سالن خارج شدم دوست داشتم یه بار دیگه فیلمو ببینم ولی متأسفانه وقت نشد.

جواد شالیکار جمعه 28 آذر 1393 ساعت 22:38

من اتفاقا دیشب پیشنهاد دادم به عباس اینا که من پول بلیتو حساب میکنم با عطار بریم دوباره ببینیم... هرچند من وعلی کم نخندیدیم اخه کنار هم نشسته بودیم . تازه بعد فیلم به اندازه زمان فیلم یعنی نزدیک به 2 ساعت بهش خندیدیم. ولی هنوز سر پیشنهادم هستم اگه عطار اکی بده.

علی عبدی شنبه 29 آذر 1393 ساعت 01:59

ضمنا اون «ماهی و گربه و آفتابه» به نظرم اصلا جمله‌ای نبود که زیبنده این وبلاگ باشه...

این سخت گیری بیش از حده!
جهان
------
کاملا با عبدی موافقم
عماد
__________
ولی به نظرم سخت گیریه زیادیه!
جهان
ـــــــــــــــــــــــ
این بیشتر سلیقه‌ایه. مثلا در مورد اون جمله "... شر مرسان" هم به نظرم شما زیادی سخت‌گیری به خرج دادید در حالی که طبعا نظر شما این نیست. اینجا هم صرفاً نظرم رو گفتم. در واقع نگفتم که خط قرمزه یا چیز دیگه صرفا گفتم که برای وبلاگ کانون فیلم جمله مناسبی نیست
عبدی
_____________
بله :-)
از لحاظ خط قرمزی متوجه هستم و با سلیقه ای بودنش هم موافقم.
جهان

عماد شنبه 29 آذر 1393 ساعت 02:01

ماهی و گربه یقیننا نه فیلمیست که خالی از ایراد باشه به نحوی که دوستان عزیزمان در جلسه ی با مکری اون رو عامل (ستایش کاءنات) قلمداد کنند و نه بقدری تهی که هر لفظ توخالی را نثار کارگردان و یا اثرش بکنیم .
پیش تر از این که قرار باشد مسحور فرم عجیب و غریب مکری باشیم یا اینکه دل زده از نحوه ی ادای دیالوگ های بازیگران و اوضاع و احوال حاکم بر روایت فیلم بیایید منصفانه فیلم را با المان های خود بسنجیم
شروع داستان با نوشتاری از خلاصه ی داستان آغاز می شود که خود گویای تمامی حوادث است . این یعنی اینکه کارگردان بر خلاف بسیاری از فیلم های روایی ُ داستان را در جهت طولی آن بسط نمی دهد بلکه صرفا پیشبرد فیلم با خرده روایت هاییست که بازگو می گردد . البته که این امر چیز جدیدی نبوده و در فیلم های دیگری به ویژه داستان های عامه پسند تارنتینو و به طور اعم در بیشتر آثار پست مدرن ها به چشم می خورد . مکری تکلیفش را از اول برای تماشاچیش روشن می کند که قرار نیست اتفاق خاصی رخ دهد . قرار است فقط با مقدمات و شخصیت های بوجوداورنده این موقعیت آشنا شویم . یکی از المان های پست مدرنیسم ُ‌(تمرکز زدایی ) است بنحوی که تماشاگر را از جمع کردن حواس خویشتن در یک نقطه رها کنیم بنحوی که جزپیات در حد و اندازه ی موضوع اصلی برای تماشاگر اهمیت داشته باشد (در بسیاری موارد حتی از موضوع اصلی هم فراتر)
جناب مکری در این مساله اندکی مسیر میانه را پیمودند که که این میانه روی اتفاقا این بار به جریان کلی فیلم چندان نزدیک نیست ُ چراکه فضای تعلیقی که هر از چندگاهی بویژه از طریق موسیقی احساس می شود با بستر کلی اثر که همانا یکی از مهم ترین اهدافش (عادی سازی) برای مخاطب است همخوانی ندارد .
این اصل (عادی سازی) سعی شده است از طریق مترادف کردن ( یا حداقل بالا کشانیدن) قاتلین با آدم های عادی بوییژه از طریق محتوای دیالوگ ها ُ نحوه ادای آن ها همواار شود که چبسا باعث مضحک شدن فضای و فاصله گرفتن از این افراد شده است تا ملموس پذیری آن ها !
مکری کیفیت نوعی ادم های قصه اش را خوب می شناسد ( دغدغه های جوانان کمپ ُ بحث های بی انتهای میان قاتلین و ...) اما در به قالب نشاندن این کیفیات در قاموس شخصیت هایش به ضعف شدیدی مبتلا می گردد .
جدای از آن استفاده ی بعضا اساطیری از برخی نماد ها و اعداد و گم شدن برخی از شخصیت ها ( شخصیت دختری که به سمتی در حال کوچ بود و فقط یکبار می بینمش . دختری که فانوس ب چشم هایش برخورد کرده بود و .. ) متاسفانه از قبل ضعف همین روایت ها به کلی محو می گردند . گویی مکری در حال تفهیم برخی مساءل به مخاطب خویش است و خواسته است که در جنگ میان اصحاب نافی (هرآنچه که نمی فهمند ) و هواخواهان روشنفکری (نماد پرداز از هیچ ) ُ مانیفست (اعتدال) به بهای تخریب اثر صادر کند . چیزی که در انتها نه باعث اغنای طرفین و نه ارضای آن ها گشت ُ بلکه ترکش هایش تن اثر را نشانه رفت .
اغمای فیلم بنظر شخصی من در ۳۰ دقیقه انتهای فیلم بچشم می خورد ُ جایی که دوقلو ها پیش از پیش دیده می شدند و داستان روحی رغم خورد که محض خالی نبودن عریضه و برای امتحان و تجریه س شخصی به اثر افزوده گشت /
در انتها : ماهی و گربه اثر متفاوتیست ! منتهای مراتب بیشتر از آن که کارگردان مجال (متفاوت بودن) را به اثر بدهد سعی در (تحمیل) این تفاوت به مخاطب داشت
۲. فضای دایره ای فیلم بشدت خوب بود ! جامعه ای که هیچ راه گریزی از آن نیست . فیلم مکری از نگاه من مانند معجونیست پر از مواد مغنی اما افسوس و افسوس که همنشینی نچندان مناسب این مواد با هم ُ عصاره ای را (به خورد مخاطب می دهد ) که در نهایت دهانش را گس می کند
تمام

آن
رقم خورد *
عماد

به عبدی شنبه 29 آذر 1393 ساعت 13:46

عرض شود که البته که اون جمله زشته. خودم هم گفته ام.
و خوب یه طورایی خواستم با سنگینی بار شوخیش خونده بشه که نشده.
اتفاقاً کلی با بچه ها بحث بود که عنوان پست رو همچین جمله ای بذارم یا نه. برا حیف نشدنش گذاشتم آخرین جمله. به هر حال میخواستم خودمونی خونده بشه.
معذرت میخوام.
شکورم

سعید پشت مشهدی شنبه 29 آذر 1393 ساعت 16:01

با نقد عماد و نظر علی موافقم و اینکه اینقدر تلاشی که برای ساخت این فیلم مستقل و تجربی اونم تو این سینمای دولتی و مبتذل و شعاری شده محترم و قابل ستایشه که بنظرم باید چشممون رو اون ایرادهای کم اش گرفت من که از زمان اکران جدایی که اولین بار تو همین تالار ابوریحان خودمون دیدم تاحالا فیلمی به خوبی همین ماهی و گربه و پرویز ندیدم تو پرده البته پرویز اون یه ذره ایرادات فیلمنامه ای ماهی و گربه رو هم نداشت و اثر کاملی بود ولی دیدن بخصوص فرم بصری ماهی و گربه هم واقعا لذت بخش بود.

به عماد شنبه 29 آذر 1393 ساعت 20:46

حاجی. باز یه تیکه هایی از حرفات رو نفهمیدم. بازم که قیدهات مکرر شد که قناری.
فقط اینکه مکری از فیلم بسیار جالب قبلیش که ترکاند، به یه چیز تکراری افتضاح رسید. محدوده ی دایره رو ببین «زینل صدا».
به نظرم فقط فیلمش ادا و اصول بود.
در صورتی که اشکان، اینطور نبود.
و محدوده دایره، در مقام یه فیلم کوتاه، کاملاً جای این ایده پردازی رو داشت

شکورم

عماد شنبه 29 آذر 1393 ساعت 22:56

کاریه که از دستم بر میومد
اما نه
انتظارم از شکوری ای که حداقل ۶ ۷ ساله مداوم تو کار فیلمسازیه و تجربه فنیش تو این زمینه از بقیه بالاتره یه بررسی موشکافانه تر و کاربردی تری بود

والا ربط تجربه ی فنی به این قضیه رو نفهمیدم ولی به نظرم فیلمش اونقدی که تو فکر میکنی اصلاً عمیق نیست که بخوای عمیق بهش فکر کنی.
الکی جدیش گرفتی قناری.
به نظرم این همون چیزیه که مکری میخواست.
اینکه ملت فکر کنن این فیلم، فیلم جدی یا عمیقیه.
در صورتی که هیچی نیست جز تلاش برای دور زدن بدون کات.
شکورم

شکور پنج‌شنبه 9 بهمن 1393 ساعت 14:40

از فراستی خوشم نمیاد ولی می بینم که در نقدی که نوشته، به چند تا چیز اشاره کرده که به شدت موافقشونم و تو این مطلب هم نوشته بودم:

- «مخاطب خاص فریب»

- «مشکل اصلی گربه و ماهی همان چیزی است که بابتش پز می دهد، نان می خورد و جایزه می گیرد. و با نقد های ستایش آمیز مثلاً فرمیک، از خود بی خود می شود و کرخت: تکنیک فیلم- برداشت بلند- که فیلمساز و منتقد شیفته به غلط فرم می انگارندش.»

- «فیلم، یکصد و چهل دقیقه تمرین پلان سکانس می کند. تجربه ای هرچند خوب و دشوار، اما نه برای فیلم بلند داستانی.»

- «دیالوگهای ادبی- رادیویی»

- «ادبی- داستان کوتاه- است نه سینما. »

- «به راستی اگر چند خط نوشته ی خبری روزنامه ی اول فیلم را حذف کنیم، از فیلم- و از روایت- چه می ماند؟ باقی، تک پلانی است که چی را روایت می کند؟ نکند خود، اصل است و باقی- آدم ها و محیط- بازی؟ یک بازی دور همی یا پیک نیکی در جنگل و دریاچه. ترسناکی اش کجاست، جز در چند دیالوگ آخر فیلم؟ دو سوم اول فیلم حاشیه ای است برای یک سوم آخر که غافلگیری سطحی در سطح دیالوگ هاست نه در میزانسن و تعلیق. تنها چیزی که یادمان می ماند و کلافه مان می کند، راه رفتن بی هدف آدم های حیرانی است که بی خودی- بی منطق- به سر بالایی های جنگل می روند یا در کنار دریاچه قدم می زنند که دوربین بهشان برسد و دیگر هیچ. این "زمان بندی" جای تحسین دارد!»

- «مهارت فنی در گرفتن تک برداشت بلند در خدمت چه هدفی است؟ خود، هدف است نه وسیله ای برای بیان؟»

- «برداشت بلند فیلم هم از اثر بر نمی خیزد و اقتضای آن نیست؛ اوریژینال هم نیست.»

- «تجربه ی فنی و حتی مهارت فنی چیز خوبی است اما نه همه چیز. سرسپردگی به تکنیک، حداکثر تکنیسین می سازد و فن سالار. اصل گرفتن فن و اصالت بخشیدن به آن، فن زدگی می آورد و بس. فن- تکنیک- در خدمت بیان اگر باشد، فن هنری می شود.»

- «گویا این دوستان- فیلمساز و منتقدان ستایشگر- معتقدند با تکنیک بازی- به جای بادبادک بازی- می شود به هنر رسید و به هنرمند. »

کیمیا جمعه 20 دی 1398 ساعت 13:21

من فیلم گربه و ماهی رو چند بار دیدم و خیییلی دوست داشتم .
به خصوص وقتی نقدی در موردش خوندم که می گفت این فیلم میتونه مقایسه ی دو نسل باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد