کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

دکترین: آریستوکراسی اشکان و دیکتاتوری چراغ / چهارم: عینیت و ذهنیت آریستوکراسی در کانون

به نظر میاد توپشکن، با دیدن اتفاقات منفی و عجیبی که در پست رای گیری معاونت آرشیو رخ داد، کلاً به این نتیجه رسید که نباید سیستم حاکم بر کانون به شکلی باشه که در حاکمیت اون همچین اتفاق خنده داری امکان وقوع داشته باشه. بنابراین در مورد تغییر سیستم پیشنهادی کرد و گفت که من هم در بحث دخالت کنم. بعد از اون چراغ و همچنین افراد دیگه هم وارد بحث شدن. قرار شد وقتی فیلمبرداری دلقک تمام شد، من هم در جریان دخالت کنم. از پایان فیلمبرداری من همش دارم به حرفای گفته شده فکر میکنم و می نویسم. نتیجتاً متن بلندی شده که برای اینکه خسته نشید، قسمت قسمت، در وبلاگ به نظرتون می رسونم.

بنابراین این صحبت ها در رابطه با بحث های رخ داده شده در این سه پست و بعضی نظراتش هستن: پست اول. پست دوم. پست سوم. 

 


در مورد آریستوکراسی، اولین نفر یوسف دوست بود که در عین ناباوری ادعا کرد که در کانون چنین سیستیمی برپاست و در صحبت های شفاهی نسبت به این سیستم فرضی، ابراز نارضایتی کرد. با اونکه از نگاه بنده و عطار، این امر مسلم بود که سیستم کانون آریستوکراسی نیست، خیلی طول کشید که یوسف پذیرفت اشتباه می کنه و حالا بعد از اینکه روی بدیهی بودن این امر که سیستم کانون به هیچ وجه آریستوکراسی نیست صحه گذاشته شده، از توپشکن و چراغ صحبت هایی مطرح شده مبنی بر اینکه نه تنها سیستم حال حاضر کانون، دموکراسی است بلکه بهتره که آریستوکراسی باشه! یعنی کاملاً عکس صحبت های یوسف دوست که میگفت سیستم حال حاضر آریستوکراسی است و این خوب نیست (البته عین جملات این نبوده).

 

توپشکن پیش از چراغ در مورد این که بهتر است به سمت آریستوکراسی برویم صحبت کرد و من مفصلاً در موردش چانه گرم کردم. حالا در ادامه ی این بحث همونطور که در عنوان مطلب نوشته ام (دیکتاتوری شکست خورده ی چراغ) می خوام در مورد پاراگراف آخر دکترین چراغ و همچنین صحبت هاش و نظرات سایرن در قسمت نظرات پستش صحبت کنم. علتش هم اینه که اصلاً به نظرم مشکل نظرات چراغ همینه که نمیدونه دقیقاً چی می خواد و حتی چی میگه و زبان مشترکی بین مخاطبینش و خودش وجود نداره:

 

چراغ: « من به سیستم دموکراسی کانون معترضم. به نظرم این سیستم به راحتی میتواند عاملی برای سوءاستفاده و یا دادن هزینه معنوی باشد. یادم می آید عطار پستی گذاشته بود راجع به تفاوت آریستوکراسی و دموکراسی. بگذارید اعلام کنم که به نظر من  آریستوکراسی سیستم کامل تری است اگر با دموکراسی پشتیبانی شود. اینکه یک شورای مرکزی قدرتمند و فعال وجود داشته باشد و یا به ترتیبی بشود کمیت نهاد تصمیم گیری را تا حدی فدای کیفیت آن کرد. و یا راه حل سوم که وجود شورایی واسطه بین نهاد تصمیم گیری و شورای مرکزی است. واسطه ای که با رای مستقیم انتخاب شود و قدرت تصمیم گیری از آن او باشد؛ به شرط نظارت نهاد تصمیم گیری.»

 

--------------------------

- چراغ:«من به سیستم دموکراسی کانون معترضم. به نظرم این سیستم به راحتی میتواند عاملی برای سوءاستفاده و یا دادن هزینه معنوی باشد.»

 

دقیقاً همینه. دقیقاً این دموکراسی باگ های بزرگی داره. همین قابلیت سواستفاده بود که در انتخابات معاونت آرشیو و ارتباطات اینترنتی، خودش رو نشون داد.

بعید میدونم چراغ این رو بدونه که «همه این رو می دونیم»!

مشکل اینجاست که تا به امروز سیستمی که نسبت به سیستم حال حاضر باگ کمتری داشته باشه، پیشنهاد نشده.

خود من روی سیستم های مختلفی فکر کردم و پیشنهاد هم داده ام. یا خودم به بن بست رسیدم(مثل دموکراسی یا حق رای مضاعف عقلا) یا کانون نپذیرفت(مثل حق رای مضاعف فعالین و کمیسیون اختصاص بودجه) یا متفکرین رد کردن(مثل پرونده ی فعالیت).

 

--------------------------

- چراغ: « یادم می آید عطار پستی گذاشته بود راجع به تفاوت آریستوکراسی و دموکراسی. بگذارید اعلام کنم که به نظر من  آریستوکراسی سیستم کامل تری است اگر با دموکراسی پشتیبانی شود. اینکه یک شورای مرکزی قدرتمند و فعال وجود داشته باشد»

 

خوب پس پیشنهاد چراغ، احیای رویه ی آیین نامه است. یه رویه ی وحشتناک. رویه ای که وقتی وارد کانون شدیم، دیدیم. البت دیده های من از سوی اشکان مورد تشکیک قرار گرفته ولی از خودتون سوال نمی پرسید وقتی من کانون رو تاسیس کردم و خودم دبیر بودم و همچنین نفر اول شورای مرکزی ای که مطابق با آئین نامه، همه کاره ی کانون بود، و 4فرد دیگه ی شورا هم بعد از دو هفته هیچ کاری به کانون نداشتن، چرا برای انحلال شورا رای گیری کردم؟

با عقل جور درمیاد وقتی به این شیوه، تمام قدرت کانون دست من بود، بیام رای گیری کنم که این قدرت رو از من بگیرید؟

(لفظ قدرت رو به کار می برم نه به این علت که واقعاً چیز مخوفی در کانون وجود داره که بشه بهش گفت قدرت بلکه صرفاً برای امکان بحث این کار رو می کنم)

چرا این کار رو کردم؟

به همین علت: قدرت دست من بود.

نهایتاً با اغماض قدرت دست شورای مرکزی بود.

دست شورایی که هر کاری می خواست می تونست انجام بده و هر کس اعتراض می کرد، به هیچ عنوان اعتراضش نمی تونست قانوناً منجر به تغییر نظر شورا یا تصمیمی که برای کانون گرفته شده بشه.

به طور مثال شورای مرکزی تعیین می کرد که فلان کس نماینده ی کانون باشه در فلان جشنواره. اگه تمام کانون هم مخالفت می کردن، فرقی نمی کرد و معاونت فرهنگی مطابق با نظر شورای مرکزی عمل می کرد. یا شورا تصمیم می گرفت که فلان کس برای تولید فیلمش بودجه داشته باشه یا نه. یا فلان فیلم اجازه ی اکران داشته باشه یا نه.

 

چراغ میگه که شورای قدرتمند و فعال

اتفاقاً قدرتمند بودن شورا بسیار خطرناکه، در عین اینکه می تونه باعث قدرت کانون باشه. علت چیه؟ دیکتاتوری اقلیت. (البت در نظرات دیدم که چراغ از بیخ با دیکتاتوری اقلیت مشکلی نداره پس همونجا خواهم گفت که چرا این ایده، نه تنها ایده ی غلطیه، بلکه ایده ی خطرناکیه.)

تازه همه ی این بحث ها روی کاغذه. وقتی به وضعیت کانون در عمل نگاه کنیم و به فرض بخوایم این ایده رو اجرا کنیم، با چی مواجه می شیم؟ یه شورای مرکزی قوی؟

اصلاً یک شورای مرکزی قوی یعنی چی؟

توپشکن در این رابطه از اسامی ای نام می بره که احتمالاً فکر می کنه یه گروه قدرتمند رو به وجود میارن. اسامی ای که اشکان نام می بره یا الان در کانون نیستن یا به شدت نسبت بهشون نقد شده! (کاری به اینکه نقد ها درست هستن یا غلط کاری ندارم بلکه در مورد وضعیت الان این اسامی صحبت می کنم)

به نظر میاد که توپشکن از اتفاقات اخیر مطلع نیست.

مثلاً شاید توپشکن نمی دونه که یکی از دوستان که خیلی هم مورد تایید فرد دیگه ی طرفدار آریستوکراسی –یعنی چراغ-هست وقتی اسم این جور آدما رو تو لیست کاندیداهای شورای مرکزی جاری دیده بود علناً در فضای مجازی پست گذاشته و اعلام کرده بود که «کانون فیلم یه نهاد دانشجوئیه نه یه صنف فارغ التحصیلی»... جالب اینجاست که اتفاقاً این قضیه در زمانی رخ داد که اغلب پروژه های کانون هم دست سه تا از فارغ التحصیلای کانون داشت انجام می شد و کمتر عضو دانشجوی شهید بهشتی در حال فعالیت بود.

به نظرم توپشکن جو حال حاضر حاکم بر کانون رو درک نمی کنه. جوی که حتی خود من که عنوان موسس کانون رو به دوش می کشم و هنوز از کانون خیلی دور نشدم و همین چند وقت پیش فیلم جدید کانون رو کارگردانی کردم رو هم دیگه قبول نداره و حتی در رای گیری یک انتخابات ساده، به قول عده ای از دوستان برای شکستن آنچه که بهش می گفت «کاریزما»ی شکوری! تیم کشی میشه! چه برسه به کسایی که خیلی وقته حتی اسمی ازشون نیست مثل زینل و امثالهم.

توپشکن خبر نداره که نسبت به سه-چهار تا اسمی که نام برده، یه دورهمنشینی نقد خیلی غلیظ برگزار شده. یا حتی در انتخابات کانون تهدید شده بود که اگه یکی از اون اسامی، جزو شورای مرکزی بشه، عده ای از کانون میرن. (این اسامی همه در لیست نام های پیشنهادی اشکان هست)

 

 

این از وضعیت عینی کانون

اگه از ذهن بچه ها هم بگیم، به شخصه بهشون حق میدم که بگن: «چرا باید تصمیماتی رو اجرا کنیم که کسایی برای کانون گرفته اند که در حال حاضر برای کانون زحمت نمیکشن یا فرصت کمتری دارن تا زحمت بکشن»

اتفاقاً این جمله اساس و اولین اصل تشکیل نهاد تصمیم گیری توسط خود من بود.

این جملات خیلی هم از عدالت دور نیست هرچند در عمل افرادی جزو تصمیم گیرندگان باشن که عقلشون از سایرین بیشتره.

 

 

حالا به فرض اگه صحبت این دوستان(چراغ و توپشکن) پذیرفته بشه و قرار باشه عقلا از بین حاضرین انتخاب بشن، خوب حالا یه نگاهی بندازیم به وضعیت اعضای کنونی کانون. ببینیم درحال حاضر دور، دور کدوم اعضاست. آیا در عمل، آریستوکراسی یا حتی دیکتاتوری اقلیت رو عملیاتی می بینید؟ اصلاً فکر می کنید در حال حاضر، کانون، پتانسیل همچین اقلیتی داره؟ فکر می کنید آریستوکراسی یا حتی دیکتاتوری اقلیت در حال حاضر منجر به «تصمیم گیری عقلا» میشه؟ یا - به قول چراغ - «دیکتاتوری اقلیت بالا»، اصلاً امکان وقوع داره؟ واقعاً اگه در کانون یک دیکتاتوری رخ بده، دیکتاتوری اقلیت «بالا» خواهد بود؟ در حال حاضر که همه ی مدعیان «عقل» همدیگه رو به «سفاهت» متهم می کنن؟!

در جای خودش به این مفهوم «دیکتاتوری اقلیت بالا» می پردازم...

 

 

چراغ از اسمی نام نمی بره بلکه فقط میگه «شورای مرکزی قوی»

شوای مرکزی قوی یعنی چی؟

یعنی یه گروه که بتونه خوب همه رو سرکوب کنه؟

یا یه گروه که خیلی منطق داشته باشه؟

یا یه گروه که خیلی پوستر بچسبونه؟!

معیار قدرت این گروه چیه؟

اگه معیار قدرت از نگاه چراغ ، عقل باشه، که پاسخ هام رو به اشکان گفتم ولی خلاصه وارش رو دوباره میگم:

اگه منظور چراغ اینه که امثال زینل و این افراد که خیلی وقته تو کانون نیستن، جزو این تیم قوی باشن، که خوب نه تنها در عمل کانون به خاطر وقت نداشتن این افراد دچار مشکل میشه، بلکه اگرهم وقت داشته باشن، حتی اگر در ابتدا هم پذیرفته بشن، بعد از مدت کمی، اعضای کانون به این جمله خواهند رسید:

«چرا در اجرای تصمیمی تلاش کنم که در گرفته شدن آن دخالتی نداشته ام؟»

اگر هم که چراغ میگه که افراد این تیم قوی! رو از بین فعالین کنونی کانون انتخاب کنیم، به نظر میاد که عملاً داره حرف خودش رو نقض میکنه چون در عمل به نظر نمیاد تیم قوی ای بتونه از «عقلای فعال کنونی کانون» شکل بگیره.

 

 

در مقابل معیار عقل، شاید منظور چراغ از «تیم قدرتمند»، تیمی هست که همه ی اعضاش، فعال هستند نه اینکه از نظر عقل و کانون شناسی و منطق و شناخت نسبت به مسائل و این حرفا، اعضای خفنی باشن.

اگه این منظور چراغ هست، خوب چرا با ایده ی «حق رای مضاعف» همراه نمیشه؟

از طرفی به نظر میاد که آنچه چراغ سیستم کنونی رو بهش متهم میکنه، به مراتب نسبت به این سیستم بیشتر وارده و اون «امکان سواستفاده» است.

وقتی سیستم کنونی که با دموکراسی ساده در حال اجراست، امکان سواستفاده داره، چطور دیکتاتوری اقلیتی که نسبت به سایرین از منطق و عقل قوی تری برخوردار نیستن بلکه برتریشون نسبت به سایر اعضا اینه که فعالیت بیشتری می کنن، امکان سواستفاده نداشته باشه؟

به نظر می رسه که اصلاً این امکان سواستفاده، در معیار دوم نسبت به معیار حال حاضر کانون، بیشتره.

 

--------------------------

- چراغ: « و یا به ترتیبی بشود کمیت نهاد تصمیم گیری را تا حدی فدای کیفیت آن کرد.»

 

به شدت همیشه با این موافق بوده ام.

همیشه می گفتم که نهاد تصمیم گیری نباید بیشتر از ده – دوازده نفر باشه. علت هم جلوگیری از تشتت آرایی هست که باعث میشه کارها کند تر پیش بره.

ولی منظور از کیفیت چیه؟

بازم معیار کیفیت روشن نشده.

عقل و منطق؟ کانون شناسی؟ شناخت واقع بینانه نسبت به تشکل دانشجویی؟ فعالیت؟ حضور در کانون؟ حضور در وبلاگ؟ هنری بودن؟ و انواع مختلی از معیارهایی که می تونه تو ذهن هر عضوی باشه.

من سالهاست که دارم به این معیارها فکر میکنم ولی نه برای خوشگلی کلام یا دادن صرف ایده؛ بلکه برای عمل کردن بهشون.

هر معیاری که انتخاب بشه، کلی آثار داره. ازینجاست که باید مواظب «تالی فاسد» بود.

النهایه 5-6 سال پیش من فقط به این ایده رسیدم که معیار نمی تونه جز فعالیت باشه چون اگه معیار دیگری انتخاب بشه، فعالین کانون فعالیتشون رو کنار میذارن.

 

- معیار نمیتونه هنر باشه بلکه هنر می تونه فقط یه گزاره برای انتخاب شدن عضو تو کمیسیون های تخصصی باشه همونطور که من درمورد دکترین کمیسیون تخصصی اختصاص بودجه عرض کردم که هر کس در کانون به هنر کارگردانی، فیلمنامه نوسی، و امثالهم مشغوله و این امر بر نهاد تصمیم گیری ثابت شده است، عضوی از یک تیم میشه که در مورد تولید فیلم ها تصمیم می گیرن.

 

- همچنین معیار نمی تونه منطق باشه به همون علت بالا. در ازاش منطق می تونه در دموکراسی ای که بستر تصمیم گیری هاست، باعث بشه که افراد دیگه با شنیدن حرفای منطقی، رایشون رو به نظر منطقی تر بدن.

 

- معیار نمی تونه عقل یک عضو باشه، چون همه سرش دعوا دارن. همه ی اعضا خودشون رو عاقل تر از دیگری می دونن وگرنه اینهمه پست ضد و نقیض رخ نمی داد.

حتی می بینیم که جدید ترین اعضا که حتی مدرک تحصیلی شون هم به بحث های منطقی مربوط نمیشه، خودشون رو خیلی عاقل تر از قدیمی ترین اعضا که حتی مدرک تحصیلیشون هم در رابطه با منطق و این مسائل هست می دونن.

هیچ معیاری برای اینکه بگیم کی منطقی تر یا عاقل تره وجود نداره.

 

- معیار نمی تونه «قدمت حضور در کانون» باشه. علت هم روشنه. قدمت به هیچ عنوان نه نشانگر عقله، نه نشانگر عشق بیشتر به کانون؛ بلکه فقط میتونه یه سری اماره برای معیار های دیگه باشه. مثلاً کسی که بیشتر تو کانون بوده، احتمال اینکه بیشتر کانون رو بشناسه ، بالاتره. ولی در حال حاضر می بینید که مثلاً کسی مثل اشکان به عضوی قدیمی مثل مشهدی میگه که اون رو به عنوان کسی که نگاه واقع بینانه ای داره، قبول نداره یا کسی مثل چراغ که از نسل سوم کانونه (من نسل بندی رو دو یا سه ساله می دونم) همیشه با من که موسسم، دچار مشکله. یا خیلی از قدیمی ها مثل فرامرزی، عضوی نه چندان قدیمی مثل امیرحیدری - که یکی از متاخرین هست - رو عاقل می دونن.

قدمت حداقل می تونه ایجاد کننده ی احترام، و حداکثر، کاریزما باشه. (حتی ایده های چراغ رو در مورد اینکه در انجمن معماریشان، بزرگتر که حرف میزد، همه می بایست عمل می کردند را قبول ندارم در صورتی که او «در لفظ» به شدت این حرفا رو قبول داره)

 

خلاصه که معلوم نیست منظور چراغ از «کیفیت» چیه.

 

 

--------------------------

- چراغ: « و یا راه حل سوم که وجود شورایی واسطه بین نهاد تصمیم گیری و شورای مرکزی است. واسطه ای که با رای مستقیم انتخاب شود و قدرت تصمیم گیری از آن او باشد؛ به شرط نظارت نهاد تصمیم گیری.»



این پیشنهاد دیگه از بقیه ی پیشنهاد ها، مبهم تره.

واسطه بین نهاد تصمیم گیری و شورای مرکزی؟

یعنی چه؟

واسطه ای که با رای مستقیم انتخاب شوند؟ رای مستقیم چه کسی؟ منظور از رای مستقیم، رای مستقیم شورای عمومی کانونه؟ که دبیر رو انتخاب میکنه؟ تنها رای های مستقیمی که کانون داره، در 2 رای گیری هست. رای گیری روز جلسات و رای گیری شورای مرکزی.

رای گیری روز جلسات رای مستقیم هر کسی هست که میخاد در جلسات حضور پیدا کنه

و رای گیری شورای مرکزی توسط رای مستقیم اعضای شورای عمومی کانون انجام میشه.

منظور این رای مستقیمه یا منظور رای مستقیم نهاد تصمیم گیریه؟

اگه منظور تاسیس یه گروه خاص توسط رای نهاد تصمیم گیریه، تا اینجاش مفهومه، ولی همچنان واسطه ی بین شورای مرکزی و نهاد تصمیم گیری بودن بر بنده مبهمه.

داستان از اینجا به بعد بدتر هم میشه: «قدرت تصمیم گیری از آن آن گروه باشد»

منظور تصمیم گیری در چه حیطه ایه؟ احتمالاً منظور چراغ همان پیشنهادی بوده که اشکان توپشکن با زبانی ساده گفته. یعنی نهاد تصمیم گیری افرادی رو انتخاب کنن که به جای نهاد تصمیم گیری، در مورد تصمیماتی که خود نهاد در اون حیطه صلاحیت داره، تصمیم بگیرن.

یعن کلاً نهاد تصمیم گیری، صلاحیتش رو به این گروه کوچک، تفویذ می کنه.

همانطور که گفتم، این پیشنهاد، همون پیشنهاد اشکانه که مفصل تر در موردش صحبت کردم. ولی علاوه بر اون از خود چراغ سوال می پرسم. افراد زیادی از جمله ی خود چراغ که دم به دم نسبت به بروکراسی موجود اعتراض می کردن، با ورود این بروکراسی جدید مشکلی نخواهند داشت؟ مخصوصاً اینکه در ادامه نوشته شده: « به شرط نظارت نهاد تصمیم گیری.»

اساساً بروکراسیه موجود در یک نهاد دموکراتیک، برای ایجاد همین نظارته است.


در کانون وقتی کسی میخواد پروژه ی شخصی برگزار کنه، باید بروکراسی «اعلام در وبلاگ و انتظار دو روزه» رو طی کنه. چرا؟ برای ایجاد نظارت نهاد تصمیم گیری. و در این لحظه منتقدین بروکراسی اعتراض می کنند...


در این حیطه اگه کسی از نهاد تصمیم گیری، نسبت به سطح هنری یا تعارضات دیگه ی این پروژه با کارهای دیگه ی کانون اعتراض کرد، مدیر اجرایی باید بروکراسی «رای گیری در اون حیطه» رو اجرا کنه. چرا؟ برای نظارت نهاد تصمیم گیری. و در این لحظه باز هم منتقدین بروکراسی اعتراض می کنند...


در کانون وقتی کسی میخواد پروژه ی کانونی برگزار کنه باید بروکراسی «رای گیری حداقل 48 ساعته» رو اجرا کنه. چرا؟ برای نظارت نهاد تصمیم گیری. و در این لحظه باز هم منتقدین بروکراسی اعتراض می کنند...


در کانون وقتی کسی در حال اجرای یک پروژه است باید «گزارش فعالیت» خودش را در وبلاگ بنویسد. چرا؟ برای نظارت نهاد تصمیم گیری. و در این لحظه باز هم منتقدین بروکراسی اعتراض می کنند...


در کانون همه ی اعضای نهاد تصمیم گیری، «یوزر و پسورد مدیریت وبلاگ» را دارند. چرا؟ برای نظارت نهاد تصمیم گیری. و در این لحظه باز هم منتقدین اعتراض می کنند...


در کانون هر کس بخواهد در پروژه ی کانونی، کار بزرگی انجام دهد، می بایست «در وبلاگ یا جلسه ی رسمی رای گیری کند.» چرا؟ برای نظارت نهاد تصمیم گیری. و منتقدین همچنان اعتراض می کنند...


در کانون وقتی کسی بخواد از اموال کانون «استفاده ی شخصی نامتعارف بکند، می بایست رای گیری کند.» چرا؟ برای نظارت نهاد تصمیم گیری بر اموال کانون. و منتقدین دم از «نابود شدن رفاقت و بی اعتمادی و ...» می زنند و باز هم اعتراض می کنند...

.........

آیا چراغ جزو منتقدین بروکراسی نیست؟ و آیا اگه ایده ی چراغ - به فرض - عملیاتی بشه، بروکراسی مورد نیاز برای نظارت نهاد تصمیم گیری بر تصمیمات و عملکرد این گروه «قدرتمند و باکیفیت» رو خواهد پذیرفت و این بار نسبت به وجود بروکراسی گله نخواهد کرد؟

 

در هر حال به نظر من، دکترین چراغ، صحبت جدید یا حتی ایده ی روشنی نداشت. صحبت های توپشکن حداقل روشن بودن ولی صحبت چراغ حتی روشن هم نیست.

همچنین هر آنچه چراغ حتی ذره ای به آن اشاره کرده بود، ساعت ها مورد تحلیل در گذشته قرار گرفته (به ویژه در اولین جلسه ی روز کانون در سه سال پیش) و حتی قسمت زیادی از اونها به چراغ هم منتقل شده بود ولی همچنان صحبت ها، خام، سطحی و ابتدایی هستند.

 

اما در ادامه صحبت های جالبی در نظرات دیده میشه که در پست بعدی مفصلاً صحبت می کنم در موردش.

در انتهای این دکترین طولانی پیشنهاد خودم رو هم نسبت به سیستم مدیریتی کانون میدم

نظرات 3 + ارسال نظر
حق طلب چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 15:54

اول اول که کانون تاسیس شد اساسنامه از طرف که بود؟ امور فرهنگی؟

اساسنامه ای وجود نداشت بلکه صرفاً آئین نامه بود.
شکور

حق طلب جمعه 16 آبان 1393 ساعت 11:02

منظورم از اساس نامه همان طرح اولیه که وجه قانونی کانون بود هست به قول شما ایین نامه

به خانم حق طلب جمعه 16 آبان 1393 ساعت 18:59

آئین نامه ای که ازش صحبت میکنم، یه متن قانونی مصوبه وزیر علومه که ربط مستقیم به کانون فیلم نداره بلکه در مورد اینکه «کانون ها»یی باید تشکیل بشه و روند تشکیلش و اینکه هر کانون باید اساسنامه ی خودش رو تصویب بکنه و همگی باید شورای مرکزی و دبیر داشته باشن، صحبت میکنه.
یه متن بسیار کلی، مربوط به تمام تشکل های دانشجویی و حتی در قسمتی، متعارض با خواست های دانشجوها.
شکورم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد