کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

دکترین: آریستوکراسی اشکان و دیکتاتوری چراغ / سوم: مقدمه ای بر چراغ

به نظر میاد توپشکن، با دیدن اتفاقات منفی و عجیبی که در پست رای گیری معاونت آرشیو رخ داد، کلاً به این نتیجه رسید که نباید سیستم حاکم بر کانون به شکلی باشه که در حاکمیت اون همچین اتفاق خنده داری امکان وقوع داشته باشه. بنابراین در مورد تغییر سیستم پیشنهادی کرد و گفت که من هم در بحث دخالت کنم. بعد از اون چراغ و همچنین افراد دیگه هم وارد بحث شدن. قرار شد وقتی فیلمبرداری دلقک تمام شد، من هم در جریان دخالت کنم. از پایان فیلمبرداری من همش دارم به حرفای گفته شده فکر میکنم و می نویسم. نتیجتاً متن بلندی شده که برای اینکه خسته نشید، قسمت قسمت، در وبلاگ به نظرتون می رسونم.

بنابراین این صحبت ها در رابطه با بحث های رخ داده شده در این سه پست و بعضی نظراتش هستن: پست اول. پست دوم. پست سوم.   

 


 

نسبت به صحبت های توپشکن میشه واضح صحبت کرد ولی نسبت به صحبت های چراغ نه، علت هم به نظرم برای کسایی که تا به امروز در جریان بحث های این دوتا قرار گرفتن روشنه. چراغ برخلاف توپشکن، فکر «بکر»ی نداره بلکه اونچه تجربه کرده، باعث به وجود اومدن یه دیفالت فکری در ذهنش شده. آنچه در انجمن اسلامی معماری تجربه کرده و تا ته جونش رو به افکاری معتقد کرده که  - از نگاه بنده -  فقط در همونجا – یا در جوامع کوچکی که اون ریختی بوده اند - کارآیی داشته.

البته من دیدم که بالاخره در ابتدای دکترینش، از یکی از حرفاش که همیشه می زد و من و زینل باهاش مخالف بودیم برگشته یعنی این جملات:

« من طرفدار سنّتی هستم که رفاقت را بر قانون ترجیح می‌دهد. معنی این حرف این است که کارها بر اساس رفاقت با بقیه جلو می رود، فضای دوستی تاروپود تشکیلاتی و قوانین نبشته یا نانبشته  را شکل می دهد و  نارو زدن ها و زیرآبی رفتن ها بزرگترین خطوط قرمز می شوند. فضای رفاقتی ایجاب می کند که به فکر ناراحت نکردن بقیه باشیم، به فکر اینکه هوای هم را داشته باشیم، اینکه نسبت به فضا احساس مالکیت و احساس دِین داشته باشیم. فضایی که نه قانون که رفاقت حاکم باشد

این امر نمی تواند در کانون رخ دهد.

مهم ترین دلیلش این است که فضای دوستی نیاز به جمعی همگن دارد تا بتوانند با هم کنار بیایند، نیاز به فضایی که ناخودآگاه ادم ها را فیلتر می کند یا تغییر میدهد تا به فضا لطمه ای نخورد و از همه مهم تر نیاز به بزرگمَنِشی‌ای که متاسفانه خیلی وقت‌ها رخ نمی دهد. این که آدم بداند کِی باید یک سری حرمت ها حفظ شود و کجاست مرز بین صمیمیت و شکستن خطوط قرمزی که برای حفظ سیستم چیده می شوند.»

 

از قسمت «این امر نمی تواند...» به بعد، صحبت هایی بود که من و زینل همیشه در مقابل پیشنهاد های چراغ می گفتیم (به ویژه در آخرین باری که من و زینل وچراغ با هم بودیم یعنی در تاریخ 5شنبه، 30مرداد 93، در منزل خود من) و این بار از زبان چراغ گفته شد که خودش جای امیدواری برای هرچه واقع بین تر شدن چراغ داره.

ابتدا برای اینکه فکر نکنید تایید من به تمام این قسمت از صحبت های چراغ بر می گرده باس یه توضیحی بدم:

من هم معتقدم که نمی شود در کانون فیلم و عکس، قوانین وجود نداشته باشد و عملکرد در یک تشکل دانشجویی که یکی از اهدافش، پرتعداد بودن هست، بدون قانون های نوشته و این جور مسائل خشک و چندشناک نمی تواند بقا و ارتقای این تشکل را تضمین کند؛ مهم ترین دلیلش این است که فضای دوستی نیاز به جمعی همگن دارد تا بتوانند با هم کنار بیایند، نیاز به فضایی که ناخودآگاه ادم ها را فیلتر می کند یا تغییر میدهد تا به فضا لطمه ای نخورد و از همه مهم تر نیاز به بزرگمَنِشی‌ای که متاسفانه خیلی وقت‌ها رخ نمی دهد. این که آدم بداند کِی باید یک سری حرمت ها حفظ شود و کجاست مرز بین صمیمیت و شکستن خطوط قرمزی که برای حفظ سیستم چیده می شوند.

ولی در ادامه این صحبت هایی که چراغ گفته بود باید عرض کنم که در همین فضایی که نبودن قوانین خشک، منجر به نابودی اش می شود (چه برسد به توقف ارتقا)، نبودن رفاقت بین اعضا و همچنین عشق به بقا و ارتقای خودِ ماهیت مستقل کانون هم همان نتیجه را دارد.

من معتقدم برای کانون این موارد نیاز است نه فقط قانون:

1- قانون

2- صمیمیت و رفاقت بین اعضا یا حداقل بین گروه های کوچک دوستی در درون کانون

3- علاقه ی اعضا یا حداقل، قالب اعضا به بقا و ارتقای ماهیت مستقل کانون

4- وجود و محرز بودن و پذیرفته شدن قانون نانوشته ی «قبیح بون دخالت رفاقت ها و کینه توزی های شخصی در مصلحت اندیشی برای کانون» (مصداقی که متاسفانه اخیراً در دو رای گیری معاونت آرشیو و معاونت وبلاگ رخ داد)

 

من آنقدر به این 4 رکن معتقدم که اصلاً، سیستم کانون را سیستمی متکی بر رکن اساسنامه نمی دانم بلکه سیستم کانون را سیستمی می دانم که بر این 4 رکن استوار است.

 

علاوه بر این توضیحات، من باب شفاف سازی بیشتر برای جدایی تفکراتم از چراغ این مسائل را نیز باید اضافه کنم:

- من برخلاف چراغ از پایه با «سنّتی که رفاقت را بر قانون ترجیح می‌دهد» مخالفم. متاسفانه نمودی از همین سیستم در رای گیری های اخیر و همچنین در سالهای دور کانون مورد عملکرد اعضا قرار گرفت که جز تباهی دوره ای و همچنین جلوگیری از ارتقای مستمر کانون، حاصلی برایمان نداشت.

- من بر خلاف چراغ معتقد نیستم که « سنّتی که رفاقت را بر قانون ترجیح می‌دهد.» به این معنی است که:

«کارها بر اساس رفاقت با بقیه جلو می رود، فضای دوستی تاروپود تشکیلاتی و قوانین نبشته یا نانبشته  را شکل می دهد و نارو زدن ها و زیرآبی رفتن ها بزرگترین خطوط قرمز می شوند. فضای رفاقتی ایجاب می کند که به فکر ناراحت نکردن بقیه باشیم، به فکر اینکه هوای هم را داشته باشیم، اینکه نسبت به فضا احساس مالکیت و احساس دِین داشته باشیم. فضایی که نه قانون که رفاقت حاکم باشد.»

 

از نگاه بنده بر خلاف نظر چراغ:

در کانون در عین حال که قانون وجود داشته باشد و بر رفاقت اولویت داشته باشد، می شود که

کارها بر اساس رفاقت با بقیه جلو رود،

فضای دوستی تاروپود تشکیلاتی و قوانین نبشته یا نانبشته  را شکل دهد

و نارو زدن ها و زیرآبی رفتن ها بزرگترین خطوط قرمز شوند

فضای رفاقتی ای که به فکر ناراحت نکردن بقیه باشیم

به فکر اینکه هوای هم را داشته باشیم،

اینکه نسبت به فضا احساس مالکیت و احساس دِین داشته باشیم

فضایی که نه قانون که رفاقت حاکم باشد

بله. من هم معتقدم که حتی اگر اساسنامه هم داشته باشیم، می تواند که رفاقت حاکم باشد نه قانون. ولی این به این معنی نیست که وقتی رفاقت حاکم شد، قوانین رعایت نشوند.

باید دید سیستماتیک داشت.

هیچ وقت نمی شود به بهانه ی رفاقت قوانین را کنار بگذاریم ، و دچار مشکل نشویم؛ علت هم روشن است، احتمال پایداری رفاقت ها بسیار بسیار بسیار پائین تر هستند از احتمال بقای آن.

همین کانون فیلممان را ببینید. رفاقت های بسیار معروف و قدیمی کانون را ببینید. به جرئت می توانم بگویم، از 90% رفاقت های بسیار محکم و قدیمی کانون، کینه توزی و دشمنی بسیار عمیق باقی مانده.

می شود که رفاقت حاکم باشد نه قانون ولی نه به این معنا که قانونی نباشد. بلکه در عین رفاقت، رفقا باید در کارها، قوانین را رعایت کنند و در رای گیری ها رفاقت هایشان را دخالت ندهند.

می شود که وقتی یکی از اعضا، مدیر اجرایی یک پروژ شد، دوستان از روی رفاقت سر و دست بشکنند برای کمک...

می شود که وقتی یکی از اعضا خواست فیلم بسازد، دوستان از روی رفاقت، کارهایشان را تعطیل کنند و کارگردان هم از روی رفاقت تا جایی که می تواند برای حضور همگی جا باز کند...

می شود که وقتی یکی مسئول سمتی در کانون بود، اعضا از روی رفاقت، او را در انجام مسئولیتش کمک کنند ...

همگی این مسائل همینک در حال رخ دادن در کانون است.

اصلاً این کانون بدون رفاقت، ارتقا که هیچ، بقایش را از دست می داد.

ولی آنچه ته دل چراغ هست و شاید خودش نمی داند این فکر اشتباه است که «جایی که رفاقت هست، قانون نیست!»

این سراسر غلط است.

به قول پیامبر، «سه نفر هم که شدید، یکی را مدیر کنید.». هر کاری بکنید، هرچقدر هم که رفیق باشید، بدون وجود قاعده به علت ایجاد تعارض بین «منافع» یا «علایق» یا حتی «رفاقت ها»، درگیری ها رخ می دهند. و در آن لحظه چه چیزی مانع از فروپاشی جمع می شود؟ به قول پیامبر، «مدیر» و به قول اساسنامه ی کانون «قانون».

نظرات 2 + ارسال نظر
به مسئول وبلاگ چهارشنبه 7 آبان 1393 ساعت 21:18

میدونی فقط 24 ساعت وقت داری که نظرات رو تایید کنی؟
پس چرا یکی دو تا از نظرات من تایید نمیشه؟
شکور

مهلت میدم به کسایی که میخوان پاسخ بدن.
قدکساز

به قدک پنج‌شنبه 8 آبان 1393 ساعت 13:15

نباس این کار رو بکنی
میان در یه نظر مستقل پاسخ میدن خوب
این اختیار رو نداری
شکور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد