مسئله اساسیای که با هر بار سینما رفتن ذهنم را مشغول میکند این سوال است که: آیا سینما باید هنری روایتگر باشد یا خیر؟
ماهی و گربه. فیلمی با آنقدر شهرت که سطح توقع را تا اندازه خوبی بالا میبرد. کارگردانی جسور و تیمی حرفهای و جوایزی زیاد. اما بگذارید همین اول موضع خودن را مشخص کنم: من ازین فیلم خوشم نیامد.
اولین نکته دقیقاً بعد از پایان تیزرهای تبلیغاتی قبل از فیلم به چشم میخورد، نوشتهای که ماجرای فیلم را مشخص و حالوهوای آن را به مخاطب گوشزد میکند، نوشتهای که باعث میشود ححم زیادی از استرس و تعلیقی که فیلم باید به مخاطب انتقال دهد توسط واقعیتی فرامتنی به مخاطب انتقال داده میشود و این امر باعث میشود کارگردان - به زعم من- تا حد خوبی خیال خودش را راحت کند و به تکنیک عجیب فیلمبرداری و تدوین برسد. فیلم یک پلانسکانس دوساعته است با کاتهایی آنقدر دقیق که به چشم مخاطب آماتور نمیآید. ریتم فیلم کند و کشدار است و لرزش دوربین روی دست کلاری مخاطب را کم کم کلافه می کند. نماها اکثراً مدیوم شات هستن و تم خاکستری و سرد محیط جهنمِ بین واقعیت و خیالِ موردنظر مکری را به خوبی نشان میدهد. فیلم مدام با چرخش شخصیتها میچرخد و میچرخد و جای اول موقعیت میایستد و موقعیت را از یک زاویه دید دیگر میبیند و اطلاعات جدید و خرده داستان دیگری را هویدا میکند.
مسئله دقیقاً همینجاست; با کندشدن ریتم و چرخشهای هزارباره درون دایرههای کوچک روایت چه چیزی عاید مخاطب میشود به جز تحسین تکنیک؟ آیا روایت آنقدر کشش دارد که بتواند لباسی چنین فاخر به تن کند؟ بیایید از آن طرف نگاه کنیم: اگر فیلم خطی و با ریتم منطبق بر روایت جلو میرفت چه تفاوتی با نوع فعلی روایت داشت؟در هر دو مورد میشد داستانی هولناک را بیان کرد و به خوبی مخاطب را به بازی گرفت. میشد خردهداستان قرار داد و اطلاعات را ذره ذره منتقل کرد و روایت را اسیر تکنیک نکرد و از فضاسازی چیزی کم نکرد. میشود به بازیها بیشتر پرداخت و داستان را چنان نوشت که حتی خواندنش هم نفسگیر باشد چه برسد به دیدنش. داستانی که منطق دنیای خودش را بدون اتکا به فرامتن و حضور کارگردان بسازد و اتفاقات را خودبهخود ایجاد کند.
همه اینها به شرطی محلی از اعراب دارند که سینما را هنری روایتگر بدانیم که در خدمت داستانی است که ارزش گفته شدن دارد، داستانی که نفس مخاطب را میگیرد و تا انتها به دنبال خود میکشاندش. وگرنه اگر انتقال تجربه زیستی و یا حسی از طریق تصویر و صدا در درجه اول اهمیت باشد ماهی و گربه تجربه موفقی است از حس کلافگی، سردرگمی، آشفتگی و استرسی که تا پایانبندی عجیب فیلم مخاطب را رها نمیکند. جسارت مکری در این فیلم نثال زدنی بود و فیلم پر از لحظههایی بود که مخاطب را درگیر میکرد، اما روایت و منطق داستانی؟ به نظرم کملطفی شده و مکری کارگردان از مکری نویسنده خیلی بهتر عمل کرده.
بایدی وجود ندارد .
چی باید جای خالی اونو پر کنه پس؟
سعید
یا فیلم روایت داره یا نداره.اگر داشته باشه،میتونی ایراد وارد کنی که،روایتش ضعیفه و مشکل داره،یک جاهاییش فقط بازی با فرمه و به رخ کشیدن قدرت کارگردانی و این حرفا.ولی اما اگر اساس فیلم روی روایت نباشه مثل باراکا و سامسارا،جای خالی وجود نداره که با چیزی پر بشه.
باراکا و سامسارا روایت نداره؟
سعید
بنظرم نداره.
باراکا و سامسارا روایت ندارن ، هر طوری نگاه کنی روایت ندارن ، داستانی ندارند که سر و ته داشته باشند . ولی فیلم های خوبی اند . من ماهی و گربه رو هم ندیدم ولی فیلم کوتاه های قبلی مکری هم روایت ندارند ، داستان تقریبا ندارند و فقط فرم فیلم سازیش جالبه به نوعی .
به گلی : فک می کنم یه خلط ریز اینجا پیش اومده و اونم اینه که روایت زاده ی ادبیات می بدونیم به طور کلی شمول روایت بشدت گستردست و دو المان اصلیش یعنی عبور از صافی ذهن راویه و دو هم مجموعه ای از رویداد هاست . بنابراین سخت می شه فیلمی رو پیدا کرد حتی تجربی که روایت نداشته باشه اما به کرات می تونیم فیلم پیدا کنیم که فاقد (روایت داستانی ) باشه
عماد
منظور از روایت کلا همون ادبیات که میگی ، چیژی که با جزییات بشه تعریفش کرد ، ولی همین باراکا یا سامسارا صرفا مستند هایی هستند که موقعیت انسان رو داره روی زمین نشون میده
این نظر از طرف گلخندان گذاشته شده.
قدکساز
آیا تدوین در باراکا و سامسارا در خدمت یک روایت یا پیرنگ نیست؟
به گلی : خب من ندیدم نمی خوامم ندیده صحبت کنم به طور جامع می گم که همون مستندم فاقد روایت نمی تونه باشه . تکرار مکررات نمی کنم ارجات می دم به همون دو المانی که بهش اشاره کردم ! حتی اخبار هم می تونه یک نوع روایت باشه چون اون سلسله رویراد ها رو با بیان و توصیف خودش داره جهت می ده
فرض بگیریم که باراکا و سامسارا روایت دارن، پس وقتی میگی سینما باید هنری روایتگر باشد یا خیر،یک طرفش خیره.منظورت از سینمایی که روایتگر نیست چیه پس؟
سینمایی که به جای پیرنگ دنبال یک تجربه حسی یا هرچیزیه که جایگزین اون بشه. تو این مورد خاص فک کنم کارگردان دنبال این بودکه با فرمش مخاطب رو تحت تاثیر قرار ببده. برای همین پیرنگش تا حد زیادی فدای فرم شد.
تا بحال ذیل این پست مخاطب قرارت ندادم چراکه خواستم ندیده صحبتی نکرده باشم
با ابتدای کلامت بشدت موافقم اما در کلیتش ! نه در جهت دهی و برآیندش. تیتراژ ابتدایی فیلم یک چاقوی دولبه است که به نظرم قسمت برنده اش دست خود مکری رو می برد ! فیلم به ظاهر با بیان روایاتی متعدد سعی در (تمرکز زدایی ) ذهن مخاطب را دارد اما این امر به نحوی از انحا بشدت مهار و باعث شده دستیابی به این مهم تا حدودی عقیم باقی بماند :
تیتراژ ابتدایی فیلم که نه تنها تماشاگر را نسبت به کلیت ماجرا بی تفاوت نکرده است بلکه در جای جای اثر (آمادگی تماشاگر ) برای روبرو شدن با امری که همنشا با عنوان بوده را تشدید می کنه (بنابراین چندان هم نامرتبط نیست که بگوییم روایات هریک از آن جوان ها شاید کم ترین تاثیر را در منحرف کردن ذهن مخاطب از موضوع اصلی داشته باشد ! اگر هم بخواهیم بگوییم که اصلا بیان آن روایات تعامدا در راستای جریان آن جنایات بوده است سلسه ی بیهودگی تداوم این گونه روایات را بیش از پیش دامن زده ایم !
مکری در نظر داشته که با تاکید به ویژه بر اشخاص تبهکار داستان به طور تدریجی از کیفیت هولناکی که مخاطب از آن ها در ذهن خود ایجاد کرده است بکاهد تا بجایی برسد که این آدم ها با این خوی درنده را هم ردیف سایر آن آدم ها از سایر مناظر بداند ! اما در این جا هم مکری به در بسته خورده است
چرا که مخاطب از منظر پرداخت شخصیت اساسا جز حماقت و اندکی بامزگی این افراد چیز دیگری جز آن نریشن نوشتاری در وجود این ها نمی بیند !!!
شاید طرفداران مکری قد علم کنند که اساسا فیلم کیفیت محور است ( پرداخت به سایر کیفیات جامعه ی انسانی از قبیل تکرار تباهی ... ) نه شخصیت محور اما منظقی بنظر می رسد که در جامعه ای که اغلب کیفیت های اشاره شده به آن از بظن اعمال این بدمن ها حاصل می شود کارگردان زمان بیشتری را برای این امر اختصاص می داد
حرف زیاد است
غلی اصول خوابم می آید
باقی من بعد
اصلا جذب این فیلم نشدم.هی دوربین رو چرخوند .هی چرخوند و چرخوند .
که چی بگه و چی بشه.می دونم در سینما نباید همیشه دنبال معنا بود و خود هنر و تخیل سینما صرفامی تواند دلیل اصلی برا جذابیت فیلمباشد طوری که وقتی از سینما می ایی بیرون بگی عجب...و مدهوش فیلم باشی اما این فیلم اینجوری نبود.چی کم داشت؟ نمی دونم.شاید دیالوگ ها، شاید شخصیت ها.