کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

رای گیری برای تولید دلقک

همونطور که در این پست عرض کردم، قصد تولید این فیلم رو دارم.

کارهای تولیدی ای که بنده تا به امروز مدیریت گروه تولیدشون رو برعهده داشتم رو احتمالاً می شناسید. دوتای آخر تردید ابدی و کشتن مرغ مقلد بودن. تردید به عنوان بهترین تولیدی کانون در سومین روز کانون انتخاب شد (درصورتی که به نظر من کشتن کار بهتری بود) که من دو سال و نیم پیش تولید اون رو مدیریت کردم. کشتن هم که بر مبنای جلوه های ویژه نوشته شده بود، به تمام آنچه براش تلاش کردم رسید. حالا من با ترکیب تجربه ی تردید و کشتن، قصد تولید دلقک رو دارم.  

چنانچه به مدیریت و دید هنری بنده اعتماد دارید یا تلاش من در کانون رو شایسته ی این امتیاز می دونید، با طرح موافقت کنید. 

ادامه مطلب ...

رزرو تالار ابوریحان

تالار ابوریحان در حال پر شدن هست، اگه قرار اکران داشته باشیم تو مهر، باید زودتر کارها رو انجام بدیم.

در ادامه مطلب عکس تقویم گرافیکی تالار رو آپلود کردم. عملا کمتر از 8 روز رو برای انتخاب خالی داریم.
  ادامه مطلب ...

بنجامین باتن

امروز 5شنبه، ساعت 5 صبح خوابیدم. برای همین ساعت 3 بعد از ظهر بیدار شدم. تا بخوام دست و صورتی بشورم «زینل» زنگ زد... گفت که اگه هستی با «چراغ» بیایم خونه ات. خیلی وقت بود که جفتشون رو ندیده بودم. هر جفتشون مشغول کار شدن به شکلی که مستقیم از سرکارشون اومدن خونه ما. تو خونه با هم که حرف میزدیم، گفتیم یه زنگی بزنیم به «علی محیط» و خانم«مردیها» ببینیم اگه میان شب دور هم یه جوجه بزنیم که البت نتونستن بیان... تو همین حین «ایزدی» زنگ زد و یه سوال در مورد کلیپ ساختن پرسید. نزدیک اوین بود. گفتم اگه میخوای بیا اینجا بچه هام هستن... و ایزدی هم اومد. دور هم گفتیم ببینیم دیگه کی میاد. به خانم «سلیمیان» زنگ زدیم گفتیم اگه میتونن شام بیان دور هم باشیم ولی گفتن که دارن برای کنکور می خونن... خانم «بشیری» هم سر کار بودن و نمیتونستن بیان. به «فرامرزی» زنگ زدم. خیلی دوست داشت ولی برنامه اش نمیخورد... بالاخره من و حاج خانم و چراغ و زینل و ایزدی دور هم یه شامی زدیم و کلی گفتیم و خندیدیم.

یهو یه حسی بهم دست داد... یه سری مطلب که شاید خیلی معمولی باشه از لابلای شیارهای کج و کوله ی مغزم رد شد:


 

ادامه مطلب ...