ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
جمله ای که از سکانس های اول فیلم ذهنم رو به خودش درگیر کرد و تا آخر هم به همون جمله فکر میکردم :
وقتی برگشتی اون مرد عادی هنوز همین جاست.
ویرایش دسته بندی توسط نویسنده در 23:49 5/5/1393
فیلم بارتون فینک محصول سال 1991 آمریکا توسط برادران کوئن نوشته شده و جوئن کوئن اون رو ساخته.
جوایز مهم : برنده ی جوایز بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین کارگردانی و نخل طلا از جشنواره ی کن
بازیگران : جان تورتورو (در نقش بارتون فینک) , جان گودمن (در نقش چارلی مدوز) , جودی دیویس (در نقش آدری تیلور)
فیلم بارتون فینک دارای دو شخصیت محوری ست یکی خود بارتون فینک و دیگری چارلی (مونت دیوانه) .
بارتون نویسنده ای نیویورکیست که در شهر خودش مورد ستایش منتقدان قرار گرفته و با وسوسه در آمدی بیشتر به لس آنجلس (هالیوود) میره و مدیر کمپانی به او سفارش فیلمنامه ای از یک کشتی گیر رو میده .
چیزی که در ابتدای فیلم توجه من رو به خودش جلب کرد ارزش "آدم عادی بودن" در نظر بارتون بود . بارتون میخواست یک آدم عادی باشه و برای آدم های عادی کار کنه اما تقریبا در آخرین سکانس های فیلم در سکانس مجلس رقص وقتی نویسنده بودن کم ارزش شمرده میشه و بارتون میخواد از این حرفه طرفداری کنه میگه :"من به آدم های عادی خدمت میکنم."
نویسندگان سعی در نشون دادن دنیایی پر از تزلزل , دروغ , دورویی و نسبی بودن واقعیت در جریان ها رو دارن و یک شخصیت ایده آل گرا رو با این شرایط روبرو میکنند.
دیوار هتلی که بارتون در اون سکونت داره و چرک و کثافت هایی که زیر لایه ی کاغذ دیواری های اون وجود داره همون حس دنیایی متزلزل , منفور و دورو که نویسنده قصد داره به اون اشاره کنه رو به ما میده .
فیلم ابهام هایی رو تا آخر حفظ میکنه ."چارلی(مونت) بیماری روانیست که دقیقاً نمیتوان به دلیل دوستیاش با بارتون پی برد. ایا صرفاً نیاز به همکلام و همصحبت داشته؟ ایا از صداقت بارتون خوشش آمده؟ آیا میخواهد واقعیت تلخ دنیا را به بارتون نشان دهد؟
طرف دیگر هم اودری قرار دارد؛ تنها شخصیت زن واقعی داستان که به شکل جذابی مرموز و نیرنگباز است.کوئنها بهزیبایی نسبی بودن را در داستان این زن و wp نشان میدهند. آیا واقعا این زن، نویسندهی واقعی کتابهای نویسندهی مورد علاقهی بارتون بوده یا این صرفا چیزیست که بارتون تمایل دارد باور کند؟ آیا اشکی که در پیک نیک برای wp میریزد واقعی است یا تنها ترفندی است برای ایجاد رابطه با بارتون؟ و... "*
اوج داستان وقتیه که بارتون , شخصیتی متضاد آنچه که اون درمورد چارلی(تنها دوست او در لس آنجلس) میشناخت رو از پلیس ها میشنوه . اتفاقی که بعد از هفته ها قادر نبودن بارتون در نوشتن نمایشنامه ای خوب در مورد کشتی گیر به اون ایده نوشتن و شروع کردن فیلمنامه رو میده.
بارتون بعد از آشنایی با شخصیت واقعی چارلی شاید بهتر متوجه میشه که شناخت و نظر اون درمورد آدم های عادی تفکر و ایده ی اشتباهی بوده . آدم های عادی هم درگیری های فکری و دنیای عمیقی دارن .و ابدا به ایده آل های بارتون اهمیت نمیدن.
"اما تا آخر هم بارتون فینک آرمانگرا قدرت مواجهه و رویارویی با واقعیات تلخ دنیای واقعی را ندارد و تنها راهی که برایش باقی مانده این است که به تخیلش پناه ببرد و در دنیای ساختهی ذهنش زندگی کند. و چه کارکرد زیبایی پیدا میکند آن قاب عکس درون اتاق که پیش تر هم توجه بارتون را چندباری به خود جلب کرده بود. چه جزییات زیبایی دارد سکانس پایانی که دنیای ایدهآل و آرمانی بارتون است. بارتون به همراه دختری زیبا در کنار ساحل دریا و به دور از اجتماع دورو و دروغگو و واقعیتهای تلخ پیرامونش .
آنجاکه دختر دو سؤال از بارتون درمورد جعبه میپرسد (بارتون جعبه را باز نمیکند به خاطر اینکه از واقعیتهای تلخ خسته شده و ترجیح میدهد آنها درون همان جعبه و پنهان بمانند ولی آن را با خود به همراه دارد تا این واقعیتهای تلخ پنهانی را فراموش نکند) جواب بارتون «نمیدانم» است؛ بالاخره بارتون نسبیت را پذیرفته. در واقع هیچ چیز ثابت و پایداری وجود ندارد جز عدم ثبات و پایداری .
و قاب آخر و پرندهای که بر فراز آبها اوج میگیرد و بلافاصله سقوط میکند بهزیبایی سقوط یک آرمانگرای بلندپرواز را نشان میدهد. "*
پ.ن: این فیلم تو آرشیو کانون هست و یک فیلم عالیه دیدنش رو از دست ندید
لطغا از قسمت تنظیمات یادداشت برای پستتون "دسته بندی" بذارید. اضافه کردن زمان ویرایش فراموش نشه.
به نظرم اصلاح دسته بندی پست ها نیاز به نوشتن ویرایش یا اعلام اصلاحیه نداشته باشه. به گمانم اینجوری فقط صفحه پست الکی شلوغ میشه.اینکه برای ویرایش یا اصلاح متن یه پست این جمله رو اضافه میکنیم محض عدم تحریف وبلاگ و مطالبشه ولی اینکه برای تغییر دسته بندی هم ویرایش زده بشه به نظرم بیشتر وبلاگ رو شلوغ میکنه
جهان
موافقم
مسئول اساس نامه
------------------
نظرات شما محترمه. بنده به عنوان مسئول نظرمو گفتم.
طلاکوب
واجب شد ببینم این فیلمو
پست خوبی بود
همین طور فیلمی خوب
یادمه دو بار تلاش کردم ببینمش، از بس کسل کننده بود نتونستم. با این چیزایی که نوشتید، باز تلاش میکنم که ببینم. در انتها احتمالاً خیلی خوشم بیاد.
شکور
حرفای خانم جهانی بسیار درسته. نه تنها عرفی که من از وبلاگ سراغ دارم، تغییر در دسته بندی یا ادامه مطلب یا سنجاق کردن، یک ویرایش نیازمند اطلاع تلقی نشده بلکه استدلال خانم جهانی هم بسیار درست و تفسیر دقیقی از ماهیت عرف به وجود اومده است.
حتی موضوع از این هم فراتر میره و مواردی که اصلاً به ماهیت مربوط نمیشه ولی در پست قرار میگیره هم در بر می گیره که به خاطر عدم تفکیک دقیق مسائل ماهوی از شکلی وارد اون بحث نمیشم
شکور
باز هم تاکید می کنم که این فقط نظر من به عنوان مسئول وقت وبلاگه و اجباری وجود ندارد. چون سختگیرانه تر از رویه ی موجوده.
به نظر من ثبت هر تغییری بهتر از عدم ثبتشه.
و میتونه از ادعای دستکاری شدن پست ها در آینده جلوگیری کنه. (با توجه به دیده شدن مصادیقی از پاک شدن نظرات و امثالهم)
طلاکوب
---------------
این صحبت های من فقط برای تاکید بر این مسئله است که یه وقت کسی بیان این تغییرات رو الزامی ندونه نه اینکه مسئله ی خاصی وجود داشته باشه.
کلاً برای جلوگیری از رویه های غلطه وگرنه اعلام کوچکترین تغییرات شکلی هم مجازه.
شکور
جلوه ی متزلزل و سیاه جامعه که در حدود نیم ساعت اول فیلم وجود داره بعضی از بینندگان رو دفع میکنه اما اگه صبر کنیم و تا آخر فیلم رو دنبال کنیم لذت دیدن دنیای واقعی و نتیجه خوب در قاب تصویر رو احساس میکنیم مطمئنم اگه یک بار دیگه کامل ببینید خوشتون میاد
به آقای قربانی:
ممنون