کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

با اجازه ی همه ی هموطن ها بــــله!

این خبر رو شنیده بودید؟

فرزاد حســـنی و آزاده نـــامداری ازدواج کردند


لطفا حتما ادامه مطلب رو بخونید




این خبر این روزها خیلی توی سایت های اجتماعی پخش شده و نقل محافله

شایعه هم نیست.منابع موثق تایید کردند!

دفعه اولی که این خبر رو شنیدید چی گفتید؟

به هم میان؟ به هم نمیان؟ فرزاد حســنی حیف شد؟ آزاده نــامداری حیف شد؟اونقدر حرف میزنن که سر هم رو میخورن؟ از پس زبون هم برمیان؟ چیزای بدتری گفتید؟فقط آرزوی خوشبختی کردید؟



این اتفاق من رو متوجه یه حقیقت مهم راجع به اظهار نظرهامون درباره ی افراد مشهور کرد

ازدواج یه امر شخصیه

خیلی از ماها شاید حتی اظهار نظر مخالف پدر یا مادر ها رو راجع به ازدواج فرزنداشون درست ندونیم

به اظهار نظر این همه آدم که این دو نفر رو میشناسند فکر کنید.

 اظهار نظر میتونه توی یه جمع کوچیک دوستانه مطرح بشه!اینجا بهش ایراد بزرگی وارد نیست. فرضاً اگه من به دوستم بگم این دو تا به هم نمیان خب گرچه به من ربط مستقیمی نداره ولی یه نظری دادم که به کسی آسیبی هم نمیرسونه!

ولی اینترنت باعث شده بدون هیچ فیلتری نظرات مخالف و موافق به دست خود این دو نفر برسه

خودتون رو بذارید جای کسی که داره توی صفحه شخصی اش، یا زیر خبری توی یک سایت، نظری رو میخونه که توش به خاطر این ازدواج، همسر آیندش رو به شدت تحقیر کردند یا خودش رو!

بهش میگن ازدواج بکنه یا نکنه

بهش میگن در آینده به خاطر این انتخابش دچار چه مشکلاتی میشه


من متوجه هستم که این اظهار نظرها تبعات شهرت این افراده

ولی خب، فقط یه لحظه، به عنوان اعضای کانون فیلم و عکس، سعی کنیم بفهمیم حالا که مرز ارتباطات با افراد مشهور، کم رنگ تر شده، ما باید بیشتر درک کنیم که اونا هم آدمای عادی هستند مثل ما و همون احساسات ما رو هم دارند. اگه هر نظری داریم لازم نیست رو در رو بهشون بگیم. یا زیر هر خبری در این باره توی سایت ها، نظرمون رو با هر لحنی که دوست داشتیم بنویسیم.


پ.ن.1: هدفم از این پست، به اشتراک گذاشتن یه تجربه شخصی بود نه نصیحت. فقط یه لحظه خودم رو گذاشتم جای این دو نفر و دیدم چقدر عصبانی میشم اگر این همه آدم راجع به مسائل شخصیم که ربطی به حرفه ام نداره اظهار نظر کنند.

پ.ن.2:من بعید میدونم این خصیصه فقط مربوط به ایرانی ها باشه. کلا شهرت با دخالت توی زندگی شخصی افراد در هم پیچیده شده. ولی به نظرم شدت و ضعف داره.

نظرات 35 + ارسال نظر
سبا حق طلب چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 23:32

راستش سارا من این خبر رو 2 هفته پیش شنیدم اما تو وبلاگ ترجیح دادم نزارم چون به نظرم خ در شان کانون فیلم ما نبود که وارد مسائل خاله زنکی بشه.اما با ادامه پست تو تحت تاثیر نوشتت قرار گرفتم حالا خاله زنکیش یا غیر زنکیش خ مهم نیست

هدف من اصلا مطرح کردن ازدواج این دو نفر نبود
ولی الان مطمئنم خیلیا در وهله ی اولی که این پست رو دیدند دقیقا تو ذهنشون گفتن فلانی چه پست خاله زنکی گذاشته!
شک دارم اصلا ادامه مطلب رو خونده باشن و واسه همینه جز تو کسی نظری هم نذاشته فعلا
میخواستم با این نحوه ی پست گذاشتن، یه لحظه به همه اجازه بدم فکراشون رو راجع به این خبر بکنند بعدش بقیه اش رو بخونن ولی فکر کنم خودم هم دچار قضاوت شدن شدم

منم یه مدتی هست این خبر رو شنیدم، اما چن روز پیش اتفاقی برخوردم به نظراتی که توی صفحه شخصی یکی از این دو نفر مردم نوشته بودند و خشکم زد!!!
یعنی اصلا ساده ترین اصول اخلاقی توی حرف زدن رو هم رعایت نکرده بودند
برام خیلی شوک آور بود
حنانی

محمدمهدی رسولی پنج‌شنبه 9 خرداد 1392 ساعت 07:47

سرکار خانم حنانی این آفت شهرت و مشهور شدن هست.مخصوصا دو مجری که کم هم جنجالی نبودند.از زمان قدیم هم همین بود.مجله ها روزنامه ها و منابع خبری قبل از اینترنت برای فروش مطلب چنین مطالبی رو می آوردند...
اما خب به قول شما مثل فضای اینترنت جای نظرشخصی هرکس وجود نداشت.صرفا خبر داغی برای فروش بیشتر بود.

جهان پنج‌شنبه 9 خرداد 1392 ساعت 15:09

کاش شروع پستت یه جوری بود که اذیتم نمی کرد!
ولی ادامه مطلبت بسیار بسیار بسیار جالب و اخلاقی بود!

بابا یه کم هم کلیشه شکن باشیم
حنانی

اشکان پنج‌شنبه 9 خرداد 1392 ساعت 15:43

به نظرم جای این مطلب تو وبلاگ نیست...

خب من الان دارم تعجب میکنم
ادامه مطلبم رو هم خوندین یا نه؟
در ضمن،حتی اگه ادامه مطلبی هم وجود نداشت هیچ مانعی برای هیچ کسی از جهت گذاشتن این پست وجود نداشت آقای توپشکن
حنانی

سبا حق طلب پنج‌شنبه 9 خرداد 1392 ساعت 16:24

اببته معتبر ترین مجله ها هم راجب مسائل خاله زنکی سخن می گن.حالا اینکه ما خ هم پاستوریزه باشیم مهمه؟تازه به نظرم کیفیت وبلاگ ما بالا هم نیست
در هر صورت گذاشتن این پست جرئت می خواست
بعدم اسم پست رو عوض کنی بهتر میشه

خب میبینی ک نظرت با آقای توپشکن خیلی فرق داره
اتفاقا اسمش خیلی با چیزی ک میخواستم بگم مرتبطه،انگار آ دمای مشهور مجبورند برای همه کاراشون از همه اجازه بگیرند
حنانی

اشکان جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 03:58

بله خوندم ادامه مطلبو و اینکه من نگفتم پستتون اشکالی داشته( از لحاظ خط قرمز واینا )وگرنه با هماهنگی با مراجع ذی صلاح!! بدون درنگ پستتون رو حذف میکردم حتی بدون اینکه از خودتون بپرسم...
من میگم جای این مطالب تو وبلاگ کانون فیلم دانشگاه شهید بهشتی نیست...اینکه ماشین گلزار چند صد ملییونه و نمیدونم اون یکی بازیگر طلاق جنجالی داشته یا... باعث پایین اومدن سطح وبلاگ میشه...
ادامه مطلبتون هم متاسفانه قضیه رو خیلی شخصی تر کرد تا جایی که به نظرم برای دفتر خاطرات هر کسی مناسبه این نوشته ها...اینکه به دوستتون چی میگین تو همچین موقعیتی یا چه حالی میشین وقتی خودتونو جای این آدما میذارین...
شما یه زمانی نقدای خوبی مینوشتین...فیلمی که دوست داشتین رو خیلی صاف و ساده از رمان و داستان شروع می کردین به تحلیل تا انتها...خیلی دوست داشتم اونا رو...

خب در وهله اول مرجع ذی صلاح حذف پست خود منم،برای دفعه هاق بعدی عرض میکنم
ضمن اینکه باز هم میگم ما هیچ محدودیتی نذاشتیم ک توی وبلاگ اجازه هست راجع به چی بنویسیم و حتی اگه یکی بخواد میتونه راجع به ماشین گلزار هم بنویسه
سلیقه ی شخصی اعضای کانون تا قانون نشده نمیتونه محدودیت ایجاد کنه
و در مورد اینکه این پستم رو به چه سبکی نوشتم،باز هم فکر میکنم سلیقه شخصی شماست و شما میتونید بگید من خوشم نمیاد،اما نمیتونید بگید جاش تو وبلاگ هست یا نه
دغدغه شخصی شما که شما رو به کانون ربط داده فیلم دیدن و نقدکردنه،برای منم بخشی از دغدغه ام بوده که باعث شده چند تا پست نقد فیلم بذارم و بخش دیگه ای از دغدغه ام هم مربوط به قسمت دانشگاهی بودن کانونه که بهم اجازه میده چند تا نقد اجتماعی به زبون خودمونی (نه روزنامه ای) توش بنویسم
همونطور ک برای اکران تنها دوبار راجع به بداخلاقی تماشاگرا نوشتم
و اینجا هم راجع به اخلاق بد جمعی مون در رابطه با دخالت توی همه جنبه های زندگی هنرمندا نوشتم
حالا چون دوست داشتم اولش غافلگیر کننده باشه و بنظر بیاد دارم اخبار زرد مخابره میکنم،یا اینکه ادامه مطلب به زعم شما دفتر خاطراتی شده دیگه سلیقه یا بدسلیقگی شخصیه
حنانی

اشکان جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 05:02

به خانوم حق طلب:
معتبر ترین مجله ها هم راجب مسائل خاله زنکی سخن می گن.حالا اینکه ما خ هم پاستوریزه باشیم مهمه؟تازه به نظرم کیفیت وبلاگ ما بالا هم نیست
این حرف شما واقعا من رو به هم ریخت...انقدر که الان دارم خیلی سعی میکنم مودب باشم...
خانوم محترم...اگه کیفیت وبلاگ ما بالا نیست شما باید سعی کنی با گذاشتن مطالب مفید کیفیتشو ببری بالا...این چه استدلال ساختار نیافته ایه( مودبانه ترین لفظ ممکن ) که چون بعضی مجله ها مطلب مزخرف هم مینویسن پس ما هم مزخرف بنویسیم...؟!!!
بعدشم شما طبق چه معیاری میگین کیفیت وبلاگ بالا نیست؟
تعداد به روز شدن؟
تعداد بازدید؟
تعداد اعضا؟
قطعا منظورتون اینا که نیست؟
کیفیت مطالب مربوط به فیلم و عکس؟
فک نکنم!
فقط میمونه
مطالب غیر فیلم و عکس...که خود شما هم ید طولایی دارین در زمینه گذاشتن این پستها...

جهان جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 13:23

به نظرم نظرات نسبت به این پست میتونه مهربون تر بیان بشه و حتی مهربون تر پاسخ داده بشه!
منم از این پست چندان خوشم نیومد اما دلیلی نمی بینم که نویسنده ی پستو توبیخ کنم، سعی میکنم به پست و نوشته ش احترام بذارم و در عین حال نظر خودم رو هم بگم و در کنارش سعی کنم خودم از این قسم پست ها که با "سلیقه و روحیات خودم" متفاوته نذارم!

اشکان جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 15:24

۱.خانوم حنانی من خودم میدونم حذف پست مشکل دار وظیفهذ شماست ولی اگه خود شما یه پست خط قرمز دار بزارین من با هماهنگی با مثلا دبیر و تایید مشکل دار بودن پست شما می تونم به محض دیدن حذفش کنم حتی بدون اطلاع شما
۲.سلیقه ی شخصی اعضای کانون تا قانون نشده نمیتونه محدودیت ایجاد کنه
به نظرم این جمله تا حدودی اشتباهه...اولا که این سلیقه من تنها نیست...خیلی از کسایی که نظر گذاشتن و نذاشتن با من هم عقیده ن
و در ثانی ما که نمیتونیم برای هر چیزی قانون بزاریم...ما جمعی از دانشجوهای با فرهنگ کشوریم که نیاز آنچنانی به قانون و توبیخ و ...نداریم
ولی طبق عرف هر جمعی یه سری باید و نباید های عرفی تعریف میشه... شما تاریخ وبلاگو نگاه کنین...همچین پستی کاملا غیر عرفیه صرف نظر از سطح پایین بودن یا بالا بودن
۳.قضیه تنها دو بار کاملا با این موضوع فرق میکرد چون اون یک تجربه طی یک اتفاق کانونی بود و کاملا به اینجا مرتبط...بر خلاف این پست
۴.عین جمله من این بود:
*به نظرم * جای این پست تو وبلاگ نیست این یعنی که من فقط دارم نظر و سلیقه شخصی خودمو میگم حالا شما باز میگین فکر میکنم سلیقه شخصی شماست و شما میتونید بگید من خوشم نمیاد،!!!؟؟؟
خب من دقیقا همینو گفتم...
۴. اگه ما دغدغه های مشترکمون راجع به فیلم و عکس وکانون رو کنار بذاریم و هرکسی شروع کنه به یادداشت دغدغه های شخصیش وبلاگ کانون تبدیل به قمر در عقربی میشه که دیگه هیچ کس ازش لذت نمی بره چون هیچ اشتراکی با مطالب نداره...

من حرف جدیدی ندارم بزنم، همچنان فکر نمیکنم کار اشتباهی کرده باشم و همچنان فکر میکنم شما دارید سلیقه شخصی تون رو تعمیم میدید،چطور میتونید از طرف کسانی ک نظر نذاشتن حرف بزنید؟
من از کامنتای غیر از شما هم صرفا غافلگیر شدن از مدل پست رو دریافت میکنم و پریسا هم یه جا گفت که این مدل رو دوست نداشته
اگه ما جمعی دانشجوی بافرهنگیم پس میفهمیم هر چیز جدید و غیر متعارفی بد نیست
من همین الان دوتا پست در همین اواخر به ذهنم میاد ک بنظرم مدلشون سابقه نداشته و شوکه شدم تو وبلاک دیدم و خوشم نیومد راستش،اما بعد با خودم فکر کردم خب چه ایرادی داره آقا یا خانوم ایکس دلش خواسته فلان عکس یا فلان خبر رو با ما درمیون بذاره،چه محدودیتی هست مگه؟
عرفی که میگید وقتی شکسته میشه که من بیام پست آشپزی بذارم مثلا،وگرنه مساله ی رفتار ما با هنرمندای مشهور چیزی نیست ک خروج موضوعی داشته باشه از حوزه ی کانون فیلم ک یه کانون دانشجوییه
نوع نوشتار من برای شما جالب نبود و من این رو فهمیدم
اما نمیتونم بپذیرم بگید نباید این پست رو میذاشتم چون سابقه نداشته و سطح وبلاگ وزین رو کشیده پایین و خاطره نویسی تو دفترچه خاطراته
جز آخری ک نقد نیست و توهین و تمسخر ه،اون موارد قبلی دلیل واهیه و اگه عرف رو هم مطرح میکنید من بنظر خودم عرفی رو نشکستم
به شیوه غیر کلیشه ای یه پست گذاشتم
با احترام به همه،
از اونجا که این بحث به درازا کشیده و منم دیگه جز همینا ک ده بار گفتم حرفی ندارم من دیگه توی این پست تا سوالی نباشه کامنت نمیذارم

و فقط یه مورد کلی راجع به حذف پست توسط هرکسی:فکر نمیکنم جز موارد اضطراری ای که مسئول وبلاگ در دسترس نباشه بتونیم بدون حتی یه خبر خشک و خالی پستی رو حذف کنیم
حنانی

سبا حق طلب جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 16:24

خب آقای توپ شکن عصبانی مثل اینکه ما اجازه نداریم نظر ساختار نیافته خودمون روراحت بیان کنیم.پیشبینی می کردم ممکنه این نظر من که کیفیت بالایی نداره وبلاگ مخالفانی داشته باشه اما نه اینکه انقدر بد نقد بشم.به نظر من کیفیت وبلاگ خ بالا نیست اما پایین هم نیست اما این موضوع دلیلش اینه چون امثال شما و دوستانی که می گیداطلاعات هنری دارید در وبلاگ کانون فیلم و عکس خ پست نمی زارید راجب این همه فیلمی که دیدید و ادعا می کنید می بینید و بنده هم که فقط وظیفه یه مدیر اجرایی خوب رو انجام میدم و حدود 40 تا پست راجب نحوه پیشرفت پروژم می نویسم و خ هم ازشون استقبال میشه در پایین اوردن کیفیت وبلاگ هیج نقش ندارم.و تازه به اندازه بضاعتم راجب فیلمای خوب و عکس های خوب هم پست گذاشتم.
من نگفتم که از رنگ ماشین گلزار چیزی بنویسیم و منظورم این بود که هیچ اشکالی نداره قاطی این همه پست راجب فیلم اگه یک خبر با مقادیر ی خاله زنکی هم باشه سطح وبلاگ رو پایین نمیاره اما نه درحد خبر ماشین گلزارکه 100% این خبر چیپ و بی ارزشه و نابود می کنه وبلاگ رو
آقای توپ شکن عزیز از همین دست برخورد هاست که دو دستگی کانونی و هنری به و جود میاد در کانون
بعد هم به شما حق می دم که چنین برداشتی کنید از حرفم که ما هم بیایم مسائل چیپ و بی ارزش رو وارد وبلاگ کنیم .اما این بی عدالتی شما در نقد از خود را اصلا نمی پزیرم
به قول آقای چراغعلی زیاده عرضی نیست

اشکان جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 17:35

به خانوم حنانی:
۱. من به هیچ وجه نگفتم که شما کار اشتباهی انجام دادید...
و هرگز نظر خودمو تعمیم نمیدم به کسایی که نظر نذاشتن...وقتی میگم بعضی از افرادی که نظر گذاشتن هم نظرشون همینه حتما صحبت کردم باهاشون که دارم میگم...
۲. شما میگید:
اگه ما جمعی دانشجوی بافرهنگیم پس میفهمیم هر چیز جدید و غیر متعارفی بد نیست
من همین الان دوتا پست در همین اواخر به ذهنم میاد ک بنظرم مدلشون سابقه نداشته و شوکه شدم تو وبلاک دیدم و خوشم نیومد ...
اولا که چیز جدید رو با غیر متعارف یکی نکنید
چیز غیر متعارف بد است مگر اینکه خلافش ثابت بشود...که در مورد پست شما ثابت نمی شود...
دوم
مشکل من دقیقن همینه...اینجور پستای شخصی و غیر مرتبط داره تو وبلاگ زیاد میشه...الان هیچ مشکلی نیست ولی اگه هیچ کس نگه اینجا جای این چیزها نیست و همه با خودشون بگن خب اشکالی نداره و ...اینا تبدیل به یه روند میشه و میشه عرف جدید وبلاگ که به تدریج وبلاگ رو بی ارزش میکنه
۳. گفتین:
عرفی که میگید وقتی شکسته میشه که من بیام پست آشپزی بذارم
نه خیر ...در این صورت عرف شکسته نمیشه نابود میشه!!! پست شما به نظرم(بازم میگم جدای از خوب وبد) کاملا غیر عرفیه واگه منصف باشین بهم حق میدین
به هر حال من قضاوت در این زمینه رو به عهده بچه ها میذارم...
۴.گفتین:
جز آخری ک نقد نیست و توهین و تمسخر ه،اون موارد قبلی دلیل واهیه !!
خب من واقعا متعجبم...من هرگز توهین و تمسخر نکردم و مورد آخرم به نظرم مهمترین نکته نظرم بود و سعی کردم کاملا منطقی باشم...باور کنین...چیزی که من گفتم با توهین و تمسخر خیلی فاصله داره... باور کنین
۵.راجع به حذف پست حرف جدیدی ندارم...به نظرم در اون مواردی که گفتم اصلا نظر مسئول اینترنتی مطرح نیست و هر عضوی میتونه با تشخیص مشکل دار بودن هر پستی و با هماهنگی با دبیر پست رو حذف کنه... این برداشت منه به عنوان مسئول اساسنامه

اشکان جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 17:49

به خانوم حق طلب عزیز:
شما میتونین نظرتونو رو بیان کنین به راحتی...ولی باید انتظار داشته باشین که کسی بیاد و باهاتون مخالف باشه و بگه به نظرش نظرتون اشتباهه
من تو نظرم اصلا نخاستم شما رو نقد کنم...(قبول دارم که عصبانی بودم ولی سعی کردم توهینی نباشه...)
۱.گفتم استدلال شما اشتباهه
و۲. گفتم اگه واقعا دارین این قضیه رو مطرح میکنین که سطح وبلاگ پایینه پس بیاین درستش کنیم...
بازم میگم...من تعصبی رو وبلاگ ندارم...کدوم قسمت وبلاگ به نظر شما سطحش پایینه...بگین تا سعی کنیم درستش کنیم...
حرف الان شما رو قبول دارم که تنوع هم تو وبلاگ خوبه...ولی از نظر قبلیتون واقعا این حرف برداشت میشه که اشکالی نداره اگه ما بیایم تو وبلاگ مطالب بی ارزش بزاریم!

سبا حق طلب جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 18:44

آقای توپ شکن خوبه قصد نداشتید تو هین آمیز باشه!
جدای از لحن تند شما به طور غیر مستقیم گفتید اگه کیفیت وبلاگ بده تقصیر امثال منه به دلیل پست های غیر فیلم و عکس و من البته مخالفم با این حرفتون
من انتظار مخالفت رو دارم اما نه مخالفتی با شیوه ای که غلبه عصبانیت و احساساتش بیشتر از منطقش باشه .تازه من جدیدا پستی گذاشتم که از من انتقاد کنید و فکر نکنم کسی تا حالا همچین پستی گذاشته باشه.
منم منظورم متنوع بودن مطالب نبود منظورم این بود که خبر خاله زنکی با ورژن پایین مثل ازدواج هنرمندا در یک وبلاگ هنری هیچ اشکالی نداره و سطح وبلاگ رو پایین نمیاره.مگه اینکه هر هفته از این خبرا بزاریم.راجب بالا بردن سطح وبلاگ متوسط ما از نظر من هم ،نظرم همونه که گفتم در کامنت قبلی .اینکه شما ها بنویسید .
البته هدف سارا اصلا بیان این خبر نبوده و فقط می خواسته با این خبر به موضوعی جدید بپردازه و می خواسته غافلگیر کنه و بگه که گول خوردیم ماها که فک کردیم هدفش بیان ازدواج این دو بوده.اما چون ما غافلگیر نشدیم و چیز دیگه ای فکر کردیم این بحثا پیش اومده

سبا با این حرفت مخالفم:
"منم منظورم متنوع بودن مطالب نبود منظورم این بود که خبر خاله زنکی با ورژن پایین مثل ازدواج هنرمندا در یک وبلاگ هنری هیچ اشکالی نداره و سطح وبلاگ رو پایین نمیاره"

اتفاقا سطح وبلاگو پایین میاره!
اگر سارا صرفا می خواست اعلام کنه این دو تا کفتر با هم ازدواج کردن من هم واکنش نشون میدادم!
شکل پست سارا متفاوت بود وگرنه قطعا خبری مثل ازدواج هنرمندا یا هر چیزی از این قسم کلاس کار وبلاگو پایین میاره!
سارا این موضوع رو مقدمه ای کرد برای بیان یه مطلب مهم تر(البته به قول خودش با سلیقه ی شخصیم) !
سارا خواست اخلاق صحیح و غیر صحیح رو در این خصوص تفکیک بده وگرنه اصلا براش مهم نبوده که این دو شخص با هم ازدواج کردن، فقط خواسته راجع به واکنشای مردم نسبت به این خبر صحبت کنه!
که من با چنین موضوعی که به اخلاق و اخلاقیت می پردازه مشکلی ندارم!


جهان

سبا حق طلب جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 19:24

پریسا سالی یه بار یا 6 ماه یه بار یه خبر ازدواج باعث میشه سطح وبلاگ بیاد پایین؟
در وجود اکثر مردم جهان وجود خاله زنکی نهفته است که در صدش فرق می کنه مگه اینکه خلافش ثابت بشه همه براشون جالبه که فلان هنرمند با فلان فوتبالیست ازدواج کرده دیدی عادل فردوسی پور چقدر از زندگی خصوصی بازیکنا وسط بازی میگه و من می گم اگه در حد خ اندکش این خبرا پخش بشه هیچ ایرادی نداره.من به این مخالفت می گم روشنفکری بیجا

آره به نظرم باعث میشه سطح وبلاگ بیاد پایین!
به من چه کی با کی ازدواج کرده؟
فک کن این موضوع باب بشه!
یکی من بذارم یکی تو یکی قلی بعد هممون بگیم من فقط یکی گذاشتم!
خب همیشه شروع همه چیز یکی یکی یکی یکی بوده که شده دو تا 10 تا 100 تا!
بعدشم چرا باید هر چی که تو وجودمون هست بریزیم وسط؟

بحث ، بحث شانیت کانون و وبلاگه که نباید به این مسائل بی ارزش بپردازه!
فردوسی پورم می بینه بازی بی مزه ست همه دارن میخوابن 4 تا چیز میگه ملت جذب شن، فعلا که با این موضوعات همه داریم دفع میشیم تا جذب
بعد یه روز بیا وقت بذار بهم بگو این روشنفکری که گفتی یعنی چه؟ من نبفهممش!

نکته:
پست سارا همچنان به نظر من شامل حرف تو نمیشه!

جهان

به سارا: جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 20:21


بازم همون مشکل پیش اومد!
شرمنده

جهان

تو واقعا باید معاون وبباگ میشدی
ینی از منم ک دقیقه ای رفرش میکنم بیشتر اینجا میپلکی
سارا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای بابا!
یادم ننداز
ناراحت میشم که چقد دوست داشتم بشم ولی نشد

جهان

سبا حق طلب جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 20:33

صد در صد پست سارا شامل حرف من نمیشه.گفتم که .مگه دقت نکردی؟چون بحثش پیش اومده گفتم

اون قسمت رو محض اطلاع خود سارا نوشتم یک شمری بالا سرم بود کامپیوترو میخواست دیگه به نوع جمله بندیم توجه نکردم

جهان
ـــــــــــــــ
گفته بودم دیگه حرفی نمیزنم
ولی فقط برای حمایت از دمکراسی ای که اینقدر ادعاشو داریم تو کانون
دوستای خوبم
کانونی های عزیز
من قصدم خبر این ازدواج نبود ولــــــی چون این وسطا هی حرفش شد:

اگر من یا هرکسی صرف خبر ازدواج،صرف رنگ ماشین فلان بازیگر رو هم خبر کنه،هیچ خط قرمزی رو رد نکرده و نمیتونیم باهاش مخالفت کنیم که چرا این پست رو گذاشته
راه های متمدنانه دیگری برای چنین برخوردی وجود داره
باید این محدودیت رو قانون کنیم
اگه نه،بایدبه نحوی نویسنده رو متوجه کنیم که پستاش اینجا خریدار نداره و با پست غیر فرهنگی گذاشتن مبارزه ی غیرمستقیم کنیم
و اون نحوه هم اصلا این نیست که بگیم حق نداری اینجوری پست بذاری
و با همه اینا،من میگم حتی اگه کسی دلش بخواد تا ابد بدون دریافت هیچ بازخورد مثبتی هم پست زرد بذاره ما نمیتونیم منعش کنیم مگر قانونی باشه

چون اینجا کانونه و ادعای قانون و دمکراسی داریم
حتی منع عرفی که آقای توپشکن حرفش رو میزدند هم باید قانونی براش بذاریم،قانونی که اجازه بده پستای ضدعرف حذف بشه و مرجع تشخیص عرف رو هم معلوم کنه
حنانی

به سارا: جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 22:18

حرفات کاملا درسته و در این زمینه من شدیدا طرفدارتم فقط یه سوال:
آیا از حرفای "من" این برداشت رو کردی که من گفتم کسی حق نداره این جور پستارو بذاره؟

جهان

من از حرفای تو و سبا اندکی این حرف رو برداشت میکنم
شما منو تبرئه میکنید و میگبد اگه بجاش خبر زرد مخابره میکردم اونوقت بحثتون فرق میکرد
و من دارم میگم حتی اون موقع هم ما نمیتونیم جز همین که خوشمون نمیاد چیزی بگیم
میشه پست زرد هم گذاشت
دستم دیگه کشش نداره واسه نوشتن
خدا ب داد امتحان فردام برسه
حنانی

توفیقی جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 22:34

آقای توپ شکن
تو بحثا و کامنتایی که میذارین ، با "محتوای" اکثر حرفاتون موافقم.
اما "لحن" نوشتاریتون به شدت تند و گاها توهین آمیزه.

چه این پست،چه بحث طولانی با آقای شکوری.

در وهله اول، اصل حرف، برای فردی که مخاطب قرار دادین ،پشت همین لحن تند پنهان میشه.

وجالب اینکه تو کامنت های بعدی ، قبول میکنین که عصبانی بودین.

لطفا مخالفتا تونو ، با لحن بهتری ابراز کنین.

سعید چ.ع جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 22:50

با حرف اشکان موافقم:
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهیدبهشتی. من چن وخته دارم فکر می کنم چقدر این اسم داره مهجور میشه تو کانون. کانون. حتی من هم دارم صداش می کنم کانون. ولی اسمش هس: کانون فیلم و عکس دانشگاه شهیدبهشتی. و فکر کنم اینجا هم باشه "وبلاگ کانون فیلم و عکس دانشگاه شهیدبهشتی". وبلاگ ینی محل بلاگ کردن، معنای تحت الففظی اش می شود: A blog (a contraction of the words web log) is a discussion or informational site published on the World Wide Web
ینی محل دادن اطلاعات، و بحث کردن، حول یک موضوع یا موضوعات مشخص. در ادامه داریم: کانون. ینی احتمالاً اطالاعات و مباحث باید حول کانون باشه، اتفاقات کانون، تجربیات کانون، بازخورد تجربیات کانون، حتی فضای کانون. کانون به معنای محل تجمع و تمرکز فعالیت و افراد حول یک یا چند موضوع خاص است. و در ادامه: فیلم و عکس. ینی این تمرکز و تجمع باید حول این دو موضوع در درجه اول، و بعد حول کانونیتِ فضا باشه. مورد آخر: داشنگاه شهیدبهشتی، مضاف الیه‌ای که به نظرم از نظر معنایی باید قبل از فیلم و عکس بیاد؛ کانونی در دانشگاه شهیدبهشتی که به فیلم و عکس می پردازه، و این هم وبلاگشه.
با توجه به تمام این توضیحاتِ الکن این جانب، بنده با اشکان هم رای هستم که این پست از اساس نمی تونه واجد شرایطِ وبلاگ باشه. و این بحث که قانونی برای مخالفتش وجود نداره هم به نظر این جانب درست نیست؛ ماهیت اش، فاتحهِ نتیجه گیری در موردشو می خونه. مثل اینه که بگیم قانونی وجود نداره که جلوی خوردنِ سنگ رو بگیره؛ سنگ از اساس قابل خوردن نیست و وضع چنین قانونی هم تنها مقنن رو به سخره می کشه. نکته دیگه اینه که به نظرم حجم زیاد پست هایی که "الویت" کمتری دارن باعث میشه پست های مهم تر مانند هماهنگی جلسات و غیره دیده نشه.

خانم حق طلب:
روشنفکری بیجا رو متوجه نشدم از اساس.

و با اشکان مخالفم:
پسرجان، تا جایی که حافظه م یاری می کنه این دومین یا سومین باریه که لحن نظراتت حمل بر توهین و تمسخر میشه. فک کنم بد نباشه یه کم "آن"طرف قضیه رو هم ببینی.

زیاده عرضی نیست.

اشکان شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 03:31

به خانوم حنانی:
همچنان به نظرم شما دارین همون حرفای قبلیتونو رو تکرار میکنین...شما میگین:
اگر من یا هرکسی صرف خبر ازدواج،صرف رنگ ماشین فلان بازیگر رو هم خبر کنه،هیچ خط قرمزی رو رد نکرده و *نمیتونیم* باهاش مخالفت کنیم که چرا این پست رو گذاشته...
اولا که من منظورتون از اون کلمه نمیتونیم رو نمیفهمم...هر کسی میتونه در هر زمینه ای مخافت کنه حتی اگر موضوع مربوط به(به قول سعید ) ۱.کانون ۲.فیلم و عکس ۳.دانشگاه شهید بهشتی باشه...چه رسد به این پست...
دوم...من هیچ وقت نگفتم شما *حق نداری اینجوری پست بذاری* چرا فرافکنی میکنین؟من فقط نظر مخالف خودم با پست شما در وبلاگ رو بیان کردم که این دقیقا مطابق همون دموکراسیه که گفتین...دموکراسی این نیست که هر چی شما میگین همه بیان تعریف کنن بلکه دقیقا همون چیزیه که الان داره اتفاق میفته...
و یک سوال ...آیا واقعا نظر قلبی شما اینه که هرکسی بیاد خبرای زرد بنویسه و هیچ کس باهاش مخالفت نکنه؟ اونوقت شما اون وبلاگو دوست دارین؟ من که خجالت میکشم اسمم جزو نویسندگان همچین وبلاگی باشه...
۳.همچنان میگم...من هیچ وقت از حذف هیچ پستی حرف نزدم که شما نبود قانون برای این مسئله رو مطرح میکنین...اما در خصوص عرف...
شما گفتین...حتی منع عرفی که آقای توپشکن حرفش رو میزدند هم باید قانونی براش بذاریم
در جلسه روز ۹۱.۸.۹که خود من مدیر جلسه ش بودم تصویب شد که عرف در کانون قانون است...عباس شکوری مطرح کرد و تصویب شد... یعنی من حتی میتونستم در توهین آمیز ترین و بی ادبانه ترین حالت پست شما رو با تایید غیر عرفی بودن از سوی دبیر حذف کنم...ولی باور کنین قصد من از حرفی که زدم اصلا توهین نبود و اینکه من هرگز دوست ندارم دوستی ما از بین بره و فقط برای بهتر شدن وبلاگ مطرحش کردم

من که خودمم گفتم دیگه حرف جدیدی ندارم، نظرم هم تغییر نکرده که بیام حرف دیگه ای بزنم
ببینید آقای توپشکن این بحث از نظر من تموم شده است
و احساس میکنم که هر دفعه حرف جدیدی زده میشه باب یه سو تفاهم جدید و متعاقب اون دلخوری پیش میاد
من کی گفتم دمکراسی تعریف کردنه؟ الان میتونم دو ساعت سر همین حرفی که به من نسبت دادید بشینم تایپ کنم
خانم جهانی پور و توفیقی هم مخالفت کردند، آقای چراغعلی هم مخالفت کرد،اینکه بگید از یه چیزی خوشتون نمیاد فرق میکنه با مسخره کردنش و من این رو از اون کامنت های اولتون به شدت دریافت میکنم.(هرچند شاید همه مخالفینی که گفتند با حرف شما موافقند با قسمت هایی از حرفاتونم که به نظر من لحن تمسخر داره هم موافق باشند، که اون وقت دیگه مثل اینکه من مفهوم مخالفت کردن رو نمیفهمم)

ضمن اینکه تمام کانون هم از اون پست خوششون نیاد میتونه هزار تا تعبیر برای من داشته باشه، من بد می نویسم، من دغدغه متفاوتی دارم، من آدم بی کلاسی ام، من آدم بی فرهنگی ام، سلیقه ام با بقیه فرق میکنه، چیپم، خاطره نویسی و پست زرد راه انداختم

ولی حتی همه این نسبت ها برای من به این معنی نیست که بشه تعیین کرد چه پستی باید باشه یا نباشه( حالا شما میگید گفتن "به نظر من" توی اول جمله ها خیلی مفهومش رو متفاوت میکنه ولی من اینو نمیگم)
خصوصا وقتی من حی و حاضر دارم میگم چیزی که تو ذهنم بوده پایین آوردن سطح وبلاگ نبوده، با چنین قصد و نیتی پست نذاشتم، نخواستم یه خبر زرد و چیپ مخابره کنم و بد نیست کمی هم زاویه دید من موقع پست نوشتن رو بفهمید

شما هم دارید میگید قصدتون پیشرفت وبلاگه، منم میگم با اینکه ابدا از کامنت های اولتون چنین برداشتی نمیکنم بسیار خب.
ولی حتی باز هم این به اون معنا نیستش که با بنیان حرفتون موافق بشم
من فکر میکنم همه میتونن هر پستی بذارن و ما با مخالفت متمدنانه میتونیم از اون شیوه استقبال نکنیم و با ملایمت طردش کنیم

و راجع به سوالتون: من خجالت نمیکشم توی وبلاگی بنویسم که یه چنین نویسنده ای داره چون من خودمم و بار مسئولیت رفتار دیگران بر عهده من نیست.
و خصوصا وقتی بدونم نویسنده پست قصد نداشته کسی رو خجالت زده کنه با نوشتنش و صرفا توی یه محیط دوستانه "خودش" بوده و سعی نکرده ادای کسی رو دربیاره که نیست
دغدغه ی ذهنیش همونی بوده که نوشته
دغدغه من توی پستم رفتار ما با هنرمندا (و نه لزوما هنرمندا، به طور کلی رفتارمون با همدیگه) بود که به خاطر روابط اینترنتی خیلی بی پرده و بی ادبانه شده و به شیوه ی غیر معمولی هم پستم رو تنظیم کرده بودم و اصلا هم فکر نمیکنم چیزی بود که نتونم توی وبلاگ کانون فیلم و عکس بنویسم یکی هم شاید واقعا دغدغه ذهنیش لباس و ماشین و طلاق بازیگراست. خب دیگه نمیشه بکشیمش که
راهش این نیست که بگیم ما خجالت میکشیم تو مینویسی

من اگر روزی اونقدر از خودم مطمئن باشم که سلیقه ی من درسته، سعی میکنم محیط رو جوری کنم که سلیقه اش تغییر کنه ولی نمیگم سطح کاری و کلاسی ما رو آوردی پایین

پ.ن: شاید بیشتر خطاب به اقای چراغعلی، چون این پست سرش این همه بحث پیش اومد شما اومدید تفسیر کردید که چیا میشه تو وبلاگ نوشت
ولی واقعا میتونید این مدل رو با همه ی پست ها که میاد تو وبلاگ تطبیق بدید؟
من الان خودم مثال نقض دارم تو ذهنم
بنظرم حرفتون اینقدر بدیهی نیست که همه پذیرفته باشند و عمل کنند
واگر شما هم موافقید پست های دیگه ای هم به فاتحه خونی نیاز دارند چرا به نویسنده هاشون تذکر ندادید تا کار به این پست من نرسه؟

دارم بازجویی نمیکنم، میخوام چندتا چیز بگم :1. حرف آقای توپشکن تازه توجه همه رو به این بحث جلب کرده و مشکل صرفا از پست من نیست
و2.این مدلی که میگید لزوما تو ذهن همه نبوده
اگر من هم جزوی از این همه حساب میشم
و 3.بعلاوه، هرچی مدل مد نظرتون رو میخونم میبینم که پست من اصلا به این بداهتی که توی ذهن شماست خروج موضوعی نداره
و قشنگ میتونه توش جا بگیره
حنانی

اشکان شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 03:42

به خانوم توفیقی عزیز:
اگه من قبول کردم که لحنم تند بود یا عصبانی بودم به این معنا نیست که ازش پشیمونم...اگه کسی مثلا به خانواده آدم بی احترامی کنه آیا عصبانیت به وجود نمیاد...اگه نیاد بده اتفاقا...نشون میده که خانوادش برای اون شخص بی اهمیته...در واقع این نشون میده وبلاگ برای من مهمه واگه کسی وبلاگو(بی دلیل) زیر سئوال ببره یا کم ارزشش کنه من ناراحت میشم ولی سعی میکنم منطقمو از دست ندم اگرچه عصبانی میشم که اون دست خودم نیست دیگه...اما باز هم میگم با توهین به هر نحوی به شدت مخالفم
به چراغ جانم:
حاجی غلط کردم!

به سارا: شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 08:53

فقط در همین حد که من توی حرفام باید یا نباید تعیین نکردم، اگر چنین مصداقی پیش بیاد من هم مخالفت میکنم، اما باید یا نبایدی تعیین نمیکنم، مگر اینکه توی نهاد تصمیم گیری چنین بایدی یا نبایدی تعیین بشه.
چون دستت درد گرفته و میدونم خیلی اذیتت میکنه زیادتر از این دو خط بالا حرفی نمیزنم تا مجبور به پاسخ نشی

جهان

شکور شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 13:31

منم میخوام نظر بدم ولی اونقد این نظرات بلنده که الان نمیتونم بخونم همش رو. شب می خونم ببینم داستان چیه و بعدش منم یه لفظی میام
شکور نخود هر آش

سعید چ.ع شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 14:54

خانم حنانی عزیز، پست شما مصداقی از پست هایی بود که به نظر اینجانب از نظر ماهیتی ارتباطی با وبلاگ ندارند، وگرنه از مدت ها پیش و طی صحبت هایی با عباس شکوری گفته بودم که رویه وبلاگ به نظرم چندان جالب نیست. باز هم تکرار می کنم که هدف من نه کوبیدن شخص شما و نه کوبیدن پست شما، که استفاده از مصداقی عینی که مورد بحث هم قرار گرفته برای تبیین نظرات اینجانب بوده است. بنده مصادیق بسیاری از این چنین پست هایی رو همین الان هم در ذهن دارم و بارها و بارها و به سختی جلوی خودم رو می گرفتم که پای آنها نظری ندم که کار به این دلخوریا بکشه، ولی خب، پای این پست آغازکننده بحث کس دیگری بوده و فرض بگیرید من هم از آب گل آلود ماهی گرفتم.
مورد دوم:
"ضمن اینکه تمام کانون هم از اون پست خوششون نیاد میتونه هزار تا تعبیر برای من داشته باشه، من بد می نویسم، من دغدغه متفاوتی دارم، من آدم بی کلاسی ام، من آدم بی فرهنگی ام، سلیقه ام با بقیه فرق میکنه، چیپم، خاطره نویسی و پست زرد راه انداختم"
این جملات به شخصه برای من بسیار تکان دهنده و ناراحت کننده بود. من اعتقاد دارم اگر تمام دنیا هم با شما مخالف باشند باز هم زدن این انگ ها به خودتان اخلاقاً و عرفاً درست نیست.
مورد سوم:
دارم بازجویی نمی کنم از ساختار جمله‌بندی فارسی تبعیت نمی کنه، ولی ساختار جالبیه :)

یه ساعته دارم فکر می کنم مورد سوم یعنی چی ؟تازه دوزاریم افتاد
حق طلب

سعید چ.ع شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 15:00

مورد دیگری هم که یادم رفت این بود که:
بنده از پستی که به عنوان مثال در مورد تجربیات اکران ها می نوشتید و بعد نتیجه گیری می کردید، لذت می بردم، و به نظرم مطابق با مدلِ پست آرمانی هم هم بوده است. پرداختن به مسائل به ظاهر غیر مرنبط به "کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی" هم به نظرم می تواند با تمهیدی در وبلاگ صورت بگیرد.

به اشکان:
حاجی نوکرم

زیاده عرضی نیست

به آقای چراغعلی: شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 16:18

منم خیلی خودمو نگه داشتم تا این سوالو نپرسم اما میشه خواهش کنم بگید کدوم پستا شامل اون هایی بوده که شما رو اذیت کرده و حس جالب نبودن رویه ی وبلاگ رو بهتون القا کرده؟


جهان

این نکته رو اضافه کنم که من این سوال رو نپرسیدم تا به قول شما یه دلخوری جدید به وجود بیاد، فقط به نظرم اومد که اگر شما اونچه که توی ذهنتون هست رو باز کنید و نظرتون رو بگید ریشه ی اصلی بحثای این پست پیدا میشه و حتی میتونه حل بشه!

جهان

اشکان شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 16:22

به خانوم حنانی...
هیچ احتیاجی نیست که یک ساعت در باره دموکراسی تایپ کنین..نظر شما موجوده شما گفتین:
فقط برای حمایت از دمکراسی ای که اینقدر ادعاشو داریم تو کانون
.
.
اگر من یا هرکسی صرف خبر ازدواج،صرف رنگ ماشین فلان بازیگر رو هم خبر کنه نمیتونیم باهاش مخالفت کنیم
این جمله ها کاملن نشون دهنده برداشت غلط شما از دموکراسیه و فقط نشون میده شما تحمل مخالفت(که از لوازم دموکراسیه) رو ندارین
اگه از جمله به نظرم جای این مطلب تو وبلاگ نیست یا این مطلب یک مسئله شخصیه یا...به شدت توهین و تمسخر برداشت میکنین( طبق گفته خودتون) باید بگم به شدت متاسفم...

استدلال ها و برداشت هاتون به نظرم اشتباهه و همچنان همونها رو تکرار میکنین پس ادامه بحث فایده ای نداره...

سبا حق طلب شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 17:01

آقای چراغعلی چرا فکر می کنید تو وب تذکر دادن باعث دلخوری میشه؟اگه با لحن خوبی گفته بشه باعث دلخوری نمیشه مگه اینکه طرف بی جنبه باشه (الان یه آدم حساس داره این حرفو میزنه.)در جهت بالا بردن سطح انتقاد پذیریمون یا هر هدف کانونی ،باید بعضی جا ها صریح بود .به نظر من شما خ می خواید مراعات آدما رو بکنید و این خ خوبه اما نه در بعضی موارد(البته کلی پرسیدم به نظرم سارا با جنبه است و اما اختلاف دیدگاه دموکراسی از نظر حنانی و توپ شکن و لحن تند آقای توپ شکن باعث این همه بحث بینشون شده .هر آدمی اگه با لحن بد بهش انتقاد شه خب بهم میریزه)وگرنه نظر جفتشون در نهایت تا حدودی به یه جا ختم میشه سارا می گه هرکسی می تونه هر پستی بزاره ودر نهایت استقبال نمیشه از اون پست و طبق نظر همه قانون گذاشته میشه براش که نزاریم این پست هارو و توپ شکن میگه اصلا از اول نباید بزاریم.

شکورم یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 10:54

والا دو طرف به من پیشنهاد کردن که بحث مفصل رخ داده رو بخونم و نظر بدم!
من از همون اول می خونم و نظر می ذارم
اول درمورد خود پست باید بگم که ایرادی اساسنامه ای بر ورود این پست به وبلاگ وجود نداره
اتفاقا وقتی وبلاگ تاسیس شد یادمه که اصلا اساس رو بر این گذاشتیم که کمی حرفای غیرکانونی و حتی خاطرات و احساسات شخصی هم تو وبلاگ وارد بشه تا وبلاگ جون بگیره... میتونید به اوایل وبلاگ و پست های من توجه کنید که مثلا از سختی امتحانا شاکی شده بودم. یعنی یادمه که میگفتیم دوستان برای گرم شدن تنور وبلاگ می تونن پست های نامربوط ولی خوشگل بذارن
این رویه ای بود که با رونق وبلاگ و افزایش نویسنده ها کم رنگ شد. ولی همچنان منع روشنی که در محیط وبلاگ وجود داشت و داره، منع اساسنامه مربوط به خطوط قرمز امنیتی بوده. عرف هم که اساسنامه بهش مشروعیت داده، نمیتونه منع جدیدی ایجاد کنه زیرا اساسنامه درمورد موارد ممنوع در وبلاگ، به روشنی تعیین تکلیف کرده و نمیشه تو موردی که تعیین تکلیف شده، با عرف به تکلیف جدیدی معتقد شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
اشکان: «به نظرم جای این مطلب تو وبلاگ نیست...»
شکور: این یه جمله از اشکانه که گفته شدنش هیچ اشکالی نداره
این الفاظ در راستای تغییر جو پست های وبلاگه. مث این می مونه که من مثلا به فلانی که سوالی رو از مسئول اساس نامه پرسیده بگم، به نظرم این سوال رو باید از مسئول امور مالی بپرسی.
صرفا یه اظهار نظر درمورد اینه که این پست (و امثالهم) نباس بیان تو وبلاگ زیرا مثلا سطح وبلاگ رو میارن پایین.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
حق طلب: اببته معتبر ترین مجله ها هم راجب مسائل خاله زنکی سخن می گن.حالا اینکه ما خ هم پاستوریزه باشیم مهمه؟تازه به نظرم کیفیت وبلاگ ما بالا هم نیست

شکور: اینم یه اظهار نظر شخصیه. اصلا گفتنش مشکلی نداره.
ــــــــــــــــــــــــــ
اشکان: من نگفتم پستتون اشکالی داشته( از لحاظ خط قرمز واینا )وگرنه با هماهنگی با مراجع ذی صلاح!! بدون درنگ پستتون رو حذف میکردم حتی بدون اینکه از خودتون بپرسم...
من میگم جای این مطالب تو وبلاگ کانون فیلم دانشگاه شهید بهشتی نیست...

شکور: این حرفای اشکان کاملا درسته. البته مث همیشه حداقل با کمی صراحت زننده.. البت اشکان باید بدونه که مراجع ذی صلاح در این زمینه، خود خانم حنانی هستن. به نظرم اطلاع به ایشون مطابق با اساسنامه اولین الزامه. اگه نپذیرفتن و طرف مقابل رو هم قانع کردن، بعد باید به راهکار دیگه فکر کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
اشکان: ادامه مطلبتون هم متاسفانه قضیه رو خیلی شخصی تر کرد تا جایی که به نظرم برای دفتر خاطرات هر کسی مناسبه این نوشته ها...اینکه به دوستتون چی میگین تو همچین موقعیتی یا چه حالی میشین وقتی خودتونو جای این آدما میذارین...

شکور: اینها صرفا نظرات اشکانه. فوقش اگه من این حرفا رو قبول نداشته باشم در مقابل این حرفا می گم که:«من مخالفم و در این حد حرفای خودمونی در وبلاگ نه تنها جایز بلکه واجبه.»
البت در حال حاضر خود من به وجوب وجود همچین پست هایی معتقد نیستم و خودم خوشحال تر میشم که تمامی پست حداقل ربط رو به فیلم یا کانونیت یا عکس یا مسائلی که میتونن مستقیما به ما مربوط بشن، داشته باشن.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
حنانی: ضمن اینکه باز هم میگم ما هیچ محدودیتی نذاشتیم ک توی وبلاگ اجازه هست راجع به چی بنویسیم و حتی اگه یکی بخواد میتونه راجع به ماشین گلزار هم بنویسه
سلیقه ی شخصی اعضای کانون تا قانون نشده نمیتونه محدودیت ایجاد کنه
و در مورد اینکه این پستم رو به چه سبکی نوشتم،باز هم فکر میکنم سلیقه شخصی شماست و شما میتونید بگید من خوشم نمیاد،اما نمیتونید بگید جاش تو وبلاگ هست یا نه

شکور: صحبت های اولیه ی خانم حنانی کاملا درسته. منعی وجود نداره. ولی در انتها یک اشتباه کرده ان. گفته اند که توپشکن نمیتونه بگه که این پست جاش تو وبلاگ نیست.
من باس بگم که به نظرم، مخصوصا با توجه به اینکه توپشکن با آوردن لفظ «به نظر من» صرفا داشته نظرش رو می داده، این جمله در مقابل اظهار نظر توپشکن اشتباهه. همونطور که من میتونم درمورد ماشین گلزار تو وبلاگ بنویسم، توپشکن هم میتونه نظرش رو درمورد اینکه وبلاگ جای این صحبت ها نیست بگه.
ــــــــــــــــــ
حنانی: دغدغه شخصی شما که شما رو به کانون ربط داده فیلم دیدن و نقدکردنه،برای منم بخشی از دغدغه ام بوده که باعث شده چند تا پست نقد فیلم بذارم و بخش دیگه ای از دغدغه ام هم مربوط به قسمت دانشگاهی بودن کانونه که بهم اجازه میده چند تا نقد اجتماعی به زبون خودمونی (نه روزنامه ای) توش بنویسم
همونطور ک برای اکران تنها دوبار راجع به بداخلاقی تماشاگرا نوشتم
و اینجا هم راجع به اخلاق بد جمعی مون در رابطه با دخالت توی همه جنبه های زندگی هنرمندا نوشتم
حالا چون دوست داشتم اولش غافلگیر کننده باشه و بنظر بیاد دارم اخبار زرد مخابره میکنم،یا اینکه ادامه مطلب به زعم شما دفتر خاطراتی شده دیگه سلیقه یا بدسلیقگی شخصیه


شکور: حرفای بسیار زیبا.
البته من از پست تنها دوبار شما خیلی خوشم اومد و خودم دوس داشتم که پست نامداری و حسنی تو وبلاگمون حداقل به این شکل نباشه.
ــــــــــــــــــــ
اشکان به حق طلب: خانوم محترم...اگه کیفیت وبلاگ ما بالا نیست شما باید سعی کنی با گذاشتن مطالب مفید کیفیتشو ببری بالا...این چه استدلال ساختار نیافته ایه( مودبانه ترین لفظ ممکن ) که چون بعضی مجله ها مطلب مزخرف هم مینویسن پس ما هم مزخرف بنویسیم...؟!!!
بعدشم شما طبق چه معیاری میگین کیفیت وبلاگ بالا نیست؟
تعداد به روز شدن؟
تعداد بازدید؟
تعداد اعضا؟
قطعا منظورتون اینا که نیست؟
کیفیت مطالب مربوط به فیلم و عکس؟
فک نکنم!
فقط میمونه
مطالب غیر فیلم و عکس...که خود شما هم ید طولایی دارین در زمینه گذاشتن این پستها...


شکور: والا ماهیت حرفای اشکان هم در حالت «نظر اشکان توپشکن» درسته ولی وقتی با این سبک بیان همراه بشه، خوب تاثیر مثبتی نداره. منظورم اینه که «بابا آروم بگیر خوب!». البت میدونم که توپشکن به خود من هم میگه که بچه ننم که میگم تند حرف میزنه!
ــــــــــــــــــــ
جهان:
به نظرم نظرات نسبت به این پست میتونه مهربون تر بیان بشه و حتی مهربون تر پاسخ داده بشه!
منم از این پست چندان خوشم نیومد اما دلیلی نمی بینم که نویسنده ی پستو توبیخ کنم، سعی میکنم به پست و نوشته ش احترام بذارم و در عین حال نظر خودم رو هم بگم و در کنارش سعی کنم خودم از این قسم پست ها که با "سلیقه و روحیات خودم" متفاوته نذارم!

شکور: واقعا متعجب شدم. این جملات خانم جهانی، بسیار بسیار پخته بود. خیلی خیلی خوب و تا به امروز یادم نمیاد خانم جهانی چنین جملاتی در این حد درست و پخته تو وبلاگ گذاشته باشن. منم حرفم همینه. به نظرم خانم حنانی در اولین ری اکشنشون به توپ شکن، دچار سوتفاهم بودن و در ادامه، توپشکن هم با اون سبک حرف زدن عجیب، خانم حنانی و سایرین رو به توپ بست.
ـــــــــــــــــــــــــ
توپ شکن: ۱.خانوم حنانی من خودم میدونم حذف پست مشکل دار وظیفه شماست ولی اگه خود شما یه پست خط قرمز دار بزارین من با هماهنگی با مثلا دبیر و تایید مشکل دار بودن پست شما می تونم به محض دیدن حذفش کنم حتی بدون اطلاع شما

شکور: کاملا درسته البت به نظر من اول باس به خود مدیر گفت و اگه نپذیرفت اون وقت با نهاد تصمیم گیری و در حالت فورس ماژور با دبیر و در صورت نبودن دبیر حتی با اختیار خود مسئول اساسنامه، این کارو کرد.
ــــــــــــــــــ
توپشکن: ۲.سلیقه ی شخصی اعضای کانون تا قانون نشده نمیتونه محدودیت ایجاد کنه
به نظرم این جمله تا حدودی اشتباهه...اولا که این سلیقه من تنها نیست...خیلی از کسایی که نظر گذاشتن و نذاشتن با من هم عقیده ن
و در ثانی ما که نمیتونیم برای هر چیزی قانون بزاریم...ما جمعی از دانشجوهای با فرهنگ کشوریم که نیاز آنچنانی به قانون و توبیخ و ...نداریم
ولی طبق عرف هر جمعی یه سری باید و نباید های عرفی تعریف میشه... شما تاریخ وبلاگو نگاه کنین...همچین پستی کاملا غیر عرفیه صرف نظر از سطح پایین بودن یا بالا بودن

شکور: درمورد جمله ی اول بازم حرف اشکان درسته زیرا ما مطابق با اساسنامه، عرف رو به رسمیت شناختیم... ولی کل این بحث این پاراگراف ربطی به اتفاق اخیر وبلاگ نداره زیرا، مشروعیت عرف وقتیه که قانون تعیین تکلیف نکرده. حدود و ثغور و مرزها درمورد وبلاگ، قانونگذاری شده پس عرف نمیتونه نظری در این رابطه بده.
غیرعرفی بودن پست، مشکلی نداره زیرا منطبق بر قانونه. مشروعیت اول با قانونه. اگه قانون حقی داده باشه، عرف نمیتونه اون حق رو بگیره. درمورد خاص پست نویسی در وبلاگ، قانون به صراحت حق رو با مشخص کردن ممنوعیت ها مشخص کرده. پس امکان استناد به عرف نیست. ما در مواردی از عرف استفاده می کنیم که قانون درموردش ساکت باشه. این کاملا یه بحث حقوقیه. در قانون اساسی ایران هم استناد به موازین شرع معتبر دونسته شده، ولی همه ی حقوقدان ها میدونن که این اعتبار صرفا در غیاب قانونه نه در فضایی که قانون تعیین تکلیف کرده.
ــــــــــــــــــــــــــ
توپ شکن:
۳.قضیه تنها دو بار کاملا با این موضوع فرق میکرد چون اون یک تجربه طی یک اتفاق کانونی بود و کاملا به اینجا مرتبط...بر خلاف این پست
۴.عین جمله من این بود:
*به نظرم * جای این پست تو وبلاگ نیست این یعنی که من فقط دارم نظر و سلیقه شخصی خودمو میگم حالا شما باز میگین فکر میکنم سلیقه شخصی شماست و شما میتونید بگید من خوشم نمیاد،!!!؟؟؟
خب من دقیقا همینو گفتم...


شکور: کاملا این صحبت های توپشکن درسته.
ــــــــــــــــــــــــ
توپشکن:
۴. اگه ما دغدغه های مشترکمون راجع به فیلم و عکس وکانون رو کنار بذاریم و هرکسی شروع کنه به یادداشت دغدغه های شخصیش وبلاگ کانون تبدیل به قمر در عقربی میشه که دیگه هیچ کس ازش لذت نمی بره چون هیچ اشتراکی با مطالب نداره...

شکور: این یه اظهار نظر در حد دکترینه. در مقابل این اظهار نظر، میتونه نظر دیگه ای باشه با این مضمون که اگه جلوی بروز دغدغه های شخصی گرفته بشه هم ضررهایی به وجود میاد.
به هر حال اساس و خلق کانون بر نقطه ای در میانه ی این دو هدف بوده که هرچه قدمت کانون بیشتر میشه، این نقطه از دغدغه های شخصی فاصله می گیره.
ـــــــــــــــــــــ
حنانی:
اگه ما جمعی دانشجوی بافرهنگیم پس میفهمیم هر چیز جدید و غیر متعارفی بد نیست

شکور: این کاملا درسته ولی کلا صحبتی که توپشکن داشته، نیازی به اینهمه دفاع اونهم رسیدن به این نقطه نیست. توپشکن یه اظهار نظر کرده بود.
ــــــــــــــــ
حنانی:
عرفی که میگید وقتی شکسته میشه که من بیام پست آشپزی بذارم مثلا،وگرنه مساله ی رفتار ما با هنرمندای مشهور چیزی نیست ک خروج موضوعی داشته باشه از حوزه ی کانون فیلم ک یه کانون دانشجوییه

شکور: این ازون حرفاست ها! محدوده ی عرف کانون فیلم و عکس رو کی تعیین می کنه؟
قطعا پست آشپزی که هیچ ربطی به کانون و فعالیت هاش نداره، نامربوط و غیرعرفیه... ولی دلیلی بر عرفی بودن پست شما نیست
کلا میخوام بگم نیازی به اثبات اینکه پست شما عرفی بوده نیست. چون عرفی نباشه هم مسئله ای نیست.
ـــــــــــــــــــ
حنانی:
نوع نوشتار من برای شما جالب نبود و من این رو فهمیدم
اما نمیتونم بپذیرم بگید نباید این پست رو میذاشتم چون سابقه نداشته و سطح وبلاگ وزین رو کشیده پایین و خاطره نویسی تو دفترچه خاطراته

شکور: صحبت های توپشکن در قالب یک اظهار نظر بوده. پس مشکلی نداره که بگه. کافیه که در مقابل اظهار نظر توپشکن یا سکوت کنید یا بگید: به نظر من اینطور نیست
ـــــــــــــــــــ
حنانی:
و فقط یه مورد کلی راجع به حذف پست توسط هرکسی:فکر نمیکنم جز موارد اضطراری ای که مسئول وبلاگ در دسترس نباشه بتونیم بدون حتی یه خبر خشک و خالی پستی رو حذف کنیم


شکور:
عرض شود که فکر میکنم بدونم علت نوشتن این جملات تند چیه. اونم تند شدن بیان توپشکن در امکان قانونی حذف پسته. ولی به نظرم با اینکه همیشه به تند بودن توپشکن انتقاد دارم، بازم این خانم حنانی هستن که سوتفاهم براشون پیش اومده. توپشکن گفته بود که اگه شما خط قرمز رو می شکوندید اقدام میکرده نه بدون شکستن خط قرمز.
درضمن، درصورتیکه شما خط قرمز رو در پست خودتون بشکنید و خودتون هم قبول نکنید، در صورت نبودن اضطرار، با تصمیم نهاد تصمیم گیری، و در صورت وجود اضطرار، با هماهنگی دبیر و الزام به مشورت و حتی اقدام ابتدا به ساکن مسئول اساسنامه، به نظرم امکان حذف پست ضد امنیتی هست.
به هر حال امیدوارم توپشکن هم باور بکنه که اگه با آرامش نقدها و دلایلش رو مطرح کنه، احتمال ایجاد سوتفاهم برای خانم حنانی و هرکس دیگه کمتر میشه.
ــــــــــــــــــــــــ
حق طلب: خب آقای توپ شکن عصبانی مثل اینکه ما اجازه نداریم نظر ساختار نیافته خودمون روراحت بیان کنیم.پیشبینی می کردم ممکنه این نظر من که کیفیت بالایی نداره وبلاگ مخالفانی داشته باشه اما نه اینکه انقدر بد نقد بشم.

شکور: من چقد از این جملات خانم حق طلب احساس خوبی بهم دست داد. یه دختر خانم مظلوم که با لبخد پست گذاشت و بدجور نقد شد
من حس میکنم چه اتفافی برای خانم حق طلب افتاد وقتی ری اکشن توپشکن رو دید
به نظرم توپشکن تند میره
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
حق طلب به توپشکن: به نظر من کیفیت وبلاگ خ بالا نیست اما پایین هم نیست اما این موضوع دلیلش اینه چون امثال شما و دوستانی که می گیداطلاعات هنری دارید در وبلاگ کانون فیلم و عکس خ پست نمی زارید راجب این همه فیلمی که دیدید و ادعا می کنید می بینید

شکور: اوپس! آفرین! این نقد کلفتی به توپشکنه! و نقد باحالی بود. این یه نظره که من اصلا بهش فکر نکرده بودم.
ـــــــــــــــــــــــ
حق طلب به توپشکن: بنده هم که فقط وظیفه یه مدیر اجرایی خوب رو انجام میدم و حدود 40 تا پست راجب نحوه پیشرفت پروژم می نویسم

شکور: همین امروز به چراغعلی گفتم که به شدت از این رویه ی خانم حق طلب خوشحالم که گزارش فعالیت زیاد می ذارن. در مقابل چراغعلی این رو خیلی هم درست نمی دید.
پس باید بدونیم که این رفتار، حداقل از نظر همه هم معرکه نیست
ـــــــــــــــــــــــــ
حق طلب به توپشکن: در پایین اوردن کیفیت وبلاگ هیج نقش ندارم

شکور: این یه ادعاست و مشکلی هم نداره که یکی همچین ادعایی کنه. ولی در مقابل این ادعا، قطعا ادعاهای متعارضی هم هست. به طور مثال اون پست شما که برای «محض تنوع» بود، اگه به کانون مربوط تر می بود، کمتر به اتهام «پایین آوردن سطح وبلاگ» متهم می شد. خود من هم دوست دارم پست های «محض تنوع» هم بره به سمت یک ربطی به ماهیت کانون یا فیلم و عکس یا اتفاقات یا ... به همین علت هم بوده که ما موضوع «خاطرات» رو گذاشتیم.
ـــــــــــــــــــــ
حق طلب: .و تازه به اندازه بضاعتم راجب فیلمای خوب و عکس های خوب هم پست گذاشتم.

شکور: من به عنوان یه عضو کانون، به شدت این رفتارهای شما رو می پسندم. هم تلاشتون در گزارش فعالیت و هم تلاشتون در معرفی فیلم. بسیار ستودنی است.
ـــــــــــــــــــــــ
حق طلب به توپشکن: آقای توپ شکن عزیز از همین دست برخورد هاست که دو دستگی کانونی و هنری به و جود میاد در کانون

شکور: اوپس! زیاد این نوع انتقاد رو این ور و اون ور درموردت شنیدم ای توپفکن. ولی خوب این هم یه ادعاست و میتونه در حالت یه انتقاد که مربوط به جو کانونه، انجام بشه.
ـــــــــــــــــــ
توپ شکن به حنانی: من به هیچ وجه نگفتم که شما کار اشتباهی انجام دادید...
شکور: البت فکر کنم توپشکن قائل به این بوده که «از نظر توپشکن، این پست نباید در وبلاگ قرار می گرفته پس قرار گرفتنش اشتباه بوده...» مهم اینه که این یه نظره... همین... قضیه بزرگ شد الکی... خانم حنانی دچار سوتفاهم شدن
ــــــــــــــــــــ
توپشکن به حنانی: چیز غیر متعارف بد است مگر اینکه خلافش ثابت بشود...که در مورد پست شما ثابت نمی شود...

شکور: یا ابالرفرز! این چه قاعده ایه دیگه! چرا؟!
ـــــــــــــــــ
توپ شکن به حنانی: مشکل من دقیقن همینه...اینجور پستای شخصی و غیر مرتبط داره تو وبلاگ زیاد میشه...الان هیچ مشکلی نیست ولی اگه هیچ کس نگه اینجا جای این چیزها نیست و همه با خودشون بگن خب اشکالی نداره و ...اینا تبدیل به یه روند میشه و میشه عرف جدید وبلاگ که به تدریج وبلاگ رو بی ارزش میکنه

شکور: به شدت با این صحبت های توپشکن موافقم.
اگه اکثریت یا کسانی که میخوان جو کانون رو مدیریت کنن، این نوع پست ها رو عامل پایین آمدن وبلاگ می دونن، باید با گذاشتن اظهار نظر هایی مثل اولین اظهار نظر توپشکن، نظرشون رو اعلام کنن تا جو وبلاگ به سمتی که اونا درست می دونن تمایل پیدا کنه. در طرف مقابل هم اگه گروهی نظر مخالف دارن، باید رفتاری مشابه نشون بدن.
این رویه سازیه که به شدت برای کانون مفیده و از تراکم قوانین هم می کاهه... اگه ما به این شیوه تمسک نجوئیم، برای هر چیزی باید ده تا ماده با هزارتا تبصره تصویب کنیم
ــــــــــــــــ
توپ شکن به حنانی:
حنانی:جز آخری ک نقد نیست و توهین و تمسخر ه،اون موارد قبلی دلیل واهیه !!
توپشکن:خب من واقعا متعجبم...من هرگز توهین و تمسخر نکردم و مورد آخرم به نظرم مهمترین نکته نظرم بود و سعی کردم کاملا منطقی باشم...باور کنین...چیزی که من گفتم با توهین و تمسخر خیلی فاصله داره... باور کنین


شکور: آخری کدوم بوده؟ شاید این بوده:
« اگه ما دغدغه های مشترکمون راجع به فیلم و عکس وکانون رو کنار بذاریم و هرکسی شروع کنه به یادداشت دغدغه های شخصیش وبلاگ کانون تبدیل به قمر در عقربی میشه که دیگه هیچ کس ازش لذت نمی بره چون هیچ اشتراکی با مطالب نداره...»
اگه این بوده باید بگم که من هم اتفاقا با اینکه همیشه لحن توپشکن برام گزنده است و احساس میکن داره بهم توهین میکنه، توهین نمی بینم
درمورد قبلی ها هم خانم حنانی به راحتی می تونن ادعا کنن که دلیل واهیه. دلیل واهی یعنی دلایلی که دلیل نمیتونن باشن... کلا واهی بودن دلایل، اصل قضیه ی این ادعاهاست پس ادعای واهی بودن این دلایل، اصلا چیز جدیدی نیست و گیری هم به این لفظ نمیشه داد ولی درمورد توهین بودن اون جمله، من همچین حسی نداشتم. شاید خانم حنانی به خاطر همون لحنی که از توپشکن سراغ دارم، پشت سر هم دارن دچار سوتفاهم می شن
ـــــــــــــــــ
توپشکن به حنانی:
راجع به حذف پست حرف جدیدی ندارم...به نظرم در اون مواردی که گفتم اصلا نظر مسئول اینترنتی مطرح نیست و هر عضوی میتونه با تشخیص مشکل دار بودن هر پستی و با هماهنگی با دبیر پست رو حذف کنه... این برداشت منه به عنوان مسئول اساسنامه

شکور: این توصیف توپشکن، در حالت فورس ماژور کاملا درسته. در غیر این صورت به نظرم «الزام به مشورت» با خود مسئول قطعا اول شرطه و بعدش «نظر نهاد تصمیم گیری»
ـــــــــــــــــــــ
توپشکن به حق طلب:
شما میتونین نظرتونو رو بیان کنین به راحتی...ولی باید انتظار داشته باشین که کسی بیاد و باهاتون مخالف باشه و بگه به نظرش نظرتون اشتباهه
من تو نظرم اصلا نخاستم شما رو نقد کنم...(قبول دارم که عصبانی بودم ولی سعی کردم توهینی نباشه...)

شکورم:
خوشحالم که تعداد آدمایی که حسی که من تو بحث با توپشکن پیدا می کنم رو دارن تجربه می کنن بیشتر و بیشتر میشه بزنید له کنید این انزلیچی رو
فقط امیدوارم که توپشکن با این ری اکشن ها، ازین به بعد، حتی بدون اینکه به غلط بودن لحنش معتقد بشه، کمی آروم تر صحبت کنه
ــــــــــــــــــــــــــ
خانم جهانی پور به خانم حق طلب:
سبا با این حرفت مخالفم:
"منم منظورم متنوع بودن مطالب نبود منظورم این بود که خبر خاله زنکی با ورژن پایین مثل ازدواج هنرمندا در یک وبلاگ هنری هیچ اشکالی نداره و سطح وبلاگ رو پایین نمیاره"

اتفاقا سطح وبلاگو پایین میاره!
اگر سارا صرفا می خواست اعلام کنه این دو تا کفتر با هم ازدواج کردن من هم واکنش نشون میدادم!


شکور: بابا خانم جهانی پور ترکوندن. خیلی خوبه. آورین. این همونیه که گفتم. رویه سازی. حرکت اعضای کانون برای حفظ مسیر وبلاگ. آورین.
ــــــــــــــــــــ
حنانی:
گفته بودم دیگه حرفی نمیزنم
ولی فقط برای حمایت از دمکراسی ای که اینقدر ادعاشو داریم تو کانون
دوستای خوبم
کانونی های عزیز
من قصدم خبر این ازدواج نبود ولــــــی چون این وسطا هی حرفش شد:
اگر من یا هرکسی صرف خبر ازدواج،صرف رنگ ماشین فلان بازیگر رو هم خبر کنه،هیچ خط قرمزی رو رد نکرده و نمیتونیم باهاش مخالفت کنیم که چرا این پست رو گذاشته
راه های متمدنانه دیگری برای چنین برخوردی وجود داره
باید این محدودیت رو قانون کنیم
اگه نه،بایدبه نحوی نویسنده رو متوجه کنیم که پستاش اینجا خریدار نداره و با پست غیر فرهنگی گذاشتن مبارزه ی غیرمستقیم کنیم
و اون نحوه هم اصلا این نیست که بگیم حق نداری اینجوری پست بذاری
و با همه اینا،من میگم حتی اگه کسی دلش بخواد تا ابد بدون دریافت هیچ بازخورد مثبتی هم پست زرد بذاره ما نمیتونیم منعش کنیم مگر قانونی باشه

چون اینجا کانونه و ادعای قانون و دمکراسی داریم
حتی منع عرفی که آقای توپشکن حرفش رو میزدند هم باید قانونی براش بذاریم،قانونی که اجازه بده پستای ضدعرف حذف بشه و مرجع تشخیص عرف رو هم معلوم کنه

شکور:
اول اینکه خانم حنانی، امیدارم که معتقد باشید در کانون دموکراسی برقراره.
دوم اینکه، بابا کسی مخالف حرفایی که زدید که حرفی نزده! توپشکن هم ابتدای امر فقط نظرش رو گذاشت. همون شیوه ی فراقانونی که خودتون هم پیشنهاد دادید.
سوم: در جاهایی، عرف با حکم صریح اساسنامه، اعتبار پیدا کرده
چهارم: با قانونی شدن هر الزامی مخالفم و به رویه ها معتقدم. که توپشکن و خانم جهانی هم داشتن همین کارو میکردن.
ــــــــــــ
خانم توفیقی به توپشکن:
آقای توپ شکن
تو بحثا و کامنتایی که میذارین ، با "محتوای" اکثر حرفاتون موافقم.
اما "لحن" نوشتاریتون به شدت تند و گاها توهین آمیزه.

چه این پست،چه بحث طولانی با آقای شکوری.

شکور: زدید تو خال، خانم...... زدید تو خال. من هم دقیقا نظرم همینه. و باز هم خوشحالم که دوستان توجهشون به لحن توپشکن جلب شده. مخصوصا خودتون که به پست های طولانی من و توپشکن اشاره کردید.
ــــــــــــــــــــــ
چراغعلی:
بنده با اشکان هم رای هستم که این پست از اساس نمی تونه واجد شرایطِ وبلاگ باشه. و این بحث که قانونی برای مخالفتش وجود نداره هم به نظر این جانب درست نیست؛ ماهیت اش، فاتحهِ نتیجه گیری در موردشو می خونه. مثل اینه که بگیم قانونی وجود نداره که جلوی خوردنِ سنگ رو بگیره؛ سنگ از اساس قابل خوردن نیست و وضع چنین قانونی هم تنها مقنن رو به سخره می کشه. نکته دیگه اینه که به نظرم حجم زیاد پست هایی که "الویت" کمتری دارن باعث میشه پست های مهم تر مانند هماهنگی جلسات و غیره دیده نشه.


شکور:
اول اینکه : به نظرم جمله ی «از اساس نمیتونه واجد شرایط وبلاگ باشه» بدجور تنده. بابا بهتره بگیم که «خوب نیست تو وبلاگ بیاد» همین. اینطوری که تو داری میگی که نمیشه یه تشکل دانشجویی رفاقتی داشت که! از اساس نمیتونه واجد شرایط وبلاگ باشه! خیلی سخت می گیری بعضی وقت ها.
دوم درمورد سنگ و این حرفا: اینم از اون حرفاست. معیار تشخیص اینکه الان این سنگه یا نیست چیه؟ تازه اگه طرف بخواد سنگ بخوره، به ما چه؟!
به نظرم الکی عمیقش کردی حاجی. اگه گروهی معتقدن که این جور پست ها باید نباشه یا کم باشه، صرفا کافیه مثل اشکان، یه نظر بذارن و اعلام کنن. البت به سبک تو هم میشه نظر گذاشت. ولی اون وقت من میام میگم: بابا شورش نکن دیگه تو هم!
سوم درمورد حجم زیاد پست ها: به نظرم باید به محدودیت های فنی وبلاگ توجه کنیم و اونها رو علت منع دوستان از پست گذاری نکنیم. فوق فوقش همونطور که شفاهی هم بهت گفتم، الزامی بذاریم که مسئول وبلاگ پست ها رو با اولویتی که تشخیص میده، در «ادامه ی مطلب» قرار بده. همین. امیدوارم که با تبدیل وبلاگ به سایت، این معضلات حل شه.
ــــــــــــــــــ
چراغعلی به توپشکن:
پسرجان، تا جایی که حافظه م یاری می کنه این دومین یا سومین باریه که لحن نظراتت حمل بر توهین و تمسخر میشه. فک کنم بد نباشه یه کم "آن"طرف قضیه رو هم ببینی.

شکور: بابا دم همه گرم که دارید میزنین دک و پوز این جوان رو خورد و خاکشیر می کنید. ما که حریفش نشدیم. البت بعید می دونم شما هم حریف این انزلی چی بشید هوی انزلیچی، من درحال شوخی با توهم هستم ها...ما رو به رگبار نگیری.
ــــــــــــــــــــــــــ
توپشکن به حنانی:
شما میگین:
اگر من یا هرکسی صرف خبر ازدواج،صرف رنگ ماشین فلان بازیگر رو هم خبر کنه،هیچ خط قرمزی رو رد نکرده و *نمیتونیم* باهاش مخالفت کنیم که چرا این پست رو گذاشته...
اولا که من منظورتون از اون کلمه نمیتونیم رو نمیفهمم...هر کسی میتونه در هر زمینه ای مخافت کنه حتی اگر موضوع مربوط به(به قول سعید ) ۱.کانون ۲.فیلم و عکس ۳.دانشگاه شهید بهشتی باشه...چه رسد به این پست...
دوم...من هیچ وقت نگفتم شما *حق نداری اینجوری پست بذاری* چرا فرافکنی میکنین؟من فقط نظر مخالف خودم با پست شما در وبلاگ رو بیان کردم که این دقیقا مطابق همون دموکراسیه که گفتین...دموکراسی این نیست که هر چی شما میگین همه بیان تعریف کنن بلکه دقیقا همون چیزیه که الان داره اتفاق میفته...

شکور:
با همش موافقم

ـــــــــــــــــــــــ
توپشکن به حنانی:
در جلسه روز ۹۱.۸.۹که خود من مدیر جلسه ش بودم تصویب شد که عرف در کانون قانون است...عباس شکوری مطرح کرد و تصویب شد... یعنی من حتی میتونستم در توهین آمیز ترین و بی ادبانه ترین حالت پست شما رو با تایید غیر عرفی بودن از سوی دبیر حذف کنم...ولی باور کنین قصد من از حرفی که زدم اصلا توهین نبود و اینکه من هرگز دوست ندارم دوستی ما از بین بره و فقط برای بهتر شدن وبلاگ مطرحش کردم


شکور: همونطور که تو صحبت های قبلی هم گفتم، عرف به رسمیت شناخته شده. ولی با تیکه ی بعد صحبت توپشکن مخالفم. وقتی قانون تعیین تکلیف کرده، امکان رجوع به عرف نیست که. ما دقیقا بحث خط قرمز رو در قانون تعیین کردیم. تو دچار یه مشکل تفسیری از قانون شدی. داری تفسیر موسع میکنی. نیاز به یکم دید حقوقی داری که متوجه بشی در این قسمت، اونچه به عرف مربوط میشه، تعیین خط قرمز امنیتیه نه بیش از اون.
ما نمیتونیم وقتی اساسنامه تعیین تکلیف کرده، بیایم با عرف، در همون قضیه، تکلیف دیگه ای رو تعیین کنیم.
عرف در خلاء قانون اعتبار داره حاجی نه در حضور قانون. ما دو قانون داریم: 1- آزادی بیان، 2- خط قرمزهای مشخص شده برای این آزادی بیان ... در نتیجه، جایی برای استناد به عرف برای محدود کردن بیشتر این آزادی بیان نیست حاجی.(خودم حال کردم از این استدلال)
منظور از تصویب اعتبار عرف این بود نه چیزی که تو میگی.
درمورد ارجاع به دبیر و این حرفا هم قبلا گفتم که حالت فورس ماژور با غیر اون فرق داره و در حالت غیرفورس ماژور، تصمیم با نهاد تصمیم گیریه نه دبیر.
ــــــــــــــــــــــ
حنانی به توپشکن: اینکه بگید از یه چیزی خوشتون نمیاد فرق میکنه با مسخره کردنش و من این رو از اون کامنت های اولتون به شدت دریافت میکنم.(هرچند شاید همه مخالفینی که گفتند با حرف شما موافقند با قسمت هایی از حرفاتونم که به نظر من لحن تمسخر داره هم موافق باشند، که اون وقت دیگه مثل اینکه من مفهوم مخالفت کردن رو نمیفهمم)


شکور: والا این سوتفاهم هایی که برای خانم حنانی به وجود اومده، میتونن نقدی بر لحن توپشکن هم باشند. ولی حقیقتا اولین فکر اشتباه، فکر اشتباه خانم حنانی نسبت به نظر توپشکن بود. توپشکن صرفا یه نظر گذاشته بود.
من دارم از بالا می خونم و میام پایین. جداً چیز دیگه ای جز خود این متن ها ندارم که بهشون استناد کنم و همین هایی که دارم استنباط می کنم رو می نویسم.
ـــــــــــــــ
حنانی به توپشکن:
من اگر روزی اونقدر از خودم مطمئن باشم که سلیقه ی من درسته، سعی میکنم محیط رو جوری کنم که سلیقه اش تغییر کنه ولی نمیگم سطح کاری و کلاسی ما رو آوردی پایین


شکور:
حرف ابتدائیتون کاملا درسته و رویه سازیه. ولی درمورد جمله ی آخرتون من معتقدم که گفتن این جمله مشکلی نداره:
«به نظر من این پست کلاس کاری وبلاگ را پایین می آورد»
ــــــــــــــــــ
حنانی به چراغعلی:
این مدلی که میگید لزوما تو ذهن همه نبوده
اگر من هم جزوی از این همه حساب میشم
و بعلاوه، هرچی مدل مد نظرتون رو میخونم میبینم که پست من اصلا به این بداهتی که توی ذهن شماست خروج موضوعی نداره


شکور: من هم این حرفای شما رو قبول دارم. مخصوصا همون بدیهی به نظر اومدن خروج موضوعی. واقعا توصیف این پست به خوردن سنگ و این حرفا، اغراقه
کلا معتقدم چراغعلی واقعا هنوز فاز کانون فیلم دستش نیومده هزار بارم بهش گفته اممعماری میخونه دیگه چیکار کنیم
ـــــــــــــــــــ
توپشکن به توفیقی:
اگه کسی مثلا به خانواده آدم بی احترامی کنه آیا عصبانیت به وجود نمیاد...اگه نیاد بده اتفاقا...نشون میده که خانوادش برای اون شخص بی اهمیته...در واقع این نشون میده وبلاگ برای من مهمه واگه کسی وبلاگو(بی دلیل) زیر سئوال ببره یا کم ارزشش کنه من ناراحت میشم ولی سعی میکنم منطقمو از دست ندم اگرچه عصبانی میشم که اون دست خودم نیست دیگه...اما باز هم میگم با توهین به هر نحوی به شدت مخالفم

شکور: حرفای به شدت قشنگ و درستی هستن. ولی امیدوارم با این ری اکشن ها به این نتیجه برسی که بیش از این ها باید خودت رو کنترل کنی چون ما هم وبلاگ برامون مهمه ولی سبک لحن تو به این نمیخوره که از روی عصبانیت باشه بلکه به نظر من از روی عادته. بعید میدونم کانون فیلم برای تو بیش از من مهم باشه. و همین لحن رو از تو در مقابل خودم که برای اهمیت کانون حرص می خوردم می دیدم حاحی.
ـــــــــــــــــــ
توپشکن به چراغعلی:
به چراغ جانم:
حاجی غلط کردم!

شکور:
به شخصه محظوظ گشتیم
ــــــــــــــــــ
خانم جهانی به حنانی:
فقط در همین حد که من توی حرفام باید یا نباید تعیین نکردم، اگر چنین مصداقی پیش بیاد من هم مخالفت میکنم، اما باید یا نبایدی تعیین نمیکنم، مگر اینکه توی نهاد تصمیم گیری چنین بایدی یا نبایدی تعیین بشه.
چون دستت درد گرفته و میدونم خیلی اذیتت میکنه زیادتر از این دو خط بالا حرفی نمیزنم تا مجبور به پاسخ نشی

جهان

شکور: رفتار خانم جهانی در این مناظره باید به عنوان یه دکترین بحث بشه! خیلی خوبه! واقعا من همچین توقعی از عضو نه چندان قدیمی ای مثل خانم جهانی نداشتم! خیلی عجیب خوب بودن در این بحث ها
ــــــــــــ
چراغعلی به حنانی:
خانم حنانی عزیز، پست شما مصداقی از پست هایی بود که به نظر اینجانب از نظر ماهیتی ارتباطی با وبلاگ ندارند، وگرنه از مدت ها پیش و طی صحبت هایی با عباس شکوری گفته بودم که رویه وبلاگ به نظرم چندان جالب نیست. باز هم تکرار می کنم که هدف من نه کوبیدن شخص شما و نه کوبیدن پست شما، که استفاده از مصداقی عینی که مورد بحث هم قرار گرفته برای تبیین نظرات اینجانب بوده است. بنده مصادیق بسیاری از این چنین پست هایی رو همین الان هم در ذهن دارم و بارها و بارها و به سختی جلوی خودم رو می گرفتم که پای آنها نظری ندم که کار به این دلخوریا بکشه، ولی خب، پای این پست آغازکننده بحث کس دیگری بوده و فرض بگیرید من هم از آب گل آلود ماهی گرفتم.
مورد دوم:
"ضمن اینکه تمام کانون هم از اون پست خوششون نیاد میتونه هزار تا تعبیر برای من داشته باشه، من بد می نویسم، من دغدغه متفاوتی دارم، من آدم بی کلاسی ام، من آدم بی فرهنگی ام، سلیقه ام با بقیه فرق میکنه، چیپم، خاطره نویسی و پست زرد راه انداختم"
این جملات به شخصه برای من بسیار تکان دهنده و ناراحت کننده بود. من اعتقاد دارم اگر تمام دنیا هم با شما مخالف باشند باز هم زدن این انگ ها به خودتان اخلاقاً و عرفاً درست نیست.
مورد سوم:
دارم بازجویی نمی کنم از ساختار جمله‌بندی فارسی تبعیت نمی کنه، ولی ساختار جالبیه :)


شکور: با همه اش موافقم و کاملا رویه ی چراغعلی در بحث هاش و نظرهاش درسته. هرچند به نظر من در هپروت کانون تاتر و انجمن اسلامی و دانشکده معماری سیر میکنه ولی خیلی خوب و معرکه و آرام بحث میکنه و آفرین به کله ی کچلش
ـــــــــــــــ
حق طلب به چراغعلی:
آقای چراغعلی چرا فکر می کنید تو وب تذکر دادن باعث دلخوری میشه؟اگه با لحن خوبی گفته بشه باعث دلخوری نمیشه مگه اینکه طرف بی جنبه باشه (الان یه آدم حساس داره این حرفو میزنه.)در جهت بالا بردن سطح انتقاد پذیریمون یا هر هدف کانونی ،باید بعضی جا ها صریح بود .به نظر من شما خ می خواید مراعات آدما رو بکنید و این خ خوبه اما نه در بعضی موارد

شکور: آورین
ـــــــــــــــــــ
حق طلب:
سارا می گه هرکسی می تونه هر پستی بزاره ودر نهایت استقبال نمیشه از اون پست و طبق نظر همه قانون گذاشته میشه براش که نزاریم این پست هارو و توپ شکن میگه اصلا از اول نباید بزاریم

شکور: موضوع اینه که فکر توپشکن، هرچی که بود، یه نظر بود... ولی خانم حنانی برخوردی که با نظر توپشکن داشتن، مث این بود که توپشکن داره نظرش رو مثل یه قانون، الزام میکنه.
ــــــــــــــــــ
در آخر باید قبل از اینکه منتقد های خودم درمورد من بگن که «بازم عباس اومد از بالا به قضیه نگاه کرد» یا بگن که «تو چیکاره ای که داری اینطوری می نویسی» عرض کنم که:
1- من هم یه عضوم و حق بیان دارم
2- من در جریان پست بودم ولی در جریان اینهمه بحث نبودم و اتفاقا هر دو طرف اصلی ماجرا به من پیشنهاد دادن که وارد بحث بشم
3- و از این بیشتر، چه دوست داشته باشی داداش و چه نه، من به خاطر اینکه از همه بیشتر تو این دعوا ها بودم و بیشتر از همه تون تو وبلاگ نوشتم و سیر تغییر وبلاگ رو دیدم و هزار تا کوفت و زهرمار دیگه، و بابای همتون هم هستم دلم میخواد بیام اینطوری بنویسم تو هم به من نقد کن حاجی


در آخر باید بگم، شناختی که من از خانم حنانی دارم، آرامشه... درمورد منطقشون شناخت ندارم ولی درمورد آرامششون چرا
درمورد اشکان هم شناختم، منطق همراه با لحن به شدت تنده
بدون اینکه بخوام برای اینکه مثلا همه رو از خودم راضی نگه دارم، به هرکس حقی بدم و اینطوری نظر بدم، باید بگم از نظر من حرفای توپ شکن واقعا درست بود و خانم حنانی دچار سوتفاهم شد.
ولی خوب مطمئنم اگه توپشکن آرامشی مثل خانم جهانی پور رو در الفاظش داشت، خانم حنانی ای که من میشناسم، به این حالت نمی افتاد و احتمال وقوع سوتفاهمات براشون کمتر میشد.
به هر حال حرفای توپشکن رو من قبول دارم. و به نظر من هم با تقویت و قدرت یافتن کانون و وبلاگ، ای کاش حتی پست های اخلاقی هم با ارتباطی به فیلم یا عکس یا کانون یا یک خاطره از کانونی ها، در وبلاگ قرار داده بشه، البت باز هم در این میان پست هایی مثل تبریک عید ها و تسلیت اتفاق ها و... استثنائن
به هر حال کانون باید با آرامش، عرف خودش رو تعیین کنه.
علت اینکه من یک ساعت و نیم برای این نظرم وقت گذاشتم این بود که هم به شدت از بررسی این جریان لذت بردم و هم خواستم کمکی کنم. امیدوارم که اوضاع رو بدتر نکرده باشم.

قربون دایی همتون
شکور

سارا حنانی یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 15:22

آقای شکوری
خیلی ممنونم که اینقدر جزئی و با دقت بحث رو خوندید و نظر دادید.

به آقای شکوری: یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 15:57

خیلی خیلی خوب بود!
با اشتیاق همشو خوندم و البته اونجاهایی که مربوط به بنده بود بسیار چسبید ممنون
با این کامنت شما به ریز بینی و دقت عجیب شما عمیق تر پی بردم!
خسته نباشید

جهان

سعید چ.ع یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 19:21

خانم حق طلب:
این رویکرد، اعتقاد شخصی بنده است

شکوری:
من بابِ شور کردن ماجرا، الان واقعاً حرفی ندارم، می ترسم کلام منعقد شه و شوخی و جدی (دومی بیشتر) برای بار هزارم (کم و بیش بی‌اغراق) از "هپروت" معماری و تئاتر بگی و متهمم کنی به چه میدونم، هرچی حالا.
بزار بپذیریم که مختصات فکریمون با هم فرق داره. عیسی به دین خود و موسی به دین خود.

سبا حق طلب دوشنبه 13 خرداد 1392 ساعت 10:51

آقای شکوری من پستی به اسم محض تنوع نزاشتم .از کدوم پست حرف می زنید?محض تنوع که اسم پست شماس.
روشنمان فرمایید

فک کنم منظورشون پست "جهت تلطیف روحیه" باشه
همون بچه هه که منو یاد خودم مینداخت

جهان
ـــــــــــــــــــــــــ
همون چیزی که خانم جهانی گفتن
شکورم
-----------------------
در گذاشتن این عکس شک داشتم اما دیدم به نظرم عکس خ خوبیه از موقعیت های خاص و دیدم که از بسیاری از عکس هایی که تو وبلاگ می زاریم هنری تره مثل عکس بازیگرا و فرزنداشون تو پست شما،عکس آنجلینا جولی در کنار آفریقاییها تو پست آقای دلیاری،یا عکس مقایسه قیافه بازیگرای ایرانی و خارجی آقای محیط اینا که جنبه فان داره و اصلا هم هنری نیست،من بعضی وقتا یه عکسایی خ دوس دارم بزارم اما ملاک عکس خوب چیه ؟اگه قراره عکس هنری باشه پس عکس طبیعت هم نمی شه گذاشت ؟آخه سلیقه عکاس ها هم متفاوته یکی عکس توریستی میگیر ه که واقعا هم خوبه.می شه یکی راهنمایی کنه.البته می دونم عکس خوب باید یه نگاه خاصی داشته باشه و پیامی رو القا کنه .
حق طلب

به خانم حق طلب جمعه 17 خرداد 1392 ساعت 21:57

اگه عکس درمورد سینما باشه که نیازی به هنری بودن نداره
ولی اگه مربوط به هنر عکاسیه، باس یه ربطی به هنر داشته باشه
اگه عکسی که گذاشتید مربوط به هنر عکاسی هست، من اصلا مشکلی ندارم زیرا اصلا تخصصی هم در عکاسی ندارم
...
درضمن با عکس هایی که دلیاری گذاشته بود هم چندان حال نکردم
شکور

شکورم چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 11:44

والا خود آزاده نامداری دیروز خبر طلاقش از فرزاد حسنی که سه ماه پیش رخ داده بود رو رسانه ای کرد!
سالبه به انتفای موضوع
شکور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد