کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

آغازی برای بهترین پایان

از کجاش بگم؟ اولش؟

باشه پس خلاصه میگم خسته نشی.

اولش فینی بلیط گرفت رفتیم دربند.


وقتی فیلم رو دیدم، با خودم گفتم اکرانش میتونه هم برای کانون هم برای دانشگاه و هم واسه دل خودم مفید باشه.

اشکان میگفت فیلم مزخرفه و باعث از بین رفتن اعتبار کانون میشه، من قبول نداشتم ولی خب هیچ کدوممون نتونستیم طرف دیگه رو قانع کنیم.

در کل من، شاید مقداری تعصب روی خود فیلم داشته باشم، اما تعصب و اصراری به اکرانش نداشتم که الا و بلا باید همین رو اکران کنم.

شاید اگه از اولش زمانی رو که برای اکران این فیلم گذاشتم، روی دهلیز میذاشتم، الان واسه اون پروژه داشتیم اقدام میکردیم.

در واقع با خودم قرار گذاشتم تا جایی که تو توانم ببینم براش زحمت میکشم، تا جایی بنا نباشه ناز کسی رو بکشم.

اما تو مرحله ی اولیه با هزینه ی پیشنهادی تهیه کننده به توافق نرسیدیم.

بعد از عید با صحبت هایی که من و عباس و اشکان (تو جلسه ای که واسه مجوز تنها دوبار رفته بودیم) با خاقانی، مسئول مالی فیلمیران داشتیم روی مبلغی توافق کردیم.

حالا نوبت تالار بود.

تالار هـــــچ روزی خالی نبود.

تالار مجانی نبود.

اما دکتر میراحمدی این مشکلات رو حل کردند.

خب! این اکران قراره 3ماه پیش از اکران در سینماهای کشور تو این دانشگاه پخش بشه.

از طرفی متوجه شدم دکتر صالحی زاده، که از پیش از عید من رو به انجام این اکران (به دلیل موضوعیت دانشجویی و محتوای وزینی که داره) تشویق می کردند، هنوز زیاد دلشون با این کار نیست و دستور قطعی براش صادر نمی کنند.

امروز با ایشون و خانم برزگر جلسه ای داشتیم که با کمک خانم برزگر، موافقت نهایی دکتر جلب شد. لحظه ی خوبی بود، دکتر روزم رو ساخت.

سعید چراغعلی که حالم ازین طرز کارش به هم میخوره، (از بس خیال آدم رو از بابت کارش راحت میکنه) شروع کرد به ساختن بنر و پوستر و تراکت ...

اما مثل اینکه باز دکتر دلشون چرکین شده بود، آخه زمانیکه واسه گرفتن نامه ی پوسترها رفتم، دیدم ایشون نیت کردن با قلب من بازی کنن، اونم نیتی قربتا الی ا... .

از 200 تا پوستر 50 تا

از 600 تا تراکت 300 تا

از بنر های بزرگ فقط یکی

رو تایید کرده بودند، ضمن اینکه با خودکار خوش رنگی بخش هدایا رو به خوبی مستتر کرده بودند.

حالا شنبه میرم ببینم قضیه چیه.

فعلا فینی 50تا پوستر و تراکت ها رو گرفته و فردا قراره باهم کل دانشگاه رو پوستر بزنیم.

شنبه هم که تراکت میدیم.

درسته که پروژه شخصیه و فعالیت درش برای هیچ کس اجبار نیست، اما مطمئنم هر کس که تو کارهای این اکران حضور داشته باشه، در انتها، زمانی که کار به نحو احسنت تموم شه، لذت میبره که رکنی از ارکان برگزاری این اکران بوده. بابا ارکان!


حالا که ماجرای اکران دربند داره به شکل جدی شروع میشه، باید برای سلسله ی کارهای زیادی که کانون ما تو این مدت انجام داده، با کمک همدیگه بهترین پایان رو رقم بزنیم.


پروژه شخصی است، اما لذتش کانونی!

نظرات 11 + ارسال نظر
saba haghtalab چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 19:56

مرادپور چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 20:17

ای رکن.... ای ارکان... ای بهترین پایان... بابا بیخیال...

خدایی با "ر"، "ک" و "ن" چه کردم!!!
راد

yasamin چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 20:31

"که با این در اگر دربند درمانند درمانند...!"

خوشم میاد کلاه قرمزی بیناش حال میکنن ها!
منتظر یک سورپرایز باشید!
راد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میشه سورپرایزو لو بدم؟؟؟


جهان

سعید چ.ع چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 20:36

پروژه شخصی است، ولی رفاقتش کانونی.

نعره ی حضار ...!
رادم و بس

فینی چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 21:04

با قدرت

سعید چ.ع چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 22:06

مطمئن باش من بلدم "حال به هم نزن "هم کار کنم :)
موفق باشی، و باشیم.

جهان چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 ساعت 22:12

من میام

شکور پنج‌شنبه 19 اردیبهشت 1392 ساعت 09:48

تا الان که خیلی دقیق عمل کردی. و بی چالش. کلا خیلی داره قدم به قدم پیش میره و اگه حتی با یه اتفاق مسخره این اکران انجام نشه، باید عملکردت تو این پروژه به شکلی مثال زدنی در رویه ی کانون باقی بمونه... مثل عملکرد خانم طلاکوب سر اکران ناموفق پله آخر

شکورم

قربون حاج داییت!
راد

الهه وفایی پنج‌شنبه 19 اردیبهشت 1392 ساعت 13:37

دبیرنا... سیدنا..
لبیک

اشکان پنج‌شنبه 19 اردیبهشت 1392 ساعت 17:49

ای ارکان جوگیر دربند...(ایهام)
آن نحوی که گفتی احسنت باشد احسنش محسن تر است...
احسنت بر تو دایی ات...

بعدا میگم با چی تو حال میکنم!
راد

پیروزبخت جمعه 20 اردیبهشت 1392 ساعت 17:30

اغنای غیرمستقیم مخاطب
مث ک تو روانشناسی تبلیغات هم دستی بر آتش دارید

اگر می تونیم، پس هستیم!
ما هستیم، پس میتونیم!
ها؟
راد توانا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد